آثار اجتماعی انکار معاد/ اثر فرهنگی و عدم اعتقاد به معاد
یکی از آثار اجتماعی انکار معاد، اثر فرهنگی می باشد که شامل: اشاعه فحشاء، بی حجابی و برهنگی و همجنس گرایی می شود.
انکار معاد همان طوری که آثار فردی دارد که اجمالا در مقاله قبلی مورد بررسی قرار گرفت، آثار اجتماعی هم دارد که مربوط به یک فرد خاص نمی شود بلکه کل جامعه را در بر می گیرد. که انشاء الله در این مقاله و مقاله بعدی بیان می شود.
الف: فرهنگی
اولی اثر اجتماعی که بر عدم اعتقاد داشتن بر معاد و قیامت، مترتب می شود، اثر فرهنگی است.
با توجه به اعتقاد ما در مورد حسن و قبح ذاتی اشیاء، باید گفت:
پاره ای از امور فرهنگی از حسن ذاتی برخوردار اند و توسط فطرت سالم انسانی و تعالیم وحی مورد تایید و تشویق واقع می شود که آنها را ارزشهائ فرهنگی می نامیم.
پاره ای دیگر، از قبح ذاتی برخوردار می باشد و مورد تقبیح فطرت سالم انسانی و تعالیم وحی قرار گرفته که از آنها به ضد ارزشهائ فرهنگی یاد می کنیم.
در مرحله اول علم و جهل به ارزشها و ضد ارزشهائ فرهنگی است که انسان ها را از هم تمییز می دهد، ولی این مرحله کافی نیست زیرا با وجود علم به ارزشها، انسانها به چند دسته تقسیم می شوند. بعضی آنها را به کار می برند و برخی دیگر به خاطر عدم اعتقاد به مبدأ، معاد، و اموری دیگر از جمله: استکبار، ضعف نفس، شهوت و دیگر امراض درونی نه تنها از انجام یا توجه به ارزشها سرباز می زنند، بلکه ضد ارزشهائ فرهنگی را مرتکب می شوند که بعضی از آنها عبارتند از:
۱. اشاعه فحشاءاز آنجا که انسان یک موجود اجتماعی است، جامعه بزرگی که در آن زندگی می کند از یک نظر همچون خانه او است، و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب می شود پاکئ جامعه به پاکی او کمک می کند و آلودگئ آن به آلودگیش.
روئ همین اصل، در اسلام با هر کاری که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند شدیدا مبارزه شده است. و یکی از عواملی که جو جامعه را آلوده و ناپاک می کند اشاعه فحشاء است. به همین جهت قرآن کریم از آن شدیدا نهی فرموده است: إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ.( النور /۱۹)
آنانکه دوست دارند که درمیان اهل ایمان کار منکری را اشاعه و شهرت دهند آنها را در دنیا و آخرت عذاب دردناک خواهد بود.
قابل توجه اینکه نمی گوید کسانی که اشاعه فحشاء می کنند، بلکه می گوید: دوست دارند که چنین کاری را انجام دهند و این نهایت تاکید در این زمینه است.
و اگر می بینیم دستور عیب پوشی داده شده یکی از دلائلش همین است که گناه جنبه عمومی و همگانی پیدا نکند.
و همین طور اینکه گناه آشکار مذمتش بیش از گناه مستور و پنهان است که در روایتی از امام رضا (ع) می خوانیم: المذیع بالسیئه مخذول و المستتر بالسیئه مغفور له. (۱)
آن کس که گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آن کس که گناه را پنهان می دارد، مشمول آمرزش الهی است، دلیلش نیز همین است.
اصولا گناه مانند یک آتش است؛ هنگامی که در نقطه ای از جامعه این آتش روشن شود باید سعی و تلاش کرد که آتش خاموش یا حد اقل محاصره گردد، اما اگر به آتش دامن زنیم و آن را از نقطه ای به نقطه دیگر ببریم حریق همه جا را فرا خواهد گرفت و کسی قادر بر کنترل آن نخواهد بود. از این گذشته عظمت گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگی ها، خود سد بزرگی در برابر فساد است.
اشاعه فحشاء و نشر گناه و همین طور تجاهر به فسق، این سد را می شکند، هر گناه را کوچک می کند و آلودگی به آن را ساده می نماید. پیامبر اسلام(ص)می فرماید: من أذاع فاحشه کان کمبتدئها. (۲) کسی که کار زشتی را نشر دهد همانند کسی است که آن را در آغاز انجام داده.
۲. بی حجابی و برهنگیاین مطلب را با یک سؤال (با نهایت معذرت) شروع می کنیم و آن اینکه آیا زنان باید برائ بهره کشی از طریق سمع و بصر و لمس (جز آمیزش جنسی) در اختیار همه مردان باشند و یا باید این امور مخصوص همسرانشان گردد.؟
مکاتب مادی و کسانی که معتقد به مبدأ و معاد و آخرت نیستند و به دستور و فرامین الهی عمل نمی کنند مانند غرب زده های هوسباز، طرفدار برنامه اول اند و می گویند: برهنگی، آزادئ جنسی و بی بند و باری جزئی از آزادی زنان محسوب می شود. ولی اسلام طرفدار برنامه دوم است. و می گوید: کامیابی های جنسی اعم از آمیزش و لذت گیری های سمعی و بصری و لمسی مخصوص به همسران است چرا که غیر از آن گناه و مایه آلودگی و ناپاکئ جامعه می باشد و عواقب بسیار سوء را به دنبال دارد.
۳. همجنس گرائیدر آیات بسیاری به این عمل زشت و ناپسند یعنی همجنس گرائی با تعابیر متفاوت اشاراتی شده است از جمله در سوره مبارکه شعراء، آنجا که می فرماید: أَ تَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ. (الشعراء/ ۱۶۵)
آیا شما درمیان جهانیان به سراغ جنس ذکور می روید (و همجنس بازی می کنید آیا این زشت و ننگین نیست؟!)
یعنی با اینکه خداوند این همه افراد از جنس مخالف برای شما آفریده و می توانید با ازدواج صحیح و سالم با آنان زندگی پاک و آرام بخش داشته باشید، این نعمت پاک و طبیعی خدا را رها کرده و خود را به چنین کار پست و ننگینی آلوده ساخته اید. و همین طور در آیه دیگر همین سوره خداوند متعال همجنس گرائی را تجاوز و طغیان معرفی کرده است. (۳)
روایات اسلامی که در مذمت همجنس گرائی از پیشوایان اسلام نقل شده آنقدر زیاد و تکان دهنده است که با مطالعه آن هر کس احساس می کند که زشتی این گناه به اندازه ای است که کمتر گناهی در پایه آن قرار دارد. قال علی(ع): لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال. (۴)
لعنت خدا بر آن مردانی باد که خود را شبیه زنان می سازند (با مردان آمیزش جنسی می کنند) و لعنت خدا بر زنانی باد که خود را شبیه مردان می کنند.
در حدیث دیگری از حضرت علی می خوانیم که: لواط را در سرحد کفر معرفی کرده است. (۵)
آری درمیان مادیون و دنیای غرب که آلودگی های جنسی فوق العاده زیاد است این گونه زشتیها مورد تنفر نیست و حتی شنیده می شود در بعضی از کشورها همانند انگلستان طبق قانونی که با کمال وقاحت از پارلمان گذشت، این موضوع جواز قانونی پیدا کرده!! ولی شیوع این گونه زشتیها هرگز از قبح آن نمی کاهد و مفاسد اخلاقی و روانی و اجتماعی آن در جای خود باقی است. انسان به صورت طبیعی و سالم، تمایل جنسی به جنس مخالف دارد و این تمایل از ریشه دار ترین غرائز انسان و ضامن بقاء نسل او است. که امام رضا (ع) در عبارتی کوتاه و پر معنی اشاره به این مطلب فرموده اند: عله تحریم الذکران للذکران، و الاناث للاناث، لما رکب فی الاناث و ما طبع علیه الذکران و لما فی إتیان الذکران، الذکران و الاناث الاناث من إنقطاع نسل و فساد التدبیر و خراب الدنیا. (۶)
فلسفه تحریم مردان بر مردان و زنان بر زنان این است که این امر برخلاف طبیعتی است که خداوند برای زن و مرد قرار داده و مخالفت با این ساختمان فطری و طبیعی سبب انحراف روح و جسم انسان خواهد شد. و به خاطر این است که اگر مردان و زنان همجنس گرا شوند نسل بشر قطع می گردد، و تدبیر زندگی اجتماعی به فساد می گراید و دنیا به ویرانی می کشد.
منابع:
(۱) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۴۲۸.
(۲) حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۷۷.
(۳) الشعراء / ۱۶۶
(۴) حر عاملی، محمد بن حسن، همان، ج۱۷، ص۲۸۵ .
(۵) مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص ۱۶۷.
(۶) همان، ج۷۶، ص۶۴ .