تمدن مهدوی برتر است یا تمدن غرب/ دعوت تمدن مهدوی به تفکر

تمدن اسلامی عدم اهتمام‌ به‌ انسان‌ها‌ را به مـعنای تـرک عـملی انسان و راه و رسم انسانیت دانسته است و در مقابل تمدن غرب که از پایه‌های آن اومانیسم است‌، تنها‌ باور‌ به منافع خود و ملت خویش دارنـد.

#مقایسه#تمدن#مهدوی#تمدن#غرب

 در عصر حاضر این اندیشه به وجود آمده است که تمدن غربی با همه توسعه و پیشرفتی که از آن می‌بینیم، می‌تواند جایگزین تمدن مهدوی باشد؛ اما بد نیست قبل از قضاوت درباره این موضوع به برخی از تمایز‌های این دو تمدن توجه کنیم.

انسان، طبیعت و هم‌نوع، روابطی که غربی‌ها برای عالم ترسیم می‌کنند

از اسـاسی‌ترین وجـوه تمایز دو‌ تمدن غرب و مهدوی در ساختارهای شکل دهنده آن است. در این میان تمدن‌ مهدوی بر اساس مبانی‌ تـمدن‌ اسـلام شـکل خواهد گرفت.

به باور برخی‌ از‌ اندیشمندان مسلمان اساس رابطه در دو تمدن اسـلام و غـرب را می‌توان براساس روابط موجود در پندارهای ایشان ترسیم کرد، بر اساس باورهای اسلامی عالم در یک مربع ارتـباطی مـیان خـدا‌، انسان‌، طبیعت و مجدداً انسان قابل ترسیم است. در این نگاه خداوند سبحان بـه عـنوان خـالق هستی است که انسان را به عنوان خلیفه خویش انتخاب کرده است و انسان حاکم بـر طـبیعت‌ و انـسان‌های‌ هم نوع‌ خویش است. بارزترین ویژگی این ارتباط حضور دائم و بدون شرط خداوند متعال بـر عـالم هستی و نظارت وی‌ بر انسان است(لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لَا نَوْم) همین امر‌ سبب‌ ایـجاد‌ تـکلیف و تـعهد بر انسان خواهد بود.

در تمدن مهدوی «واسألوا ما شـئتم» طـرح‌ شده‌ است و همه را به اندیشیدن در هـمه مـوضوعات دعـوت کـرده‌اند.

اما تمدن رقیب ارتباط عالم را مربعی تصویر نمی‌کند، بلکه رابـطه ‌‌مـثلثی‌ انسان، طبیعت و انسان‌های هم‌نوع است. به همین جهت خداوند از قاموس این پندار‌ حـذف‌ شـده‌ اسـت. بنابراین همین منشأ بروز استکبار و استعمار به موجودات دیگر شده، به طوری که خداوند‌ سـبحان در بـیان سرکشی این افراد استغنای ایشان از خداوند را سبب چنین‌ منشأی دانسته است (عـلق‌: ۶-۷). بـرآمدِ‌ چـنین پنداری سبب به وجود آمدن جنگ‌های ممتد در سده ۲۰ میلادی شده است

تساهل دروغین غرب

از دیگر وجوه تـمایز مـیان دو تـمدن غرب در تساهل و تسامح آن دو‌ است، تمدن مهدوی باریشه‌های وحیانی در ریشه در تمدن پیـشین اسـلامی داشته است که توانست با ادیان و اقوام گوناگون هم‌خوانی داشته باشد، از طرف دیگر تمدن غرب نـیز تـوانست با‌ وجود‌ چنین شعاری آزادی‌های گوناگونی اجتماعی تا حد قابل توجهی بـسط دهـد و حتی در جذب نخبگان دیگر تمدن‌ها موفقیت چـشم‌گیری داشـته بـاشد؛ اما آن‌چه وجه تمایز ان دو تمدن بوده کـه‌ تـمدن‌ غرب به هر اندازه که توانست آزادی‌های اجتماعی را بسط دهد در پذیرش گمانه‌های رقـیب، کـم‌حوصله و تا حدی ناکارآمد بود. بـرای نـمونه آن‌چه امـروز بـه عـنوان برخورد تمدن‌ها یا‌ تمدن‌ غرب بـه عـنوان آخرین گفتمان بشر طرح شده است و این‌که نسخه غرب در باور به حـقوق بـشر را بهترین نسخه در این زمینه دانسته‌اند و تـنها روشهای خود را کارآمدتر‌ از‌ دیـگران‌ دانـستند از این دسته نگاه‌ متأثر‌ اسـت‌.

بـه نظر می‌رسد تمدن غرب در سیر نزولی خود انسان‌ها را به دست اول و دست دوم تقسیم کـرده‌اند بـر این اساس‌ چنین‌ می‌اندیشند‌ کـه بـشر دسـت دوم باید به آنـ‌چه بـیندیشد‌ که‌ تمدن غرب آن را مـجاز تـشخیص داده است. برای نمونه رفتار پیش‌گامان تمدن غرب در مسئله هسته‌ای ایران از‌ همین‌ نگاه‌ قابل تـأمل اسـت. این اندیشه از آن‌جایی مهم است کـه‌ در قـرون وسطا اربـاب کـلیسا رفـتارهای مشابهی با متفکران خـویش داشته‌اند و البته در این تقابل پس از مدتی‌ خود‌ منزوی‌ شدند؛ در صورتی که در تمدن مهدوی «واسألوا ما شـئتم» طـرح‌ شده‌ است و همه را به اندیشیدن در هـمه مـوضوعات دعـوت کـرده‌اند.

رفتار با مستضعف، ملاک راه و رسم انسانیت در اسلام

از دیـگر وجوه تمایز ایـن دو‌ تـمدن‌ در‌ شیوه رفتار ایشان با مستضعفان است(طبقه فرودست) تمدن اسلامی عدم اهتمام‌ به‌ انسان‌ها‌ را به مـعنای تـرک عـملی انسان و راه و رسم انسانیت دانسته است و بر اسـاس بـاور‌ ایـشان‌ یـکی‌ از اهـداف مـهدی( ایجاد بستری مناسب وعدالت‌خیز در جهان است و کام بشر را از‌ ظلم‌ و عدالت گوارا می‌سازد. در مقابل تمدن غرب که از پایه‌های آن اومانیسم است‌، تنها‌ باور‌ به منافع خود و ملت خویش دارنـد به طوری که گفته شده در پی انتقال‌ سیاهان‌ قاره آفریقا که قریب به پانصد ملیون نفر بوده، تنها خمس این افراد‌ به‌ ینگۀ‌ دنیا رسیدند و تازه آغاز زندگی ذلت‌پذیر ایشان بـوده اسـت. البته این تمدن غافله دار انواع‌ تسلیحات‌ پیشرفته برای نابودی نوع انسان است و در مقابل در دولت مهدی حتی‌ به‌ حیوان‌ها‌ هم ارج نهاده می‌شود.

هدف زنده و پویای مهدوی

از دیگر وجه تمایز آن دو تمدن در هدف و فرجام احتمالی‌ آن‌ دو‌ تـمدن اسـت، این سؤال که چگونه و چرا تمدن اسلامی به‌رغم بی‌مهری‌های فراوانی‌ که‌ از سوی قوم‌های غالبی همچون مغولان و غربیان مواجه شد، چرا همانند تمدن‌های دیـگر بـه طور کامل‌ از‌ میان نرفت و تـوانست حـتی در انزوا به سیر خویش به صورت محدود‌ ادامه‌ دهد؟

تمدن مهدوی که بر اساس باورهای وحیانی شکل یـافته و ریـشه فـرجام خویش را در خداوند متعال می‌داند به‌ راه‌ خویش ادامه خواهد داد و دیگر سقوطی در آن نخواهد بود

در نتیجه از جـمله اسـاسی‌ترین وجـه تمایز تمدن مهدوی که بر حسب روایات سبب مانای آن در انتهای تاریخ شـده اسـت‌، هـمان‌ توجه به هدف بالادستی آن در مقابل تمدن غرب می‌شود، به طوری که غرب با هـدف مـیانه آزادی پس از رسـیدن به ترقی در امور مادی به سرانجام خویش خواهد‌ رسید‌؛ پدیده‌ای که امروزه بارها تـوسط انـدیشمندان آن حوزه بیان شده است و تمدن مهدوی که بر اساس باورهای وحیانی شکل یـافته و ریـشه فـرجام خویش را در خداوند متعال می‌داند به‌ راه‌ خویش ادامه خواهد داد و دیگر سقوطی در آن نخواهد بود. حـتی بـنابر بسیاری از روایات پس از مهدی( رجعت خوبان عالم آن سیر تمدنی را همچنان ادامه خواهد داد‌.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.