طرح مهمترین مسائل سیاسى و اجتماعى از دیدگاه رهبر انقلاب

در این مطلب، گزیده ای از رهنمودهای رهبر فرزانه انقلاب درباره مهمترین مسائل سیاسى و اجتماعى که در طول سالهاى ۸۳ـ۶۸ در جمع دانشگاهیان و مسوولین فرهنگی کشور بیان فرمودند ارایه می گردد.

طرح مسأله و ضروت بحث

در عصر امروز که عصر اطلاعات نام گرفته است لحظه به لحظه تحولات و تغییرات مختلف علمی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به وقوع می پیوندد. در چنین عصری انسان ها ناچارند به فراخور توان و استعداد خود از این تحولات و تغییرات شناخت پیدا کنند. چرا که در زندگی اجتماعی، شناخت و معرفت نسبت به هر چیزی ضروری به نظر می رسد.

آگاهی سیاسی و اجتماعی در جامعه امروز امر مهم و حیاتی است. هرچه انسان ها دانش سیاسی و آگاهی سیاسی و اجتماعی بیشتری داشته باشند نتیجتاً نوع ارتباط و رفتار آنها در جامعه معقول و منطقی تر خواهد بود و نه تنها عموم جامعه را در شناخت پدیده های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … یاری می کند بلکه این امکان را فراهم می نماید که نخبگان و خواص سیاسی در مقابل رخدادها و پدیده ها، موضوع صحیح و مناسبی را اتخاذ نموده و خط مشی آینده را بر اساس اصول مشخص تری پایه گذاری نمایند.

موقعیت و شرایط انقلاب اسلامی ما به دلیل تأثیرگذاری آن در نظام بین المللی، دشمنان انقلاب را به اتخاذ توطئه های سیاسی، فرهنگی و … وادار نموده است که مهم ترین عامل برای مقابله با این توطئه ها، هوشمندی بیداری و آگاهی همه جانبه و حضور آگاهانه مردم انقلابی، خصوصاً جوانان متدین انقلابی خواهد بود که باعث ماندگاری و تثبیت نظام اسلامی در همه اعصار می باشد.

تأکیدات مستمر رهبر معظم انقلاب اسلامی در ارتقاء آگاهی سیاسی، بصیرت و هوشیاری سیاسی جامعه یکی از نمونه های بارزی است که آحاد ملت را به پاسداری به موقع و هوشمندانه از میراث امام راحل (ره) و شهیدان سرافراز انقلاب اسلامی رهنمون شدند و همواره جامعه را به تحلیل مسائل سیاسی جامعه فرا خواندند و در این مورد فرمودند: «اگر شما قدرت تحلیل داشته باشید، وقتی به مسائل جامعه نگاه می کنید آنها را می فهمید، جریان ها را می شناسید، آدم ها را می شناسید، آینده را حدس می زنید و تکلیف خودتان را می فهمید.» و در جایی دیگر می فرمایند: «یکی از خطوط ظریف، موضع خود را شناختن و در او قرار گرفتن و هوشیاری سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی داشتن به دور از ورود به دسته بندی های سیاسی شدن است».

در این نوشتار، گزیده ای از رهنمودهای رهبر فرزانه انقلاب اسلامی درباره مهمترین مسائل سیاسى و اجتماعى که در طول سالهاى ۸۳ـ۶۸ در جمع دانشگاهیان و مسوولین فرهنگی کشور بیان فرمودند جهت بصیرت افزایی سیاسی ارایه می گردد.

آزادى و حدود و آداب آن

امروز در دانشگاه بحث آزادى خیلى تکرار مى شود. بعضى مى گویند آزادى دادنى نیست، گرفتنى است؛ من مى گویم آزادى، هم دادنى است، هم گرفتنى است، هم آموختنى است.

«آزادى دادنى است» یعنى چه؟ یعنى مسئولان حکومت ها اجازه ندارند حق طبیعى آزادى یعنى آزادى هاى قانونى را از کسى سلب کنند. البته این لطفى نیست که حکومت ها مى کنند؛ باید آزادى را بدهند؛ و این یک وظیفه و تکلیف است.

«آزادى گرفتنى است»، یعنى هر انسان آگاه و باشعورى در جامعه باید با حقِ آزادى و حدود خودش آشنا باشد و آن را مطالبه کند و بخواهد. و اما «آزادى آموختنى است»، یعنى آزادى آداب و فرهنگى دارد که باید آن را آموخت.

بدون فرهنگ و ادب آزادى، این نعمت بزرگ براى هیچ کس و هیچ جامعه اى آن چنان که شایسته است فراهم نخواهد شد. اگر در جامعه ادب آزادى وجود نداشته باشد و افراد چگونگى استفاده از آن را ندانند، مطمئن باشند آزادى را که براى یک جامعه فعال و کوشا و پیشرو یک ضرورت است از دست خواهند داد و از نظر اسلام این براى یک جامعه فاجعه است. (۱)

من با حزب و تحزّب مخالف نیستم

بعضى ها مى گویند فلانى با حزب و تحزب مخالف است؛ در صورتى که پس از پیروزى انقلاب اسلامى، اولین حزب را ما درست کردیم.اگر تحزب به معناى واقعى کلمه وجود داشته باشد، من طرفدار آن هستم؛ منتها من تحزب را این نمى دانم که عده اى از داعیه داران سیاسى، به دنبال کسب قدرت، دور هم جمع شوند ده نفر، پانزده نفر، بیست نفر و با شعار و ایجاد هیجان و جذابیت هاى دروغین، مردم یا گروههایى از مردم را به این طرف و آن طرف بکشانند و مرتب دعوا و اختلاف راه بیندازند و براى این که بى کار نمانند، یک مسئله کوچک را بزرگ کنند، یک چیز کم اهمیت را پراهمیت جلوه دهند

و روزها و هفته ها درباره اش بحث و تحلیل کنند؛ بر اساس آن، دوست و دشمن معین کنند؛ فلان کس، فلان طرفى است، پس دشمن است؛ فلان کس، فلان طرفى است، پس دوست است. بنده این ها را تحزب نمى دانم؛ این ها روش هاى غلط سیاسى است که در دنیا هم رایج است.دل ما خوش بوده است که در ایران این چیزها رایج نباشد؛ اما متاسفانه بعضى ها به این چیزها دلبستگى دارند. (۲)

نظارت استصوابى و فلسفه وجودى آن

نظارت استصوابى یک قانون است و نبایستى کسى از عمل به قانون گله اى داشته باشد. این نظارت شوراى نگهبان، طبق قانون و متکى به قانون اساسى است؛ پایه ها و ریشه هایش در قانون اساسى است و در قانون عادى هم همان تأیید شده است و وجود دارد. این نظارت هم براى شهروندان عادى و معمولى نیست؛ این براى آن است که یک آدم ناباب، یک آدم مضر، یک آدم بد، به این مرکزِ حساس وارد نشود.

این نظارت استصوابى مخصوص مجلس که نیست؛ در مورد ریاست جمهورى هم هست. حالا شما ببینید یک آدم حرافِ پشت هم اندازى که از خارج هم حمایت بشود و پول فراوانى هم داشته باشد و خودش را به شکل هاى گوناگونى بیاراید و این جا بیاید و کاندیدا بشود و اکثریتى را هم ببرد و رئیس جمهور بشود، تکلیف مملکت چه مى شود؟!

نظارت استصوابى براى همین است که جلوى آدم هایى که بر طبق قوانین کشور، صلاحیت آمدن به این منصب حساس را ندارند چه مجلس، چه ریاست جمهورى، چه در بقیه جاهایى که این نظارت وجود دارد؛ مثل مجلس خبرگان و دیگر جاها گرفته شود و این ها نتوانند وارد این مراکز حساس بشوند. (۳)

معناى ولایت مطلقه فقیه این نیست که رهبرى هر کار دلش خواست، مى تواند بکند!

بعضى ها خیال مى کنند که این «ولایت مطلقه فقیه» که در قانون اساسى آمده، معنایش این است که رهبرى مطلق العنان است و هر کار که دلش بخواهد، مى تواند بکند. معناى ولایت مطلقه این نیست.

رهبرى بایستى موبه مو قوانین را اجرا کند و به آن ها احترام بگذارد؛ منتها در مواردى اگر مسئولان و دست اندرکاران امور بخواهند قانونى را که معتبر است موبه مو عمل کنند، دچار مشکل مى شوند.

قانون بشرى همین طور است. قانون اساسى راه چاره اى را باز کرده و گفته آن جایى که مسئولان امور در اجراى فلان قانون مالیاتى یا سیاست خارجى، بازرگانى، صنعتى و دانشگاهى دچار مضیقه مى شوند و هیچ کار نمى توانند بکنند ـ مجلس هم این طور نیست که امروز شما چیزى را ببرید و فردا تصویب کنند و به شما جواب دهند ـ رهبرى مرجع است. زمان امام هم همین طور بود.

بنده خودم آن وقت رئیس جمهور بودم و جایى که مضیقه هایى داشتیم، به امام نامه مى نوشتیم و ایشان اجازه مى دادند. بعد از امام، دولت قبلى و دولت فعلى گاهى راجع به مسائل گوناگون نامه مى نویسند که در این جا مضیقه وجود دارد، شما اجازه بدهید که این بخش از قانون نقض شود. رهبرى بررسى و دقت مى کند و اگر احساس کرد که به ناگزیر باید این کار را بکند، آن را انجام مى دهد.

جاهایى هم که به صورت معضل مهم کشورى است، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع مى شود. این معناى ولایت مطلقه است، والّا رهبر، رئیس جمهور، وزرا و نمایندگان، همه، در مقابل قانون تسلیمند و باید تسلیم باشند. قانون این قدر مهم است که غالب بر عملکرد من و شما است. (۴)

نظارت بر مطبوعات یک وظیفه و کار لازم است

من معتقدم که نظارت بر مطبوعات، یک وظیفه و یک کار لازم است؛ این مرّ قانون اساسى و قانون مطبوعات و قانون عادى هم هست. بدون نظارت، یقیناً خواسته ها و مصالح ملى از مطبوعات تأمین نخواهد شد.

بعضى ها خیال مى کنند که افکار عمومى، منطقه آزاد و بى قید و بندى است که هر کار خواستند، با آن بکنند! افکار عمومى موش آزمایشگاهى نیست که هرکس هر کار خواست، بتواند با آن بکند.

با تحلیل هاى غلط و شایعه سازى و تهمت و دروغ، به ایمان و عواطف و باورها و مقدسات مردم آسیب مى زنند؛ این که درست نیست؛ بنابر این نظارت لازم است تا این کارها نشود؛ این یک وظیفه است و اگر انجام نگیرد، جاى سؤال دارد که چرا انجام نمى گیرد. (۵)

سه وظیفه اساسى مطبوعات، آزادى مطبوعات

براى مطبوعات هم سه وظیفه عمده قائلم: وظیفه نقد و نظارت، وظیفه اطلاع رسانى صادقانه و شفاف، وظیفه طرح و تبادل آراء و افکار در جامعه. معتقدم که آزادى قلم و بیان حق مسلّم مردم و مطبوعات است؛ در این هم هیچ تردیدى ندارم و این جزو اصول مصرحه قانون اساسى است.

معتقدم اگر جامعه اى مطبوعات آزاد و داراى رشد و قلم هاى آزاد و فهمیده را از دست بدهد، خیلى چیزهاى دیگر را هم از دست خواهد داد. وجود مطبوعات آزاد، یکى از نشانه هاى رشد یک ملت و حقیقتاً خودش هم مایه رشد است؛ یعنى از یک طرف رشد و آزادگى ملت، آن را به وجود مى آورد؛ از طرف دیگر،آن هم به نوبه خود مى تواند رشد ملت را افزایش بدهد.

البته معتقدم در کنار این ارزش، ارزش ها و حقایق دیگرى هم وجود دارد که با آزادى مطبوعات و آزادى قلم، آن ارزش ها نباید پامال بشود. هنر بزرگ این است که کسى بتواند هم آزادى را حفظ کند، هم حقیقت را درک کند، هم مطبوعات آزاد داشته باشد، هم آن آسیب ها دامنش را نگیرد؛ باید این گونه مشى کرد. (۶)

زیر سؤال بردن قوه قضائیه نقطه شروع فساد در کشور است

معتقدم زیر سؤال بردن قوه قضائیه در یک کشور، نقطه شروع فساد در آن کشور است؛ بنابراین نباید قوه قضائیه را زیر سؤال برد. نه این که قوه قضائیه همیشه درست عمل مى کند، یا همه آدم هایش درستند، یا همه کارهایش درست است؛ نه، یقیناً در قوه قضائیه تخلفاتى وجود دارد؛ اخیراً خود قوه قضائیه رئیس دادگاهى را به محاکمه کشید و الان هم در زندان است؛ بنابراین برخورد مى کنند.

یقیناً اگر آن شخص به یک باند سیاسى وابسته بود، حالا جنجالش دنیا را گرفته بود؛ اما وقتى وابسته نیستند، سروصدایش بلند نمى شود! قوه قضائیه با فساد در درون خودش قاطع برخورد مى کند.

با این که نمى خواهم بگویم کلاً قوه قضائیه بى عیب یا بى اشکال است یا همه آدم هایش خوبند؛ اما همه موظفند پیکره قوه قضائیه را به رسمیت بشناسند؛ ملاحظه کنند و آن را زیر سؤال نبرند. اگر قوه قضائیه زیر سؤال برود، هر مجرمى مى تواند با دستاویزى، از بار مؤاخذه و محاکمه فرار کند؛ دیگر نمى شود کسى را تعقیب کرد؛ بنابراین در مقابل حکم دادگاه همه باید تسلیم باشند. (۷)

آقاى مصباح، خلاء شخصیت هایى مثل علامه طباطبایى و شهید مطهرى را در زمان ما پر مى کنند

امروز بحمدالله نظام اسلامى ما مفتخر است که شخصیت هاى برجسته علمى و معنوى در آن حضور دارند؛ مثل همین شخصیت عزیز و عظیمى که بحمدالله این کار هم از برکات ایشان است ـ جناب آقاى مصباح ـ من ایشان را نزدیک به چهل سال است مى شناسم و به ایشان ارادت قلبى دارم؛ فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسائل اساسى اسلام. اگر خداى متعال به نسل کنونى ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایى مثل مرحوم علامه طباطبایى، یا مرحوم شهید مطهرى استفاده کنند اما بحمدالله این شخصیت عزیز و عظیم، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر مى کنند.

من حقیقتاً خدا را حمد و شکر مى کنم که جامعه ما و به خصوص نسل جوان ما به ایشان خیلى علاقه دارند. بنده از هرجا که کسب خبر کردم در سرتاسر کشور اطلاع پیدا کردم که نسل جوان ما به ایشان شدیداً علاقمند و معتقد و قدر دانند؛ این هم نعمت بزرگ خدا و دلیل سلامت این کار است. وقتى انسان با روح و با هدف خدایى وارد میدان شد، همین جور مى شود. (۸)

اصلاح طلبى انقلابى و اصلاح طلبى آمریکایى

امروز یکى از واژه هاى رایج، واژه «اصلاح طلبى» است. من در نماز جمعه هم گفتم، بارها هم تکرار کرده ام؛ بنده معتقدم اصلاح طلبى جزو ذات انقلاب است؛ اصلاً انقلاب، یعنى یک حرکت بزرگ و رو به جلو، که این حرکت هرگز ایستایى ندارد و به طور دائم پیشرونده است؛ این پیشروندگى یعنى همان اصلاح طلبى.

البته اگر آمریکایى ها بخواهند بیایند به ما درس اصلاح طلبى بدهند و بگویند شما این کارها را بکنید تا اصلاح طلب باشید، بدیهى است که ما قبول نمى کنیم؛ زیرا آن چیزى که او اصلاح طلبى مى داند، عین ارتجاع به گذشته است.

اگر امروز به جاى حکومت مردمى پُرنشاطِ مستقلِ شجاعِ جمهورى اسلامى در این کشور، یک حکومت پادشاهى مرتجعانه مطیع غرب بود، این ها آن را اصلاح طلب مى دانستند. آن گونه اصلاح طلبى براى خودشان خوب است. اگر آن نوع اصلاح طلبى خوب است، بروند براى خودشان عمل کنند.

اصلاح طلبى با معناى درست این کلمه جزو لاینفک انقلاب است و یک دانشجوى مسلمان نمى تواند اصلاح طلب نباشد. اصلاح طلبى یک پُز سیاسى نیست؛ از این به عنوان یک پُز سیاسى و وسیله اى براى جذب دل این و آن نباید استفاده کرد؛ از آن براى موجه کردن چهره نباید استفاده کرد.

اصلاح طلبى، یک تکلیف و یک مجاهدت است. دولت و ملت موظفند اصلاح طلب باشند؛ البته اجازه ندهند که اصلاح طلبى را دیگران براى آن ها تعریف کنند؛ خودشان باید اصلاح خودشان را بشناسند، جستجو کنند، تشخیص بدهند و تعریف کنند. نقطه مقابلش هم اصلاح طلبى امریکایى و اصلاح طلبى بیگانه پسند است. (۹)

خطرناک تر از تحجر مذهبى، تحجر سیاسى است

ما وقتى مى گوییم تحجر، فوراً ذهنمان مى رود به تحجر مذهبى؛ بله آن هم یک نوع تحجر است، اما تحجر فقط تحجر مذهبى نیست، بلکه خطرناک تر از آن، تحجر سیاسى است؛ تحجرهاى ناشى از شکل بندى تحزب و سازمان هاى سیاسى است که اصلاً امکان فکر کردن به کسى نمى دهند.

اگر ده دلیل قانع کننده براى حقانیت یک موضع ذکر کنیم، قبول مى کند، اما در عمل طور دیگرى عمل مى کند! چرا؟ چون حزب، ـ آن تشکیلات سیاسى بالاى سر ـ مثل پدرخوانده مافیا از او این گونه خواسته؛ این را انسان متأسفانه در برخى از گوشه کنارهاى حتّى محیط دانشگاهى مى بیند. (۱۰)

خشونت قانونى و خشونت غیرقانونى

درباره خشونت از دو منظر مى شود نگاه کرد؛ یا به عبارتى این طور بگوییم، در دو فاز مى شود مسئله خشونت را مورد ملاحظه قرار داد: یک فازِ اخلاقى و حقوقى است، یک فازِ تبلیغاتى و جنگ روانى است؛ این ها را نباید با هم مخلوط کرد. در زمینه حقوقى و اخلاقى تکلیف ما با خشونت معلوم است؛ بارها هم گفته ایم که هر کس به صورت غیر قانونى به حقوق افراد تعدى مى کند و خشونت مى ورزد، محکوم است؛ اسلام هم عقیده اش همین است.

در اسلام حتّى مجازات هایى مثل حد و قصاص و امثال این ها، براى جلوگیرى از خشونت است. آن کسى که آدمکشى و دزدى در سرشت اوست، براى این که جلوى او را بگیرند، حد و قصاص و مجازاتى معین کرده اند؛ دراین باره هیچ بحثى نیست؛ بنده بارها گفته ام، در نماز جمعه هم گفته ام که با یکى دانستن معناى خشونت و مجازات اسلامى مخالفم؛ از هر جناحى هم باشد، فرق نمى کند؛ وقتى کار بدى صورت گرفت، نمى شود گفت که مثلاً فلان جوانِ خوب، یا فلان جوانِ فلان جناح، یا فلان جوان وابسته به فلان جا این کار را کرده، پس از بدى آن کار یک مقدار کم مى شود؛ نه، وقتى بد است، بد است؛ در این هیچ بحثى نیست.

اما یک فاز تبلیغاتى هم وجود دارد که یک جنگ روانى علیه انقلاب راه انداخته است. اولین بار چه کسانى اسم خشونت را به عنوان یک نقطه منفى براى کشور ما در دنیا مطرح کردند؟ همان کسانى که دستشان تا مرفق در خون بیگناهان فرو رفته است یعنى امریکایى ها همان کسانى که تا حالا هر کسى را مى خواستند، در دنیا غیرقانونى ترور مى کردند؛

اما حالا مى خواهند آن را قانونى کنند! این ها هستند که از خشونت دم مى زنند و خشونت را تقبیح مى کنند؛ رادیوى صهیونیستى و صهیونیست ها هستند که راجع به خشونت بحث مى کنند؛ این ها به صورت مسائل سیاسى و تبلیغاتى مطرح مى شود؛ چیزى نیست که انسان بتواند آن را به عنوان یک واقعیت در نظر بگیرد، تا بخواهد درباره آن اظهارنظرى بکند؛ از این هم نباید غفلت کرد.

عده اى تشنه قدرتند، یا مریضند و یا سفیه اند؛ لذا همان حرف ها را مجدداً تکرار مى کنند. امام بزرگوار را که مظهر رحمت و عطوفت بود، به خشونت متهم مى کنند. امام یک انسان عارف و حقیقتاً مظهر رحمت بود؛ مردى که آن گونه با صلابت انقلاب را پیش مى برد، در مقابل مسائل عاطفى آن قدر دقیق بود … امام مظهر احساس بود؛ انسانى عطوف، مهربان و به شدت عاطفى بود. یک انسانِ این طورى را به قساوت متهم کنند؛ چرا؟ چون در زمان او در قضیه عملیات مرصاد حکم قانون نسبت به یک عده محارب و آدمکشِ جنایتکار اجرا شده بود.

عده اى با این مردم جنگیده بودند، که مجازات مشخصى هم در قانون دارد، امام هم مرّ قانون را اجرا کرده بود. البته امام که این کار را نکرده بود؛ دستگاه هاى مسئول آن موقع انجام داده بودند؛ اما امام را به قساوت متهم مى کردند! الان هم یک عده آدم غافل، یا سفیه، یا بى اطلاع از نقشه دشمن، این ها را در داخل تکرار مى کنند؛ این ها واقعاً ظلم است. (۱۱)

اشرافی گرى مسئولان آفت مضاعف است

اشرافی گرى براى یک کشور آفت است؛ اشرافیگرى مسئولان، آفت مضاعف است؛ براى خاطر این که اگر اشراف عالم از مال خودشان ـ حالا حلال و حرامش به عهده خودشان ـ خرج مى کنند، از مال خودشان اشرافی گرى مى کنند؛ اما اگر مسئولان اشرافی گرى بکنند، از مال مردم دارند خرج مى کنند؛ مال خودشان که نیست. این اشرافی گرى، با احساس عمومى مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر درست خواهد شد؛ این باید به یک فرهنگ تبدیل بشود؛ کارى نیست که بشود به صورت دادگاه ویژه و محاکمه و امثال این ها درستش کرد. (۱۲)

دیدگاه اسلام و غرب نسبت به زن

دنیاى استکبارىِ سرشار از جاهلیت، در اشتباه است که خیال مى کند ارزش و اعتبار زن به این است که خود را در چشم مردان آرایش کند تا چشم هاى هرزه به او نگاه کنند و از او تمتّع گیرند و او را تحسین نمایند.

بساط آن چیزى که امروز به عنوان «آزادى زن» در دنیا و از سوى فرهنگ منحطّ غربى پهن شده است، برپایه این است که زن را در معرض دید مرد قرار دهند تا از او تمتّعات جنسى ببرند. مردان از آن ها لذّت ببرند و زن ها وسیله التذاذ مردان شوند. این، آزادى زن است؟ کسانى که در دنیاى جاهل و غافل و گمراه تمدّن غربى ادّعا مى کنند طرفدار حقوق بشرند، در حقیقت ستمگران به زن هستند.

زن را به چشم یک انسان والا نگاه کنید، تا معلوم شود که تکامل و حق او و آزادى او چیست. زن را به عنوان موجودى که مى تواند مایه اى براى صلاح جامعه با پرورش انسان هاى والا شود نگاه کنید، تا معلوم شود که حقّ زن چیست و آزادى او چگونه است.

زن را به چشم آن عنصر اصلى تشکیل خانواده در نظر بگیرید؛ که خانواده اگرچه از مرد و زن تشکیل مى شود و هر دو در تشکیل خانواده و موجودیت آن مؤثّرند، اما آسایش فضاى خانواده، آرامش و سکونتى که در فضاى خانه است، به برکت زن و طبیعت زنانه است. با این چشم به زن نگاه کنند تا معلوم شود که او چگونه کمال پیدامى کند و حقوقش در چیست.

از روزى که اروپایى ها، صنایع جدید را به وجود آوردند ـ در اوایل قرن نوزدهم که سرمایه داران غربى کارخانه هاى بزرگ را اختراع کرده بودند ـ و احتیاج به نیروى کار ارزان و بى توقّع و کم دردسر داشتند، زمزمه «آزادى زن» را بلند کردند؛ براى این که زن را از داخل خانواده ها به درون کارخانه ها بکشانند؛ به عنوان یک کارگزار ارزان از او استفاده کنند، جیب هاى خودشان را پرکنند و زن را از کرامت و منزلت خود بیندازند.

امروز آنچه که به عنوان «آزادى زن» در غرب مطرح است، دنباله همان داستان و همان ماجراست. لذا ظلمى که در فرهنگ غربى به زن شده است و برداشت غلطى که از زن در آثار فرهنگ و ادبیات غرب وجود دارد، در تمام دوران تاریخ بى سابقه است. در گذشته هم در همه جا به زن ظلم شده است، اما این ظلمِ عمومى و فراگیر و همه جانبه، مخصوص دوران اخیر و ناشى از تمدّن غرب است.

زن را به عنوان وسیله التذاذ مردان معرفى کردند و اسمش را «آزادى زن» گذاشتند! درحالى که به واقع آزادى مردان هرزه براى تمتّع از زن و نه آزادى زن بود. نه فقط در عرصه کار و فعالیت صنعتى و امثال آن، بلکه در عرصه هنر و ادبیات هم به زن ظلم کردند.

شما امروز، در داستان ها، در رمان ها، در نقّاشى ها، در انواع کارهاى هنرى نگاه کنید، ببینید با چه دیدى به زن نگریسته مى شود؟ آیا جنبه هاى مثبت و ارزش هاى والایى که در زن هست، مورد توجّه قرار مى گیرد؟ آیا آن عواطف رقیق، آن مهربانى و خوى مهرآمیزى که خداى متعال در زن به ودیعه گذاشته است ـ خوى مادرى، روحیه نگهدارى از فرزند و تربیت فرزند ـ مورد توجّه است یا جنبه هاى شهوانى و به تعبیر آن ها عشقى؟ (که این تعبیر غلط و نادرستى است. این شهوت است نه عشق!) زن را این گونه خواستند پرورش و عادت دهند: به عنوان یک موجود مصرف کننده. مصرف کننده دست و دل باز و کارگر کم توقّع و کم طلب و ارزان.

اسلام این ها را براى زن ارزش نمى داند. اسلام با کارکردن زن موافق است. نه فقط موافق است، بلکه کار را تا آن جا که مزاحم با شغل اساسى و مهم ترین شغل او، یعنى تربیت فرزند و حفظ خانواده نباشد، شاید لازم هم مى داند. یک کشور که نمى تواند از نیروى کار زنان در عرصه هاى مختلف بى نیاز باشد! اما این کار نباید با کرامت و ارزش معنوى و انسانى زن منافات داشته باشد. نباید زن را تذلیل کنند و او را وادار به تواضع و خضوع نمایند.

تکبر از همه انسان ها مذموم است، مگر از زنان در مقابل مردان نامحرم! زن باید در مقابل مرد نامحرم متکبّر باشد. «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»؛(۱۳) در حرف زدن مقابل مرد نباید حالت خضوع داشته باشد. این، براى حفظ کرامت زن است. اسلام این را مى خواهد و این الگوى زن مسلمان است.

اسراف، الگوى زن مسلمان نیست.

من به خانم هاى مسلمان، به خانم هاى جوان و به خانم هاى خانه دار عرض مى کنم: سراغ این مصرف گرایى که غرب مثل خوره به جان جوامع دنیا و از جمله جوامع کشورهاى درحال توسعه و کشورهاى رو به پیشرفت و از جمله کشورما انداخته است، نروید. مصرف باید در حدّ لازم باشد، نه در حدّ اسراف.

خانم هاى کسانى که همسرانشان یا خودشان مسؤولیت هایى در بخش هاى مختلف کشور دارند، باید از لحاظ دورى از اسراف، نسبت به دیگران الگو باشند. باید براى دیگران درس باشند و نشان دهند که شأنِ زن مسلمان بالاتر از این حرف هاست که اسیر زر و زیور و جواهر آلات و از این قبیل شود.

نمى خواهیم بگوییم این ها حرام است؛ مى خواهیم بگوییم شأن زن مسلمان بالاتر از این است که در دورانى که بسیارى از مردم جامعه ما محتاج کمکند، کسانى بروند پول بدهند طلا بخرند، زینت آلات بخرند، وسائل زندگى رنگارنگ بخرند و در انواع و اقسام روش ها و منش هاى زندگى، اسراف کنند. اسراف، الگوى زن مسلمان نیست. (۱۴)

انتظارات فرهنگ اسلامى و فرهنگ غربى از زن

آنچه را که ما براى زن عرضه مى کنیم، چیزى است که هیچ انسان اندیشمند با انصافى نمى تواند منکر شود که «این براى زن خوب است.» ما زن را به عفّت، به عصمت، به حجاب، به عدم اختلاط و آمیزش بى حد و مرز میان زن و مرد، به حفظ کرامت انسانى، به آرایش نکردن در مقابل مرد بیگانه ـ براى آن که چشم او لذّت نبرد ـ دعوت مى کنیم. این بد است؟

این کرامت زن مسلمان است. این کرامت زن است. آن هایى که زن را تشویق مى کنند که خود را به گونه اى آرایش دهد که مردان کوچه و بازار به او نگاه کنند و غرایز شهوانى خودشان را ارضا کنند، باید از خودشان دفاع کنند که چرا زن را تا این حد پایین مى آورند و تذلیل مى کنند؟! آن ها باید جواب بدهند.

فرهنگ ما، فرهنگى است که انسان هاى والا و اندیشمند غرب هم آن را مى پسندند و رفتارشان همین طور است. در آن جا هم خانم هاى عفیف و سنگین و متین و زن هایى که براى خودشان ارزشى قائلند، حاضرنیستند خودشان را براى ارضاى غرایز شهوانى بیگانگان و هرزه چشم ها وسیله اى قرار دهند. فرهنگ منحط غربى، از این قبیل زیاد دارد. (۱۵)

حجاب، به معناى منزوى کردن زن نیست

مسئله حجاب، به معناى منزوى کردن زن نیست. اگر کسى چنین برداشتى از حجاب داشته باشد، برداشتش کاملاً غلط و انحرافى است. مسئله حجاب، به معناى جلوگیرى از اختلاط و آمیزش بى قیدوشرط زن و مرد در جامعه است. این اختلاط، به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد ـ بخصوص به ضرر زن ـ است. (۱۶)

بحث پوشش زن نباید از هجوم تبلیغاتى غرب متأثر باشد

به نظر ما، بحث هایى که درباب پوشش زن مى شود، بحث هاى خوبى است که انجام مى گیرد؛ منتها باید توجه کنید که هیچ بحثى در این زمینه هاى مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتى غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطى است. نه این که من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه.

من مى گویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه ملى ماست؛ هیچ اشکالى هم ندارد؛ هیچ منافاتى با هیچ نوع تحرکى هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناى تحرک و کار اجتماعى و کار سیاسى و کار فکرى باشد، لباس رسمى زن مى تواند چادر باشد و ـ همان طور که عرض کردم ـ چادر بهترین نوع حجاب است.

البته مى توان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همین جا هم بایستى آن مرز را پیدا کرد. بعضى ها از چادر فرار مى کنند، به خاطر این که هجوم تبلیغاتى غرب دامنگیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار مى کنند، به آن حجاب واقعى بدون چادر هم رو نمى آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مى دهد!

شما خیال کرده اید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعه کذایى و آن لباس هاى «وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیوبِهِنَّ»(۱۷) و همان هایى را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر مى دارند؟ نه، آن ها به این چیزها قانع نیستند؛ آن ها مى خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً این جا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل مى شد.

در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابى نداشت؛ حتّى در این جاها وقتى نوبت به این کارها مى رسد، بى بندوبارى خیلى بیشتر هم مى شود؛ کمااین که در زمان شاه، بى بندوبارى یى که در همین شهر تهران و بعضى دیگر از شهرهاى کشور ما بود، از معمول شهرهاى اروپا بیشتر بود!

زن معمولى در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در این جا آن طورى نبود. آن طور که دیده بودیم و شنیده بودیم و مى دانستیم و مناظرى که از آن وقت الان جلوى نظر من هست، انسان واقعاً حیرت مى کند که چرا بایستى این گونه بشود؛ کمااین که در خیلى از کشورهاى متأسفانه عقب مانده مسلمان و غیرمسلمان هم همین طور است. بنابراین، باید به دقت و با نهایت کنجکاوى و بدون اغماض، مسائل ارزشى را رعایت کرد. (۱۸)

زن با پوشش و حجاب صحیح کرامت خود را حفظ مى کند

تجمل در حد معقول را اسلام هم رد نکرده، اما در حد غیر معقول به شکل مسابقه و به شکل چشم و هم چشمى و رقابت و وابسته کردن زن به تجملات از چیزهاى انحرافى و درست در جهت عکس آن هدفى است که اسلام براى زن ها در نظر دارد، این پایه و قاعده حرکت ما است که امام ـ رضوان اللّه تعالى علیه ـ روى آن درباره زن تکیه داشتند. به هر حال یکى از کارهایى که واجب است این است که باید به شدت مبارزه کرد و ما در این قضیه نه فقط مدافع نیستیم بلکه مهاجم هم هستیم.

یک وقت در یک قضیه اى کسى از من پرسید شما در مورد این قضیه چه دفاعى دارید. من گفتم نه اینکه دفاع ندارم، بلکه هجوم دارم و هجوم من هم این است که ما از غرب طلبکاریم. این ما هستیم که به غرب مى گوییم شما دارید به زن اهانت مى کنید. شما دروغ مى گویید که ما دو جنس را برابر دانستیم. این یک نوع فریب و ترفند سیاسى فرهنگى است. شما با این روش دارید به زن خیانت مى کنید.

ما مى گوییم زن با پوشش و حجاب صحیح کرامت خودش را حفظ مى کند و خودش را از آن حدى که مردان هرزه عالم مى خواهند (که در همه زمان ها و مکان ها مرد هرزه وجود دارد) بالاتر مى آورد. اینکه قرآن مى فرماید: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ»(۱۹) برخورد زن با مرد نباید برخورد خضوع آمیز باشد.

مسائل طبیعى و غریزى بین زن و مرد جاى خودش را دارد و اشکالى هم ندارد. لکن خضوع زن در مقابل مرد همین چیزى است که امروز در غرب وجود دارد. این روشى که امروز زن را در رفت و آمدها جلو مى اندازند که خانم جلوتر از آقا مى رود این ظاهر قضیه است، اما باطن قضیه درست عکس این است. (۲۰)

دوست ندارم دختر و پسر ما در نوع آرایش و لباس و … دائم چشمشان به غربى ها باشد

من مى خواهم بگویم اگر شما موى سرتان را مى خواهید آرایش کنید، اگر مى خواهید لباس بپوشید، اگر مى خواهید سبک راه رفتن را تغییر دهید، بکنید؛ اما خودتان انجام دهید؛ از دیگران یاد نگیرید.

در کشورهاى غربى و بیشتر از همه در امریکا، حدود سه چهار دهه پیش یک مشت جوان بر اثر واخوردگى از شرایط اجتماعى، دچار حرکت هایى شدند، که البته تا امروز هم ادامه دارد. در زمان ما مظهر این افراد، بیتل ها بودند که با آرایش عجیب و غریب و با نوعى موسیقى شبیه موسیقى پاپ ـ که الان در دنیا معمول است ـ ظاهر مى شدند.

بنده بعد از انقلاب به الجزایر رفتم. در خیابان ماشین ما عبور مى کرد. یک وقت دیدم پسر جوانى نصف موى سرش را تراشیده و نصف دیگر را باقى گذاشته است. هرچه من نگاه کردم، دیدم این آرایش، هیچ زیبایى ندارد.

مشخص بود او از کسانى تقلید کرده است. در الجزایر، فشار صنعتى و فشار ابزار تولید و تکنیک بر زندگى مردم اصلاً آنقدر نیست که یک جوان، احساساتى را پیدا کند که در امریکا یا انگلیس یا در جاى دیگر پیدا مى کرد؛ اما چون دیده بود آن ها انجام داده اند، او هم انجام مى داد. بنده با این چیزها مخالفم و دوست نمى دارم جوان ما این طورى حرکت کند و دختر و پسرِ ما دائم چشمشان به آن ها باشد. (۲۱)

نباید زنان به سمت تجمل گرایى سوق پیدا کنند

این گرایش به تجمل گرایى که مدت ها بود در جامعه ما یواش یواش کم شده بود، یا در اوایل انقلاب مثلاً خانم ها به تجملات و زر و زیورها اعتنایى نمى کردند، متأسفانه باز این چیزها ـ آن طور که شنیده مى شود ـ در جامعه ما دارد رشد مى کند.

زنان اندیشمند و بافکر و بامعرفت جامعه ما باید این را خطر بدانند. نباید زنان به سمت تجمل گرایى سوق پیدا کنند. البته این خطر براى مردان هم هست؛ منتها در زنان بیشتر و امکانش زیادتر است. وانگهى در این قضیه، در موارد بسیارى، مردان تحت تأثیر زنانشان قرار مى گیرند. شماها واقعاً باید با این قضیه مبارزه کنید؛ خودتان هم مراقبت نمایید.

من با تظاهر به تجمل و تجمل گرایى در حد معتدلِ کمِ ناگزیرش مخالفتى نمى کنم؛ لیکن اگر بنا شد که روند افراطى پیدا کند، چیز بسیار مزخرفى است. در لباس، در آرایش، در زر و زیورها و طلا و جواهرات، خانم ها بایستى خیلى اهمیت بدهند که امساک بشود و بى اعتنایى به این چیزها انجام بگیرد، تا شاید ان شاءاللَّه به درخشندگى ها و زیبایى هاى واقعى تر بیشتر توجه بشود، تا به این زیبایى هاى ظاهرى. (۲۲)

با مُد خیلى موافقم، اما مُدى که از داخل جوشیده باشد نه مُد غربى
بنده با مُد خیلى موافقم؛ جزو آدم هایى هستم که به مُد گرایش دارم، اما مُدى که از داخل جوشیده باشد چون مُد یعنى ابتکار و نوآورى نه چیزى که از بیرون بیاید. مُد آرایش مو و لباس و حرف زدن ما همه اش دارد از بیرون مى آید … .

الگوى مصرف وسائل زندگى مهم است؛ فرش و پرده و چراغمان چه طورى باشد؛ این ها را نمى شود ندیده گرفت. اگر کسى توى بحر این کارها برود، مى بیند چقدر سرمایه و فکر و همت و هنر دارد صرف این ها مى شود که گاهى بسیارى از آن ها بیهوده است. (۲۳)

جمع بندی و نتیجه گیری

در این مطلب، گزیده ای از بیانات رهبر فرزانه انقلاب درباره مهمترین مسائل سیاسی و اجتماعی که در طول سالهاى ۸۳ـ۶۸ در جمع دانشجویان، استادان دانشگاه ها، مسئولین شوراى عالى انقلاب فرهنگى و سایر مجامع علمى و دانشگاهى بیان فرمودند ارایه شد.

آگاهی سیاسی و اجتماعی در جامعه امروز امر مهم و حیاتی است. هرچه انسان ها دانش سیاسی و آگاهی سیاسی و اجتماعی بیشتری داشته باشند نتیجتاً نوع ارتباط و رفتار آنها در جامعه معقول و منطقی تر خواهد بود و نه تنها عموم جامعه را در شناخت پدیده های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … یاری می کند بلکه این امکان را فراهم می نماید که نخبگان و خواص سیاسی در مقابل رخدادها و پدیده ها، موضوع صحیح و مناسبی را اتخاذ نموده و خط مشی آینده را بر اساس اصول مشخص تری پایه گذاری نمایند.

موقعیت و شرایط انقلاب اسلامی ما به دلیل تأثیرگذاری آن در نظام بین المللی، دشمنان انقلاب را به اتخاذ توطئه های سیاسی، فرهنگی و … وادار نموده است که مهم ترین عامل برای مقابله با این توطئه ها، هوشمندی بیداری و آگاهی همه جانبه و حضور آگاهانه مردم انقلابی، خصوصاً جوانان متدین انقلابی خواهد بود که باعث ماندگاری و تثبیت نظام اسلامی در همه اعصار می باشد.

بنابراین با توجه به موقعیت و شرایط کنونی انقلاب اسلامی در جهان، همه مردم خصوصاً نسل جوان می باید خود را به آگاهی های مختلف به ویژه آگاهی سیاسی مجهز نمایند تا بتوانند در مقابل حوادث و پدیده های سیاسی، تصمیم و موضع درست و منطقی اتخاذ نموده و با کسب معرفت و آگاهی نسبت به رخدادهای سیاسی و دفاع از مبانی و اصول مقدس انقلاب اسلامی در جامعه قدم بردارند.

پی‌نوشت‌ها:
۱. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
۲. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان استان اصفهان، ۱۲/۸/۱۳۸۰.
۳. پاسخ هاى رهبر معظم انقلاب به پرسش هاى دانشجویان در دانشگاه صنعتى شریف، ۱/۹/۱۳۷۸.
۴. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار استادان و دانشجویان قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
۵. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
۶. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
۷. بیانات رهبر معظم انقلاب در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتى امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
۸. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان و دانش آموزان بسیجى طرح ولایت، ۱۳/۶/۱۳۷۸.
۹. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
۱۰. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
۱۱. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
۱۲. پاسخ هاى رهبر معظم انقلاب به پرسش هاى دانشجویان در دانشگاه صنعتى شریف، ۱/۹/۱۳۷۸.
۱۳. سوره احزاب: آیه ۳۳.
۱۴. سخنرانى در دیدار با گروهى از زنان پزشک سراسر کشور، ۲۶/۱۰/۱۳۶۸.
۱۵. سخنرانى در دیدار با گروهى از زنان پزشک سراسر کشور، ۲۶/۱۰/۱۳۶۸.
۱۶. سخنرانى در دیدار با گروهى از زنان پزشک سراسر کشور، ۲۶/۱۰/۱۳۶۸.
۱۷. سوره نور: آیه ۳۱.
۱۸. بیانات رهبر معظم انقلاب در جلسه حجاب اسلامى به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، ۴/۱۰/۱۳۷۰.
۱۹. سوره احزاب: آیه ۳۲.
۲۰. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضاى شوراى مرکزى جمعیت زنان، ۱۵/۲/۱۳۷۱.
۲۱. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاه هاى استان همدان، ۱۷/۴/۱۳۸۳.
۲۲. بیانات رهبر معظم انقلاب در جلسه حجاب اسلامی به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، ۴/۱۰/۱۳۷۰.
۲۳. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگی ۲۶/۹/۱۳۸۱

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.