انتظار ظهور و شکست هر خیزشى قبل از قیام قائم (عج) / به روایت ائمه
امام صادق علیه السّلام فرمودند: مَا خَرَجَ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِلَى قِیَامِ قَائِمِنَا أَحَدٌ لِیَدْفَعَ ظُلْماً أَوْ یَنْعَشَ حَقّاً إلَّا اصْطَلَمَتْهُ الْبَلِیَّهُ، وَ کَانَ قِیَامُهُ زِیَادَهً فِی مَکْرُوهِنَا وَ شِیعَتِنَا ؛کسى از ما اهل بیت براى دفع ظلمى یا گرفتن حقى قبل از قیام قائم ما، قیام نکرده و نمىکند، مگر به مصیبت و بلیّه دچار مىشود و قیامش سبب ازدیاد کراهت و رنج ما و شیعیان ما مىشود.
متوکل بن هارون، راوى صحیفه سجادیه چنین مىگوید: یحیى بن زید بن على، نوه امام زین العابدین علیه السّلام را ملاقات کردم، در حالى که عازم خراسان بود. به او سلام کردم و از حال پسر عموهایش در مدینه پرسید؛ خصوصا از عمویش امام باقر علیه السّلام مۆکد سۆال کرد و من وى را از حال ایشان با خبر ساختم و حزن آنان را بر پدرش زید بن على به او گفتم. یحیى بن زید پرسید: عمویم محمد بن على الباقر علیه السّلام بر این نظریه بود که پدرم زید خروج نکند، آیا تو پسر عمویم جعفر بن محمد علیه السّلام را ملاقات کردهاى؟ گفتم: بله، گفت آیا شنیدى درباره من چیزى بگوید؟ گفتم: آرى. گفت: چه چیزى درباره من فرمود؟ من میل نداشتم آنچه شنیده بودم براى او بازگویم؛ ولى با اصرار یحیى گفتم: از ایشان شنیدم که درباره تو مىفرمود: تو نیز مانند پدرت مقتول و مصلوب مىشوى.
متوکل گوید: یحیى بن زید پس از شنیدن خبر مرگ خویش، صحیفه سجادیه را که به املاء امام زین العابدین علیه السّلام و خط پدرش زید بود به من داد و گفت: تا زمان مرگم آن را نگهدار و پس از من به دو پسر عمویم محمد و ابراهیم فرزندان عبد اللّه بن حسن بن حسن بن على علیهما السّلام بده که آنان پس از من در این امر (نگهدارى صحیفه) استوارند.
متوکل ادامه مىدهد: پس از قتل یحیى بن زید به نزد امام صادق علیه السّلام رفتم و گفتوگویم را با یحیى خدمتشان عرض کردم؛ ایشان گریستند و حزنشان نسبت به یحیى زیاد شد و فرمودند: خدا رحمت کند پسر عمویم را و او را به پدران و اجدادش ملحق کند؛ آنگاه فرمودند: ما خرج و لا یخرج. . .
از این روایت و روایات مشابه برمىآید که اگر کسى پیش از قیام قائم بپا خیزد و داعیه امامت داشته باشد و مردم را به خود بخواند یا گرچه داعیه امامت ندارد و مردم را به خویش نمىخواند اما شرایط قیامش آماده نباشد، محکوم به شکست است؛ اما آنکه مردم را به امام معصوم عصر خویش بخواند- خواه آن مجاهد خود، امام معصوم باشد همچون سید الشهداء علیه السّلام و خواه نباشد- و از سوى دیگر براساس حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر شرایط قیامش فراهم باشد، حتى اگر چون سید الشهداء به شهادت رسد، دین با قیام و اقدام او رشد یافته و پیشرفت مىکند، چرا که شهادت با ضرورت قیام و پیروزى مجاهدان در راه خدا منافات ندارد.
در آنجا نگاه امام به جوان چوپانى افتاد که تعدادى بز را مىچرانید. فرمود: اى سدیر به خدا قسم اگر تعداد شیعیانم (که اهل مجاهده و پایمردى باشند) به عدد این بزها بود نشستن و سکوت در برابر طاغوت زمان برایم شایسته نبود. پیاده شدیم و نماز گزاردیم بعد از نماز متوجّه شمارش بزها شدم و دیدم که فقط ”۱۷” رأس بودند
شارح صحیفه سجادیه، در مقدمه شرح آن حدیثى را از امام صادق علیه السّلام نقل کردهاند که مضمون آن شاهدى بر مشروعیت قیامى است که شرایط پیش گفته را دارا باشد، هرچند تعداد مجاهدان چنین قیامى اندک باشند. آن حدیث چنین است:
سدیر صیرفى مىگوید در ملاقاتى به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: به خدا سکوت و نشستن و قیام نکردن دیگر براى شما شایسته نیست. پرسید: چرا؟ گفتم:
چون دوستدارانتان، شیعیانتان و یارانتان فراوان شدهاند به قدرى که به خدا قسم اگر امیر مۆمنان على علیه السّلام از این تعداد یاران برخوردار بود، تیم و عدىّ در خلافت آن حضرت طمع نمىکردند. امام فرمود: فکر مىکنى این یاران که برشمردى چه مقدارند؟ عرض کردم یکصد هزار نفر، فرمود: یکصد هزار؟ گفتم: بله، بلکه دویست هزار. فرمود: دویست هزار؟ گفتم: بله، بلکه نصف دنیا. آن حضرت دیگر به سخنم اعتنایى نفرمود بعد از لحظاتى فرمود: برایت ممکن است ما را به ینبع برسانى گفتم: بله. امام دستور داد تا درازگوشى و اسبى را زین کنند. . . پس آمدیم تا به سرزمینى رسیدیم که خاک سرخى داشت. در آنجا نگاه امام به جوان چوپانى افتاد که تعدادى بز را مىچرانید. فرمود: اى سدیر به خدا قسم اگر تعداد شیعیانم (که اهل مجاهده و پایمردى باشند) به عدد این بزها بود نشستن و سکوت در برابر طاغوت زمان برایم شایسته نبود. پیاده شدیم و نماز گزاردیم بعد از نماز متوجّه شمارش بزها شدم و دیدم که فقط ”ٹ۱۷”ٹ رأس بودند.
وجود مبارک سید الساجدین علیه السّلام هنگامى که به دروازه شام رسیده بود، در پاسخ سۆال ابراهیم بن طلحه بن عبید اللّه که پرسید: که چه کسى پیروز شد، فرمود: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاهِ فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِمْ (۶)؛ اگر بخواهى پیروز این میدان را بشناسى، هنگام نماز اذان و اقامه بگو تا ببینى نام چه کسى را بر زبان مىآورى؛ یعنى گرچه خاندان عصمت در کربلا بسیارى از عزیزان خود و مجاهدان در راه خدا به ویژه حجت الهى سید الشهداء را فدا کرد، در نتیجه آن ایثار و نثار، نام مبارک پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بلکه اصل اسلام را احیاء کرد، بنابراین شهادت یا اسارت نشانه شکست چنین رهبران مجاهد و الهى نیست و شکست ظاهرى، دلیلى بر نادرستى و ناروایى قیام نخواهد بود، بلکه به تعبیر قرآن کریم، إِحْدَى اَلْحُسْنَیَیْنِ است.
اما آنکه مردم را به امام معصوم عصر خویش بخواند- خواه آن مجاهد خود، امام معصوم باشد همچون سید الشهداء علیه السّلام و خواه نباشد- و از سوى دیگر براساس حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر شرایط قیامش فراهم باشد، حتى اگر چون سید الشهداء به شهادت رسد، دین با قیام و اقدام او رشد یافته و پیشرفت مىکند، چرا که شهادت با ضرورت قیام و پیروزى مجاهدان در راه خدا منافات ندارد
چنانچه روایاتى یافت شود که مطلقا هر قیامى را محکوم به شکست و ناروا بدانند، به دلیل مخالفت با خطوط اصلى معارف قرآن و سنّت قطعى معصومان علیهم السّلام مورد پذیرش نیست، زیرا آیات و روایات فراوانى در اقامه امر به معروف و نهى از منکر، جهاد فى سبیل اللّه، اقامه حدود الهى و احیاى کلمه اللّه که منحصر در زمان و مکان خاصى هم نیستند نشان مىدهد جلوگیرى از احیاى دین در شرایط مهیّا و گاه ضرورت سخنى ناروا و زعمى آفل است.
فتوا به حرمت وجود حکومتى دینى در عصر غیبت، فتوا به حاکمیت قوانین غیرالهى و حکومت افراد ناشایست بر امّت اسلامى است که قطعا مرضىّ خدا و رسول گرامىاش نبوده و نخواهد بود.
انقلاب و حکومتى چون انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ایران، خیزشى مبارک است که نه رهبران آن مردم را به خویش مىخوانند و نه شرایط قیام و اقدام و برپایى حکومت دینى برایشان مهیا نبود، در نتیجه این خیزش مقدس به برپایى حکومتى انجامید که معادلات سیاسى جهان را به هم ریخت و سرلوحه حرکت بسیارى از مسلمانان و سایر انسانهاى استثمار شده قرار گرفت. این انقلاب مردم را به امامت ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه مىخواند و امام و مأموم آن همصدا مىگویند که ما امّت ولىّ عصر علیه السّلام هستیم و آن حضرت، امام ماست. هر کوششى در این کشور به یمن امامت ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه است و این امّت بىصبرانه ظهور مبارک او و تسلیم پرچم نظام اسلامى به دست با کفایت ایشان را انتظار مىکشند.