تأثیرپذیری انقلاب اسلامی از فرهنگ و تاریخ شیعه
در این مقاله تلاش کرده ایم حدود تأثیرپذیری انقلاب از فرهنگ و تاریخ شیعه را با شواهد و جمع آوری مدارک و اسناد روشن کنیم. در مقدمه مقاله خود به سختی و مشکل بودن تعیین حدود تأثیرپذیری انقلاب از فرهنگ و تاریخ شیعه می پردازیم.
سپس به نقد و بررسی نظریه ها معروف در مورد پیروزی انقلاب پرداخته و با نقد این نظریه ها نشان می دهد که هیچ کدام از آنها قادر به تبیین انقلاب اسلامی نیستند. در پایان این قسمت نظریه پیشنهادی خود را ارائه نموده است که طبق این نظریه انقلاب قبل از پیروزی در مرحله تخریب و فروپاشی نظام از عوامل متعددی متأثر بوده است؛ اما مهمترین عامل، فرهنگ و تاریخ شیعه مذهب بوده است و در مرحله پیروزی تنها عامل مؤثر مذهب، فرهنگ و تاریخ شیعه بوده است.
در پیدایش هر انقلابی ممکن است دهها مسأله کوچک و بزرگ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیره در مقطعی از تاریخ دست به دست هم دهند لذا تحلیل گران نه تنها نمی توانند کلیه عوامل مؤثر را در به ثمر رساندن انقلاب مورد توجه قرار دهند بلکه میزان و معیاری نیز برای اندازه گیری حدود تأثیر هر یک از آنها در دست ندارند. طبعاً مقاله حاضر نیز با چنین مشکلی مواجه است.
از طرفی بسیاری از نویسندگان به دلیل نداشتن شناختن صحیحی از انقلاب و نیروهای آن مانند بسیاری از نویسنده های خارج، و یا به دلیل داشتن زمینه ی فکری و ذهنیت های خاص در تحلیل انقلاب و تعیین عامل اصلی آن به خطا رفته و نظریه های گوناگونی ارائه نموده اند که این موضوع تعیین عامل اصلی و تشخیص میزان تأثیرپذیری انقلاب از عوامل را مشکل می کند. به نظر نگارنده در میان عوامل متعدد دخیل در پیروزی انقلاب فرهنگ و تاریخ شیعه عامل اصلی بوده است، حتی رهبری با آن نقش عظیم خود در هدایت انقلاب و مردم و به ثمر رساندن آن به نوبه ی خود مدیون استفاده از این عامل می باشد. بدیهی است معنی این حرف نفی اثر عوامل دیگر نیست بلکه هدف تعیین عامل اصلی است.
بررسی و نقد نظریه هایی که در تبیین پیروزی انقلاب مطرح شده اندبه طور کلی پنج نظریه در مورد عامل پیروزی انقلاب بیان شده است که به اختصار آنها را معرفی و نقد می کنیم.
۱- نظریه های توطئه گروهی انقلاب اسلامی ایران را حاصل یک توطئه از پیش طرح ریزی شده ی خارجی می دانند، گرچه اتفاق نظری در میان طرفداران این فرضیه وجود ندارد. به طور کلی طرفداران این فرضیه قدرتهای غربی بخصوص آمریکا و انگلیس و گاهی شوروی را مسبب سقوط رژیم می دانند.
در این مورد شاه و عده ای از سلطنت طلبان می گویند که به دلیل اصرار ایران بر افزایش بهای نفت در نیمه اول دهه ۵۰ قدرتهای غربی تصمیم به سرنگونی رژیم گرفتند. این مطلب را شاه مکرراً ابراز داشته است. این گروه گاهی انگیزه ی حسادت غرب را مطرح می کنند و مدعی هستند که با پیشرفتهای همه جانبه ی اقتصادی که ایران بدان نایل شده بود، به زودی و حداکثر تا پایان دهه ۵۰ تولیدات مختلف ایران وارد بازارهای بین المللی می گردید. بنابراین قدرتهای غربی جهت جلوگیری از خطری که منافع آنها را تهدید می کرد دست به کار شدند و با ایجاد انقلاب ماشین پیشرفت ایران را از کار انداختند. شاه به صراحت حسادت غربیها را عامل توطئه آنها علیه رژیم خودش می داند.
نقد این نظریهگرچه این نظریه متکی بر اسناد و مدارک معتبر نیست و پیش فرضهای بی پایه ای دارد و نیازی به نقد آن نیست، اما واقعیت این است که اساساً اعتقاد به توطئه بخش قابل توجهی از فرهنگ سیاسی- روانی جامعه ما را تشکیل می دهد. بسیاری از وقایع سیاسی در تاریخ معاصر ایران را می توان سراغ گرفت که حداقل توسط یک گروه از ایرانیان در قالب فرضیه های توطئه تحلیل شده است. مثلاً می گویند « فلانی عامل انگلیس است »، « دستهای پنهانی در کار است » و … همه ی این تعابیر بیانگر فرهنگ توهم توطئه است که ریشه تاریخی این فرهنگ از رقابت کشورهای استعمارگر در ایران در قرون اخیر از طرفی و بی کفایتی شاهان قاجار از طرف دیگر و همچنین در ویژگی روحی و رفتاری ناشی از حاکمیت رژیم استبدادی در ایران سرچشمه گرفته است. زیرا همه ی رژیمهای مستبد اساس رژیم خود را با خدعه و توطئه پایه گذاری کرده و همواره در محیط توطئه به سر برده اند. پس بهتر است این فرضیه را توهم توطئه بنامیم.
۲- نظریه مدرنیزاسیونطبق این نظریه رژیم با شتاب دست به انجام یک رشته اصلاحات مدرن زد و سعی نمود چهره ایران را به سرعت دگرگون و پیشرفته سازد. اما به دلیل سریع بودن اصلاحات و عدم هماهنگی با توسعه ی فرهنگی و اجتماعی و بافت سنتی جامعه بسیاری از مردم پذیرای این اصلاحات نبودند. بدین جهت اقشار مردم به تدریج دچار بحران هویت شدند. با افزایش شکاف میان مردم و شاه این بحران تبدیل به تضاد و رویارویی سیاسی- مذهبی گردید و از دل آن انقلاب اسلامی متولد شد.
نقد این نظریه
الف) بنابراین نظریه، اگر شاه از سال ۴۰ دست به اصلاحات نمی زد هیچ مشکلی نداشت، در حالی که قبل از این مقطع نیز مشکل داشت. به علاوه این نظریه به ماهیت و عملکرد سیاسی رژیم چندان توجه نمی کند.
ب) در این تحلیل جهت پوشاندن ضعفهای رژیم به ملت ایران اهانت شده است و جامعه ایرانی را لایق این اصلاحات ندانسته است.
ج) در واقع عدم پذیرش سیاسیت مدرنیزه از سوی مردم به این علت بود که مدرنیزه لفافه ای بود برای توسعه مادی به معنای غربی؛ یعنی مصرف گرایی همراه با فرهنگ مبتذل غربی که بدبختی و وابستگی مرگ بار کشور را به دنبال دارد. این برنامه های نوسازی به گفته محققین چنان مصیبت بار بودند و انحراف داشتند که مردم تاب تحمل آنها را نیاوردند.
۳- نظریه اقتصادطبق این نظریه افزایش شدید و ناگهانی بهای نفت، منابع سرشار مالی جدیدی را در اوایل دهه ی ۵۰ در اختیار ایران قرار داد. شاه دست به اقدامات ستابزده ای برای توسعه ی اقتصادی زد که موجب بهبود وضع معیشتی مردم شد. اما این وضع با پایین آمدن بهای نفت و کاهش درآمدها در آغاز نیمه ی دوم دهه ۵۰ آثار منفی خود را به صورت تنگناهای اقتصادی نشان داد که موجب نارضایتی مردم گردید و علاوه بر این، نداشتن برنامه اقتصادی مشخص و ولخرجیهای شاهانه و ریخت و پاشها در هزینه عمومی روز به روز بر فشار مردم افزود. این فشارها زمینه ساز وقوع انقلاب شد.
نقد این نظریهدر این تحلیل بیان نشده است که پیشرفت اقتصادی مورد اشاره در کجا و در چه زمینه هایی و چگونه روی داده است؟ مگر صرف اضافه شدن درآمد کشور به جهت افزایش قیمت نفت پیشرفت نامیده می شود؟ مگر نه اینکه بخش مهمی از همین درآمد اضافی در خدمت سیستم مالی و اقتصادی غرب قرار گرفت و سهام شرکتهای در حال ورشکستگی خریداری شده به علاوه در این دوره رشدی در صنعت- جز مونتاژ- دیده نمی شود. در حالی که کشاورزی سنتی هم تخریب شد. به طور کلی در این تحلیل، از نظر وقوع رشد اقتصادی هیچ دلیلی ارائه نشده است. به علاوه اینکه واقعیتهای انقلاب این نظریه را تأیید نمی کند.
۴- نظریه استبدادبنابراین نظریه علت مبارزه مردم با رژیم شاه ناشی از سرشت سیاسی این رژیم بود. زیرا رژیم پهلوی که به اصطلاح در دروازه ی تمدنی بزرگ قرار گرفته بود در حوزه ساختار سیاسی با رژیم قاجار صد سال پیش چندان فرقی نکرده بود و همان ویژگی های استبدادی بود. بخصوص بعد از کودتای ۲۸ مرداد، رژیم مطلقاً اجازه ای به مخالفان نمی داد؛ بنابراین چندان به دور از واقعیت نرفته ایم اگر ادعا کنیم که انقلاب اسلامی حرکتی بود برای بر هم زدن آن ساختار کهنه و در انداختن طرحی نو.
نقد این نظریهبررسی و تحلیل خواستهای رهبری انقلاب و مردم این نظریه را تأیید نمی کند و آنچه را که در طول شعارها و پیام ها و اطلاعیه ها خواستارش بودند برچیده شدن تمام انحرافات و خلافهای دینی بود. با فتوای مراجع دینی مردم به صحنه می آمدند و اگر با استبداد مخالفت می شد برای این بود که حکومت استبدادی نیز یکی از موارد انحراف از دین بود.
به علاوه اینکه این نظریه فاقد دلیل در اثبات خود است زیرا اگر استبداد به تنهایی عامل انقلاب است چرا در کشورهایی که حاکم مستبد دارند انقلاب نمی شود؟ حتی در خود ایران چرا در سالهای قبل، انقلاب واقع نشد؟ اعتراضات به انحراف و فساد رژیم به جهت مخالفت با مذهب به طور مستمر بوده است. حداکثر چیزی که این نظریه اثبات می کند تأثیر فی الجمله استبداد در وقوع تحولات انقلاب است. اصولاً چه دلیلی وجود دارد ثابت کنیم که آزادیخواهی مردم بیشتر از توجه به مذهب بوده و یا آزادیخواهی مردم معلول اعتقاد مذهبی نیست.
۵- نظریه سیاست اسلام زدایی رژیم عامل اصلی در سقوط آنآقای عمید زنجانی در این مورد می گوید:
« تنها عاملی که به عنوان علت اصلی و عامل اول می توان از جریان انقلاب- از تولد تا پیروزی- آن را استنباط نمود اعمال سیاست اسلام زدایی توسط شاه بود که ادامه رژیم خود را به منظور جلب هرچه بیشتر حمایت خارجی و تحکیم هرچه عمیق تر سلطنت و دیکتاتوری در داخل کشور در گرو آن می دید. شاه با این تصور که سیاست اسلام زدایی می تواند او را از چنگال مانع اصلی رژیمش نجات بخشد و مشکل سیاست خارجی و داخلی خود را برطرف نموده و راه را برای بقای سلطنت و تحکیم پایه های آن هموار سازد دست به چنین کاری زد. »
نقد این نظریهالف) این نظر مثل نظریه های قبلی میان عوامل فروپاشی نظام سلطنت و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی تفاوت قائل نشده است. در حالی که خواهیم دید که بین این دو به خوبی می شود فرق گذاشت.
ب) طبق این نظریه رژیم در شروع سیاست اسلام زدایی اش باید نیرومند بوده باشد و به تدریج در روند انقلاب رو به ضعف بگذارد تا در نهایت ضربه پذیر شده و سقوط کند ( همان طور که خود آقای عمید زنجانی اشاره می کند ) در حالی که واقعیت خلاف این حرف است رژیم در روزهای انقلاب از نظر نظامی، سیاست خارجی، درآمدهای نفتی و وضع اقتصادی و از نظر امنیت داخلی به مراتب قوی تر بود. با این همه این نظریه واقع گرایانه تر از نظریه های قبلی است.
نظریه پیشنهادیبا توجه به نقد و بررسیهایی که از نظریه های گذشته به عمل آمد نظریه پیشنهادی می خواهد به سؤالات زیر جواب بدهد:
۱- چه شد که از میان گروهها و افراد مختلف حضرت امام (رحمه الله) به رهبری پذیرفته شدند و اگر ایشان رهبر دینی- مرجع- نبود اینگونه مقبول عامه قرار می گرفت؟
۲- چرا اعلامیه های رهبری با اینکه امکانات پخش نبود و از طرفی پخش آنها، همراه با خطر زندان و مرگ بود به سرعت در سراسر کشور پخش می شد؟
۳- چرا سخنان رهبری چنین موج ایجاد می کرد؟
۴- اگر مذهب شیعه- فرهنگ و سیره ی تاریخی شیعه- نبود بسیج عمومی ممکن بود؟
۵- در زمان انقلاب مردم رفاه نسبی داشتند پس چه دلیلی داشت که مردم انقلاب را انتخاب کردند و با ایثار و دادن شهید در راه آن از منافع مادی و حتی از فرزند و جان گذشتند؟
۶- قدرتهای حامی شاه با توجه به منافع خود چرا دخالت مستقیم نکردند و جلوی انقلاب را نگرفتند؟
۷- سازمانهای اطلاعاتی استکبار چرا از وقوع انقلاب خبردار نشدند حتی تا آخرین روزها ایران را جزیره ی ثبات می نامیدند و قدرتهای بزرگ چرا هنوز هم با انقلاب خوب نیستند و دشمنی می کنند؟نظریه ای که در طی فرضهای فوق ارائه می شود و می تواند این سؤالها را جواب بدهد این است که: در مرحله ی تخریب و سلب مشروعیت نظام طاغوت فرهنگ و تاریخ شیعه- اسلام خواهی- به همراهی عوامل دیگر مشروعیت نظام را از بین بردند یعنی در مرحله تخریب، عوامل دیگر نیز اثر داشتند ولکن مذهب- فرهنگ و تاریخ شیعه- بالاترین اثر را داشت و اگر مخالفت با رژیم و برنامه هایش در قالب مذهب قرار نمی گرفت تحرک ایجاد نمی کرد چون فرهنگ شیعه یک فرهنگ زنده، حرکت زا و انقلاب آفرین است و فرهنگی است که از اندیشه ها و روش علی (علیه السلام) تغذیه می کند. این فرهنگی است که در تاریخ خود عاشورا، و امثال آن را دارد. دوره ی امامت و عصمت ۲۵۰ ساله دارد که هیچیک از فرهنگهای دیگر چنین عناصر حرکت زایی ندارند. خلاصه اینکه عامل انقلاب در فرهنگ تشیع ریشه دارد و مبارزه با ظلم تا سر حد شهادت یا کندن ریشه ظلم و فساد از بنیادی ترین محورهای اندیشه شیعی است.
در مرحله پیروزی انقلاب نیز عامل اصلی مذهب ( فرهنگ و تاریخ شیعه ) می باشد. درست است مردم و رهبری در پیروزی نقش مهمی داشتند بخصوص نقش رهبری شگفت انگیز است ولی نقش آنها را نیز باید در مذهب جستجو کرد.
بدیهی است مقصود مقاله انکار یا کم نشان دادن نقش عظیم رهبری نیست چون بدون تردید اگر ایشان نبودند انقلاب مسلماً به پیروزی نمی رسید. نگارنده به این نکته تأکید دارد که نقش مهم رهبری و قدرت حیرت آور و منحصر به فرد آن حضرت گرچه تا حدی به دلایل شخصیتی و روح بزرگ معظم له ربط دارد اما قسمت مهم آن را وامدار مکتب است و به دلیل مرجع دینی بودن و این که به نام دین قیام نمود و بر مسایل مذهب تأکید داشت که این خود می تواند یکی از مؤیداتی باشد که عامل اصلی در پیروزی انقلاب تنها مذهب- فرهنگ و تاریخ و سیره ی شیعه- می باشد.
مشروعیت زدایی از نظام شاهنشاهیدر مورد قسمت اول فرضیه، یعنی تأثیر مذهب- فرهنگ و تاریخ و سیره شیعه- در از بین بردن مشروعیت نظام و زمینه سازی پیروزی انقلاب برخی از دلایل و مؤیدات را می آوریم:
۱- افراد و گروههایی که بار نهضت را تحمل کردندمردمی که با یک فتوای مراجع به صحنه آمده و همواره در پشت سر رهبری انقلاب در لحظات لازم حضور داشتند و از هیچ گونه یاری دریغ نمی کردند، اعلام وفاداری کرده کفن پوش در صحنه تا لحظه ی مرگ حاضر شدند. این کار را نه تنها به عنوان وظیفه ی شرعی و تقرب به پروردگار عالم انجام می دادند بلکه از فرهنگ و تاریخ شیعه به ارث برده بودند که در مواردی که دین لطمه می بیند باید قیام نمود. لذا حتی آن گروههایی هم که نسبت به اعمال عبادی روزانه چندان تقید مذهبی نداشتند، در روند انقلاب با مردم همراه شدند.
مرحوم شهید مطهری در این مورد می فرمایند:
« نهضت کنونی ایران به صنف خاصی از مردم ایران اختصاص ندارد در این نهضت غنی و فقیر، مرد و زن، شهری و روستایی، طلبه و دانشجو و … شرکت داشتند. یک اعلامیه که از طرف مراجع بزرگ عالیقدر که نهضت را رهبری می کردند، صادر می شد در سراسر کشور و در میان عموم طبقات طنین یکسان می افکند. »
بدیهی است این طنین یکسان در میان اقشار مختلف جامعه از فرهنگ و تاریخ و سیره شیعه متأثر می باشد و از این باور نشأت می گیرد که فتوای مراجع حکم الهی است و نباید نافرمانی شود.
۲- روحانیتروحانیت شیعه در انقلاب اسلامی ایران همانند دیگر نهضتهای معاصر ضمن ایفای نقش پیشتاز به عنوان یکی از مهمترین شبکه های اطلاع رسانی در آگاهی دادن به مردم وظیفه ی مهمی را به عهده گرفته بودند و منشأ حرکتهای بزرگی شدند. این به دلیل وجود چند ویژگی در دستگاه روحانیت است.
الف) روحانیت شیعه در طول تاریخ امور خلاف دین را تحمل نکرده و به محض برخورد با چنین مواردی بدون پروا عکس العمل نشان داده است و این را از روش ائمه معصومین (علیهم السلام) بخصوص از نهضت کربلا به ارث برده اند.
ب) در مکتب شیعه یک مؤمن یا باید خودش مجتهد باشد و یا پیرو مجتهد و در جایی که مجتهد در دسترس نیست نقش ارتباطی را روحانیان انجام می دهند. روحانیان از میان مردم برخاسته و در میان آنها و مانند آنان رشد کرده و با درد و رنج مردم آشنا بوده اند و هیچگاه ارتباط فرهنگی و معنوی خود را با آنها از دست نداده اند. لذا روحانیت شیعه در موارد لازم توانسته نقش حساس و مهمی را در حرکتهای سیاسی- اجتماعی در تمام ادوار، به خصوص در قرن اخیر، به عهده بگیرد.
گرهام در نقش روحانیت شیعه می گوید:
« واقعیت امر اینکه روحانیت شیعه در ایران در میان مردم زندگی نموده و ارتباط بسیار بیشتر و نزدیکتری با آنها داشته و در نتیجه از احساسات توده آگاهی بیشتر دارند. زمانی که روحانیت با سیاستهای دولت مخالفت می کند نظرات آنها دارای آن چنان مشروعیتی است که حتی در سخت ترین شرایط استبدادی مورد توجه مردم قرار می گیرد. از طرف دیگر شبکه ارتباطی روحانیت سیستم برقراری تماس با همه ی اقشار مردم را برای آنها فراهم می کند. »
ج) استقلال روحانیت از قدرت حاکم: روحانیت شیعه که به دست مبارک ائمه (علیهم السلام) پایه گذاری شده است از ابتدای امر بر اساس تضاد با قدرتهای حاکم جور بوده است، به قول حامد الگار:
« اساس روحانیت شیعه بر انکار حقانیت پادشاه است. روحانیت شیعه از نظر معنوی متکی به خدا و از نظر اجتماعی متکی به مردم است و هیچگاه جزو دولت نبوده است… »
ساده زیستی روحانیت این استقلال را استحکام بخشیده و ارمغان استغنا و آزادگی را به همراه آورده است. لذا روحانیان شیعه فارغ از هر گونه نگرانی، فعالیتهای سیاسی- مذهبی خود را انجام داده اند.
۳- ریشه تاریخی انقلابمحمود النجار خبرنگار مصری می گوید: « تاریخ پرمبارزه تشیع در طول تاریخ اسلامی یکی از عوامل انقلاب می باشد. » تاریخ شیعه همواره از صدر اسلام تا حال، یادآور حماسه ها و مبارزات علیه حکام ستمگر است و ائمه معصومین (علیهم السلام) بنا به وظیفه حفظ دین در برابر انحراف سکوت نکرده اند و حتی با عده ی کم افراد خود قیام کرده اند. علما و زعمای اسلام نیز به همین سیره عمل کرده اند. شروع این مبارزات از خطبه ی غرا و پرشور حضرت صدیقه طاهره زهرای اطهر (سلام الله علیها) دخت رسول گرامی اسلامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد النبی در حضور مهاجر و انصار می باشد. از آنجا درس قیام علیه متجاوزین به همه دوستداران و شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) همانند اباذر، عبدالله بن مسعود و… و حماسه های جنگ جمل، صفین و نهروان و حرکت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در مقابل معاویه و قیام حجر بن عدی، سید حجری، … و نهایتاً حماسه ی خونین کربلا و خروج توابین و مختار علیه طاغوت بنی امیه و در طول تاریخ داده شد همینطور نهضتها ادامه داشتند ولو اینکه شیوه های مبارزه محتملاً متفاوت بودند، تا اینکه نهضت حضرت امام خمینی (رحمه الله) علیه طاغوت زمان انجام گرفت و این روحیه پرخاشگری و ایستادن در مقابل ظلم و ستم و انحراف از قوانین اسلام از ویژگیهای فرهنگ تشیع از آثار نهضت کربلا می باشد.
مرحوم شهید مطهری می گوید:
« امام با ظلم مبارزه کرد. اما مبارزه با ظلم و ستم را با معیارهای اسلامی مطرح کرد و با شعار اینکه انقلاب ما پرتویی از عاشورای حسینی است این فکر را القا نمود که یک مؤمن نباید زیر بار ظلم برود یک مسلمان نباید تن به اختناق بدهد و یک مسلمان نباید به خود اجازه بدهد که ذلیل باشد و یا زیردست سلطه کافر باشد. »
و در جای دیگر نیز می فرماید:
« اصولاً هر انقلابی معلول یک سلسله نارضایتی ها و ناراحتیهاست، یعنی وقتی مردم از وضع حاکم ناراضی باشند و آرزوی وضع مطلوب کنند زمینه ی انقلاب بوجود می آید، ممکن است ملتی از وضع موجود ناراضی باشد و آرزوی وضع دیگر داشته باشد با این حال انقلاب کند. چرا؟ برای اینکه دارای روحیه ی رضا و تمکین است روحیه ی ظلم پذیری در میان آن ملت رواج دارد. پس اگر ملتی ناراضی بود علاوه بر آن یک روحیه ی پرخاشگری، یک روحیه ی طرد و انکار در او وجود داشت، در آن صورت انقلاب می کند. اینجاست که نقش مکتبها روشن می شود. از جمله خصوصیات اسلام شیعی این است که به پیروانش حس پرخاشگری و مبارزه و نفی وضع نامطلوب را می دهد. »
۴- ریشه های عقیدتی انقلابدر باور شیعه در زمان غیبت حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر حکومتی غاصب و ظالم است و تصرف در بیت المال توسط آنها حرام می باشد. به هر شکل و در هر قالبی باشد مگر آنکه نایب آن حضرت- که در زمان حال فقها هستند- حکومت را در دست بگیرد. شیعه همواره آرزوی تشکیل حکومت عدل و به سامان آمدن جهان را دارد. طبق این عقیده از نظر شیعه سیر تاریخ به سوی وضع آرمانی می باشد که با حضور حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عملی خواهد شد و به قول حمید عنایت:
« آنچه به امیدواری شیعه به پیروزی نهایی بر ظلم و ظالم رنگ موجبیت تاریخی می دهد انتظار فرج و رجعت- ظهور- امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد. انتظار فرج و ظهور باعث شده که شیعه در آمادگی مستمر بوده و در زمان غیبت زمینه ی ظهور را فراهم کند. »
حامد الگار در این مورد می گوید:
« ریشه انقلاب به موضوع امامت در دیدگاه شیعه و مسأله ی غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پیامدهای سیاسی آن عقیده ارتباط دارد که تجلی عینی اعتقاد به نیابت است. شیعیان هرگونه سلطه و اقتدار سیاسی را در زمان غیبت نامشروع می دانند. »
۵- عصیان مردم در هنگام جریحه دار شدن عواطف مذهبییکی دیگر از تأییدات این قسمت نظریه تحقیق عصیان مردم در هنگام جریحه دار شدن عواطف مذهبی است. مرحوم مطهری در این مورد می فرماید:
«… آن عامل تعیین کننده ای که همه عوامل دیگر را دربر گرفت و توانست همه ی طبقات را به طور هماهنگ در مسیر واحد منقلب بکند جریحه دار شدن عواطف اسلامی این مردم بود. مردم می دیدند که مقررات اسلامی عملاً چگونه دارد نقض می گردد. »
و در جای دیگر می فرماید:
« در سال ۵۵ رژیم تصمیم گرفت تاریخ هجری را تبدیل به شاهنشاهی کند. این کار از جنبه سیاسی و اقتصادی اهمیت نداشت. عواطف مذهبی مردم را جریحه دار کرد که رهبری چنین عمل را دشمنی با پیامبر و اسلام نامید و در نتیجه در مردم عصیان ایجاد کرد و از تحریک وجدان اسلامی آنها به بهترین وجه در پیشبرد نهضت بهره برداری نمود. »
نویسنده کتاب سقوط ناگهانی در این مورد می گوید:
« یکی از عوامل سقوطط رژیم جریحه دار ساختن احساسات مذهبی مردم مانند عدم مراعات عفت عمومی، به کار گماردن بهاییها در مشاغل حساس و تغییر تاریخ اسلامی به شاهنشاهی. »
انفجار نور یا پیروزی انقلاب اسلامیاینک به مرحله دوم فرضیه یعنی پیروزی انقلاب می پردازیم و شواهدی را ارائه می کنیم که می توانند ولو بطور نسبی به صحت نظریه دلالت کنند:
۱- تحلیل رهبری انقلابتحلیل رهبری انقلاب و کیفیت رهبر شدن امام خمینی (رحمه الله) و عناصر موجود در رهبری ایشان گواهی روشن است بر اینکه انقلاب اسلامی ایران در حد عامل اصلی پیروزی از فرهنگ و تاریخ و سیره ی شیعه اثر پذیرفته است.
مرحوم مطهری با طرح این سؤال که چه شد امام رهبر شد؟ می گوید:
« بی شک، از جان گذشتگی، مبارزه با ستمگری، دفاع سرسختانه از مظلوم، صداقت، صراحت، شجاعت و سازش ناپذیری رهبر در انتخاب او به مقام رهبری نقش داشته است اما مطلب اساسی چیز دیگر است. امام خمینی (رحمه الله) از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت بر می خاست، مردمی که در طول تاریخ حماسه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، زهرا (سلام الله علیها)، حسین (علیه السلام)، زینب (سلام الله علیها)، ابوذر… و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود. بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مردم شنیدند. علی را، حسین را در چهره ی او دیدند او را آیینه تمام نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود تشخیص دادند. »
مردم از رهبری بر مبنای آیه شریفه اطاعت از اوالوالامر و به عنوان تکلیف شرعی اطاعت می کردند و به حرفهایش گوش می دادند. پس رهبری ثمره ی فرهنگ شیعه است و عنوان مرجع و عمل به فتوای مراجع از الفاظ مأنوس در فرهنگ و تاریخ شیعه است. یعنی آیا اگر امام مرجع نبود و یا از زبان فرهنگ مردم حرف نمی زد باز موفق می شد؟
مرحوم مطهری در جواب سؤال فوق می فرماید:
« اگر امام پیشوای مذهبی نمی بود و اگر مردم ایران در عمق روحشان یک نوع آشنایی و انس و الفتی با اسلام نداشتند و اگر عشقی که مردم با خاندان پیامبر دارند وجود نمی داشت و اگر نبود که مردم حس می کردند که این ندای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ندای حضرت علی (علیه السلام) و یا ندای امام حسین (علیه السلام) است که از دهان این مردم بیرون می آید محال بود نهضت و انقلابی به این وسعت در مملکت ما بوجود آید. »
در جای دیگر می فرماید:
« امام به این علت رهبر بلامنازع شد که علاوه بر اینکه واقعاً شرایط و مزایای یک رهبر در شخص ایشان جمع بود، ایشان در مسیر فکری و روحی و نیازهای مردم قرار داشت ولکن دیگران در این مسیر به اندازه ایشان قرار نداشتند. معنی این سخن اینکه امام با همه مزایای شخصی که دارا بود اگر اهرمهایی که روی آنها دست می گذاشت و جامعه را به حرکت در می آورد از نوع اهرمهایی بود که دیگران روی آن دست می گذاشتند و اگر امام منطقی را انتخاب می کردند که دیگران داشتند امکان نداشت در به حرکت درآوردن جامعه موقعیتی را کسب کند. »
بنابراین رهبری امام مرهون مذهب و فرهنگ و تاریخ و سیره شیعه می باشد و لذا اگر به فرض عامل پیروزی انقلاب مردم، رهبری بوده باشد باز آنچه عامل اصلی پیروزی است مذهب می باشد؛ زیرا رهبری، مردم را با زبان و انگیزه مذهب به حرکت وا می داشت و این ممکن نمی شد مگر اینکه رهبری از مقام مرجعیت دینی حرف بزند. برای همین است که در کتاب « بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (رحمه الله) » بعد از بیان ضرورت اینکه امام باید در فکر انگیزه محرکی می بود که بتواند نظر عامه مردم را به خود جلب کند و جامعه روحانیت را با مردم هم صدا سازد و بدون آن نهضت امکان نداشت می گوید:
« در چنین حالتی امام می بایستی از موضع مرجعیت حرکت نماید و اولین شعار نهضت را در قالبهای مذهبی بریزد تا از ریشه عمیق فکری مذهبی توده ها بهره مند گردد. »
۲- بیداری و آگاهی مذهبی مردم هدیه بزرگ رهبرییکی از راههای سلطه استبداد داخلی و استعمار خارجی بر ملت، ناآگاهی یا غفلت آن ملت از خود و فرهنگ و مذهب خود است. یعنی بوجود آمدن یک حالت بی هویتی و سرگردانی. بدین جهت استعمار خارجی همراه با استبداد داخلی تلاش می کند برای سلطه ظالمان خود یا ادامه آن، ملتها را از فرهنگ ملی و مذهبی خویش بیگانه کند، استقلال فکری و هویت آنها را بگیرد تا با ایجاد روحیه وابستگی به خود هیچ مانعی در راه چپاول ملتها نماند. غربیها در برخورد با مردم شرق بخصوص مسلمانان همواره این روش یعنی تحقیر فرهنگ و مذهب را بکار برده و خودشان را کعبه آمال معرفی کرده اند و بدین وسیله به سلطه دست یافته و ادامه داده اند. بدیهی است راه نجات از چنین گرفتاری بیداری مردم است و هویت و شخصیت پیدا کردن مردم است و این هدیه ای بود که رهبری انقلاب به مردم داد و در پی این آگاهی از مذهب و فرهنگ و پیدا کردن شخصیت گم شده، انقلاب به پیروزی رسید. به عبارت دیگر همینکه فکرها مذهبی شدند و مذهب در متن زندگی آمد، مردم حاضر شدند زندان بروند، تبعید بشوند، شهید بدهند اما نجات پیدا کنند و این عامل پیروزی انقلاب بود.
مرحوم شهید مطهری در این مورد می فرماید:
« رهبری توانست با آشنا ساختن مردم با فرهنگ و تاریخ خود این فکر تحقیر شده را از مردم دور کرده و استقلال و شخصیت بدهد، یعنی توانست به مردم بگوید شما خود یک مکتب و یک فکر مستقل دارید خود می توانید بر روی پای خود بایستید. همانا ابوعبدالله الحسین (علیه السلام) مردم را آگاهی بخشید و به خودشان مطمئن نمود. در پی این آگاهی مردم بود که نهضت به پیروزی رسید. »
و در ادامه می فرماید:
« رهبری انقلاب ایران از این طریق به مردم ما شخصیت داد خود واقعی و هویت اسلامی آنان را به آنها بازگرداند. این بزرگترین هدیه رهبری به ملت بود. او ایمان از دست رفته مردم را به آنان بازگرداند و اعلام کرد تنها اسلام نجات بخش است. او جهاد اسلامی را و وظیفه نوعی و دینی و بالاخره اجر شهیدان را مطرح کرد. مردمیکه سالها آرزو داشتند. در زمره ی یاران امام حسین (علیه السلام) باشند، بناگاه خود را در صحنه ای مشاهده کردند که امام حسین (علیه السلام) را به عینه می دیدند و همین باعث شد که بپاخیزند و از سرچشمه عشق به خدا وضو سازند و یک سره بانگ تکبیر بر هرچه ظلم و ستمگری است بزنند. »
نتیجه می گیریم که قوی ترین حربه دفاعی این انقلاب و مؤثرترین اسلحه ی پیشرفت آن ایمان ملت به نیروی خویش و بازگشت به ارزشهای اصیل اسلامی است. ابرقدرتها از یک چیز وحشت دارند و آن آگاهی و بیداری مسلمانان است و راه این بیداری آشنایی با تاریخ و فرهنگ خودی است که رهبری انقلاب این کار را به وجه احسن انجام داد.
حال این سؤال مطرح است که اگر فرهنگ و تاریخ شیعه چنین اثر داشت چرا زودتر مثلاً در سال ۴۲ با اینکه رهبری هم بود انقلاب نشد؟
جواب این است که در آن زمان مردم آگاهی کافی از فرهنگ و تاریخ خودشان نداشتند. لذا در سال ۴۲ با اینکه رهبری انقلاب حضور داشت موفق نشدند. در طول این مدت تا سال ۵۷ کاری که رهبری انجام داد آشنا ساختن مردم با فرهنگ و تاریخ خود بود.
شهید محلاتی در این مورد در مصاحبه با مجله پیام انقلاب چنین می گوید:
«رژیم می خواست در ۱۷ شهریور ۵۷ همان برنامه ۱۵ خرداد ۴۲ را پیاده کند، با اعلام حکومت نظامی بر مردم مسلط شود اما این بار موفق نشد چون مردم بیدار شده بودند. »
در کتاب « علل و عوامل انقلاب اسلامی» از قول بهزاد دوران اینگونه آمده است:
« حال اگر بخواهیم تعبیری جامعه شناختی از نظر امام در خصوص تبیین انقلاب اسلامی ارائه کنیم باید آن را به ترتیب زیر درآوریم: پدید آمدن درکی نوین از دین یا به روایت حضرت امام آگاهی از اسلام واقعی که از آن غفلت شده بود به تحول معنوی افراد منجر شده و این امر خود توجه انحصاری به حضرت حق، شهادت طلبی، بی توجهی به اغراض شخصی و وحدت مردم را در پی آورد و در نهایت در کنار عامل مهم دیگر چون کارا نبودن دستگاه هیأت حاکمه شرایط را برای پیروزی انقلاب فراهم ساخت. »
۳- شعارهای انقلابیکی از مظاهر عمیق فرهنگ شیعی این انقلاب انعکاس تعجب آور آن در شعور تعبیری است. این شعارها را کسی بر مردم دیکته نکرده بود و از اعماق ضمیر اسلامی مردم الهام می گرفتند. به قول نویسنده تفسیر آفتاب:
« این شعور تعبیر و شعار، کلام عادی نبود خون جوشانی بود که به کلمات جاری می شد. در تاریخ انقلابها شعارهایی که یک جمعیت منقلب را به هیجان می آورد همیشه گویاترین گفتار است زیرا این شعارها از قلب جماعت می جوشد و به قلب جماعت باز می گردد. »
از شعارهای معروف انقلاب « الله اکبر خمینی رهبری »، « نهضت ما حسینی رهبر ما خمینی »، « ارتش ایران حسینی شده- رهبر ما امام خمینی شده »، « رهبر ما خمینی بت شکن- داده ندا به ملت این وطن، این رژیم پلید است- بدتر از یزید است »، « خدا قرآن خمینی »، « استقلال آزادی جمهوری اسلامی » و… که هر کدام از اینها نه تنها نوع حکومت و رهبری آن را معین می کند بلکه از نظر اینکه شاه را به یزید و امام را به اباعبدالحسین (علیه السلام) تشبیه می کند، اثرپذیری انقلاب از فرهنگ و تاریخ شیعه را در حد عامل اصلی بیان می کند.
یکی از شعارهای انقلاب، استفاده از سنتهای شیعی در جهت اهداف انقلاب بود. بررسی روزشماری وقایع انقلاب اسلامی ضمن بیان این مطلب، نقش اساسی فرهنگ و تاریخ شیعه در پیروزی انقلاب است. این بررسی توضح می دهدکه اوج و حضیض حرکتهای انقلابی هماهنگ با رسیدن محرم و عاشورا بوده است.
پروفسور کدی می گوید:
« برگزاری مراسم چهلم از بهترین نمونه های استفاده از سنتهای شیعی در جهت اهداف سیاسی بود. چنین مراسم را نه دولت می توانست تعطیل کند چون احتمال یک چهلم دیگر می رفت از طرف دیگر تا چهل روز مردم تجدید قوا و سازماندهی می کردند و موضوع بین مردم دهن به دهن پخش می شد. »
تظاهرات بسیار بزرگ علیه رژیم در روند انقلاب نیز در ایام مذهبی شیعی نظیر عید فطر و تاسوعا و عاشورای حسینی در آخرین روزهای روند انقلاب انجام گرفت که کمر رژیم را شکست. بنابراین زبان انقلاب، رهبری آن، ایام و موقعیتها و بالاخره شعارهای آن همه متأثر از فرهنگ و تاریخ شیعه در بالاترین حد می باشد.
۴- جستجوی ویژگیهای انقلاب در اصول قانون اساسی استمروری گذرا بر اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نه تنها تأثیرپذیری بسیار زیاد انقلاب از فرهنگ و تاریخ شیعه را بیان می کند، بلکه به وضوح نشان می دهد که این اصول تبلور و تجلی این فرهنگ و تاریخ است که در اینجا به برخی از اصول اشاره می کنیم:
الف- اصل دوم قانون اساسی: قانون اساسی نظامی است بر پایه ایمان به …۱- عدل خدا در خلقت و تشریع ۲- امامت و رهبری مستمر و نقش آن در تداوم انقلاب اسلامی ۳- کرامت و ارزش والای انسانی… الف) اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین (علیهم السلام)
ب- اصل پنجاه و هفتم: آنجا که قوای کشور را به سه قسمت تقسیم می کند، می گوید« این قوا زیر نظر ولایت امر و امامت امت… اعمال می گردد. »
ج- اصل یکصد و دهماصل شاخص و مهم و زینت بخش قانون اساسی و حافظ نظام مقدس اسلامی اصل یکصد و دهم می باشد که مربوط به حقوق و وظایف ولی فقیه است. با توجه به اهمیت این اصل بنیانگذار جمهوری اسلامی تأکید بیشتری را در مورد آن داشته اند و قوت این اصل را موجب سلامتی جامعه و حفظ نظام دانسته و فرموده است: « اگر می خواهید به کشور آسیب نرسد پشتیبان ولایت فقیه باشید. » بدیهی است این تأکید در مورد خودشان نبوده بلکه این پیر فرزانه ضمانت سلامتی همه کیان انقلاب را در این اصل می بیند.
این اصول و اصول بسیار دیگری که فرصت آوردنش در مقاله نیست نه این است که از فرهنگ و تاریخ شیعه متأثرند بلکه عین عقاید شیعه اند که به صورت اصول قانونی درآمده اند.
۵- دیدگاه رهبری در مورد انقلاببررسی محتوای سخنرانیها و اعلامیه های صادره از ناحیه رهبری و مراجع بویژه وصیت نامه الهی سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی نشانگر آن است که انقلاب اسلامی ایران بیش از هر عامل دیگری از فرهنگ و تاریخ شیعه اثرپذیر بوده است. این اعلامیه ها و سخنرانیها ضمن اینکه از ناحیه مرجع دینی صادر می شد و برای پیروان نوعی دستور بود، در متن خود دارای عبارات و کلماتی بود که از فرهنگ ویژه شیعه استفاده شده است. مثلاً حضرت امام (رحمه الله) در ضمن ستایش شهدای ۱۷ شهریور می فرمایند:
« آری این چنین است راه امیرالمؤمنین (علیه السلام) و سرور شهیدان امام حسین (علیه السلام). ») از طرف دیگر، کار مجاهدین و تظاهرکنندگان را به قیام علی (علیه السلام) در مقابل معاویه تشبیه کرده و شهدا را مثل شهیدان جنگ صفین می داند. در فرازی از پیام مربوط به نکوهش کشتار اول محرم ۱۳۹۹ رژیم را یزیدی نامیده و ملت را هوادار قرآن و اسلام و شعارهای آنان را اسلامی و حسینی خوانده و در ادامه می فرماید:
« این ملت، شیعه ی بزرگترین مرد تاریخ است که با تنی چند، نهضت عظیم عاشورا را برپا نمود و سلسله اموی را در گورستان تاریخ دفن کرد و به خواست خدای متعال ملت عزیز و پیرو بر حق امام با خون خود سلسله پلیسی پهلوی را در قبرستان تاریخ دفن می نماید. »
امام در جواب این سؤال که دنیا را چگونه غافلگیر کردید، فرمودند:
« سرچشمه پیروزی ما اسلام است… نهضت امروز در کلیه جنبه های مذهبی است و سیاست در بطن آن جای دارد. » (۳۹)
وصیت نامه الهی سیاسی در فرازهای متعدد نه تنها اثرپذیری انقلاب از فرهنگ و تاریخ شیعه را نشان می دهد بلکه انقلاب را تجلی آن دو معرفی می کند.
۶- دیدگاه نویسندگان و محققان، محققان و نویسندگان داخلی و خارجی که مطالعه بی طرفانه در مورد انقلاب انجام داده اند همه اعتراف می کنند که عناصر مذهبی- شیعی در جای جای انقلاب حضور و ظهور دارند.
نویسنده تفسیر آفتاب می گوید: « در واقع این است که این انقلاب به تمام معنا اسلامی است و آنهم با روحیه ویژه ی فرهنگ تشیع. »
دیگری می گوید: « این ایدئولوژی تشیع بود که فرجام انقلاب اسلامی را رقم زد- در جای دیگر می گوید- این ایدئولوژی انقلاب اهمیت نخست را داراست. »
حسن الزین لبنانی می گوید: « مذهب در ایران- تشیع- علت العلل پیروزی انقلاب می باشد. »
مطهری می گوید: « اگر ملت برای عدالت، آزادی و یا استقلال قیام کردند عدالت و آزادی و استقلال را بر مبنای اسلامی می خواستند. »
فیشر می گوید: « شکل انقلاب و سرعت اجرای آن مدیون سنت اعتراض مذهبی مردم بود. »
کلامی از مقام معظم رهبری جهت حسن ختام این قسمت:
معظم له در روز ۳ خرداد ۷۸ در جمع فرماندهان فرمودند: « دو چیز علت اصلی فتح خرمشهر بود اول: ایمان مردم. دوم: فرماندهان چنین فرماندهانی را نیز ایمان و مذهب پرورانده است. » بنا به فرمایش معظم له عامل فتح همه برگشت به مذهب و ایمان مردم به آن مذهب است. فرمایش معظم رهبری را به جهت تشابه مسأله نقل کردیم لذا به نظر نگارنده در پیروزی انقلاب نیز همان می باشد.
۷- تجلی فرهنگ و تاریخ شیعه در هشت سال دفاع مقدس تجلی فرهنگ و تاریخ شیعه و واقعه کربلا در دفاع مقدس نیازی به توضیح ندارد، عشق به شهادت و ایثار دو یادگار با ارزش واقعه جانسور کربلا جوانان انقلابی را به مقابله واداشت. همانطور که انقلاب پیروزی خود را با روحیه فرهنگ و تاریخ شیعه به دست آورده بود باید با همان روحیه هم از گزند حوادث حفظ و نگهداری می شد. اگر غیر از این راه پیموده می شد- همان طوری که در اوایل جنگ از طرف رئیس جمهور وقت انجام می داد- نمی توان گفت که انقلاب می توانست جان سالم به در برد به برکت این روحیه بود که سلامتی انقلاب تضمین شد.
ویژگیهای خاص حماسه هشت سال دفاع مقدس از جهت الگوگیری شبیه نهضت عاشورا است. ملاک حرکت و جهاد باید انجام تکالیف الهی باشد و این، حقیقت مشترک عاشورا و دفاع مقدس است. تشویق جوانان از سوی مادران برای یاری امام و رهبری انقلاب، درسی است که از تشویق وهب و امثال آن از سوی مادر برای یاری امام حسین (علیه السلام) و شهادت در راه اوست. بدین ترتیب یکی از موارد مهم انقلاب اثرپذیری آن از نهضت کربلا- فرهنگ و تاریخ شیعه- در بستر و روند دفاع مقدس می باشد.
در طول زمان دفاع مقدس حرکت امواج انسانی از سر عشق، شرکت اقشار مختلف با سنین متفاوت در امر دفاع، عدم وجود دغدغه ی توسعه ی قدرت و دستیابی به غنائم، صلابت رهبری و پیروان در برابر شبکه ارعاب و فشارهای روحی در جبهه (۴۶)
نویسنده ضد انقلاب خارج از کشور:
« ما با جمهوری اسلامی مبارزه ی سیاسی نخواهیم کرد بلکه کارها صرفاً فرهنگیند و اصولاً استراتژی دید ما مبارزه ی فرهنگی است. ما باید بینش و فرهنگ مردم را عوض کنیم تا جمهوری اسلامی ساقط شود. »
دیگری می گوید:
« ما باید این دور از مسابقه را به صورت مبارزه ی فرهنگی آغاز کنیم، در تمامی زمینه ها تئائر، سینما، ورزش، هنر، نقاشی و غیره. »
بنابراین امروز تنها راه پویایی و استمرار انقلاب با بکاربستن حربه ی دفاعی انقلاب یعنی برگشتن به ارزشهای فرهنگی خود و ایمان به نیروی خود و نشان دادن حساسیت حتی نسبت به کوچکترین حرکات مخالف مسیر انقلاب و رهبری معظم آن در تمامی زمینه هاست.
پرفسور مولانا- ایرانی الاصل- استاد دانشگاه در امریکا در این زمینه می گوید:
« ما اگر در معاملات سیاست خارجی روی نفت و گاز و سایر معادن و یا عوامل دیگر تجاری تکیه کنیم شکست می خوریم زیرا اینها را که نام بردم دیگران نیز دارند و تنها چیزی که ما داریم و دیگران ندارند و دشمنان بخصوص آمریکا از آن نگران است و برگ برنده ی ماست همان تکیه بر انقلاب و دستاوردهای آن است، تکیه بر ارزشهای اصیل فرهنگی و اگر ما روزی از این نیرو غفلت کنیم دیگر همانند دیگران خواهیم بود لذا هدف عمده ی غرب بخصوص امریکا مهار انقلاب است و سعی می کند به هر نحوی باب مراوده را باز کند و بگوید ما انقلاب ایران را هم مهار کردیم و بعد از این به ایران نیازی ندارد.