تحولات و رخدادهای داخلی ایران بعد از انقلاب اسلامی ایران
این دوره که از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ را در بر می گیرد،دوره ای است که نظام برآمده از انقلاب اسلامی طی درگیریهایی داخلی و بعضاً براندازانه،موفق به تثبیت اوضاع شد و خود را از خطر سرنگونی رها نمود.جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که در همین دوره آغاز گردید- و هشت سال به درازا کشید- از منازعات داخلی ایران بنیان برافکن تر بود،اما فتح بدر خرمشهر در سال ۱۳۶۱ و پیروزی رزمندگان اسلام بر متجاوزان بعثی عراق ثابت کرد که با جنگ نیز نمی توان جمهوری اسلامی را سرنگون کرد.
تحولات داخلی عصر جمهوری اسلامی را به لحاظ مراحلی که انقلاب پشت سر نهاده است،می توان به چهار دوره تقسیم کرد:
۱:دوره انتقال قدرت و مشکلات تثبیت نظام سیاسی جدیداین دوره که از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ را در بر می گیرد،دوره ای است که نظام برآمده از انقلاب اسلامی طی درگیریهایی داخلی و بعضاً براندازانه،موفق به تثبیت اوضاع شد و خود را از خطر سرنگونی رها نمود.جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که در همین دوره آغاز گردید- و هشت سال به درازا کشید- از منازعات داخلی ایران بنیان برافکن تر بود،اما فتح بدر خرمشهر در سال ۱۳۶۱ و پیروزی رزمندگان اسلام بر متجاوزان بعثی عراق ثابت کرد که با جنگ نیز نمی توان جمهوری اسلامی را سرنگون کرد.از این رو،این دوره بحرانی ترین دوره ای است که جمهوری اسلامی پشت سر می نهد و سپس به مرحله ی جدید تری از تثبیت و استقرار می رسد.بارزترین مشخصه ی این دوران،رواج آزادی های گسترده سیاسی بود که در آن نیروهای مختلف توانستند پس از سال ها خفقان،آزادانه به انتشار روزنامه بپردازند و یا اجتماعات سیاسی علنی برپا کنند،اما به دلیل نبود تجربه ی زندگی در فضای باز سیاسی و نیز نبود روح جمعی در بین کلیه نیروهای سیاسی،فضای مذکور به منازعه ای دامن گیر تبدیل شد و بر تحولات بعدی انقلاب نیز تأثیر بسیاری گذارد.
از جمله وقایع مهم این دوره،رفراندم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ بود.در این رفراندم ۲/۹۸% رأی دهندگان،پس از گذشت پنجاه روز از پیروزی انقلاب به استقرار حکومت جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند.در واقع این رفراندم نشان دهنده ی تشکیل اولین دولتی بود که در دوران مدرن با اتکا به خواست مردم و احکام اسلامی پدید می آمد.پس از همه پرسی نیز،انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی برگزار شد تا متن قانون اساسی جدید را آماده سازد.درروز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ نیز دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با تسخیر سفارت آمریکا در تهران مردم را بار دیگر متوجه دشمن خارجی کردند.آنها آزادی گروگانها را مشروط به بازگرداندن شاه و اموال ایران از امریکا کردند و با انتشار اسناد لانه ی جاسوسی،مصادیق دخالت امریکا در امور داخلی این را افشا نمودند.امام خمینی (رحمه الله علیه) حمایت بی شایبه ای از این اقدام به عمل آورد و آن را انقلاب دوم نامید.اشغال سفارت امریکا در ایران ابهت این کشور را شکست،هرچند از نظر اقتصادی به توقیف دارایی های ایران و تحریم های امریکا علیه ایران انجامید.
مهندس بازرگان دو روز بعد از جریان گروگانگیری استعفای خود را تقدیم رهبر انقلاب کرد و به عمر حکومت محافظه کاران غربگرا پایان بخشید.امریکا در چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ با (عملیات چنگال عقاب) کوشید تا گروگانها را آزاد کند،اما توطئه آنها در منطقه طبس به شکل معجزه آسایی شکست خورد.در این عملیات شش فروند هواپیمای C-130،هشت فروند هلی کوپتر و دو فروند هواپیمای آواکس شرکت داشتند.سرانجام این بحران با شکست ۴۴۴ روز،با امضای بیانیه الجزایر به سر آمد.اولین انتخابات ریاست جمهوری در پنجم بهمن ۱۳۵۸ برگزار شد که در آن ابوالحسن بنی صدر که بر اساس اسناد به دست آمده از سفارت امریکا ازقبل،روابط گسترده ای با سازمان سیا داشت با پنهان کردن چهره خود به قدرت دست یافت.وی در دوره ریاست جمهوریش با نخست وزیر وقت (محمدعلی رجایی) و نیروهای مذهبی و اعتقادی سازگاری نداشت از سوی دیگر از جریان جنگ تحمیلی – که در آخرین روز شهریورماه ۱۳۵۹ آغاز شده بود – با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که شجاعانه در قبال نیروهای بعثی ایستادگی می کردند مخالفت می ورزید و بدین گونه صحنه ی سیاسی ایران را متشنج می ساخت.در دوره وی دفتر ریاست جمهوری پناهگاه عناصر مختلف نظام،نیروهای مائوییست تا هوادان گروههای تنرو مبدل شده بود.پس از آن که مجلس شورای اسلامی بر عدم کفایت سیاسی وی رأی داد امام در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ او را از سمت ریاست جمهوری عزل کرد. بنی صدر که در پناه منافقین (مجاهدین خلق) پنهان شده بود سرانجام به همرام مسعود رجوی به پاریس گریخت.وی با حمایت امریکا و فرانسه به یکی از رهبران اپوزیسیون خارج از کشور تبدیل شد.
اینک برای آشنایی با مشکلات انتقال قدرت و نیز بحران های داخلی،به بررسی اجمالی تحولات این دوره در دو محور می پردازیم.
۱-۱-:تشکیل دولت موقت امام خمینی در دوران اقامت در فرانسه برای سامان دهی امور انقلاب و تشکیل نظام جدید،اقدام به تأسیس شورای انقلاب نمود که با عضویت آقایان:آیت الله طالقانی،آیت الله مهدوی کنی،آیت الله مرتضی مطهری،آیت الله دکتر بهشتی،آیت الله خامنه ای،آیت الله هاشمی رفسنجانی،آیت الله موسوی اردبیلی و دکتر محمدجواد باهنر و بعد با اضافه شدن چند تن از اعضای دولت موقت فعال بود.امام که دو اوج انقلاب و گسترش هرج و مرج در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از فرانسه به ایران بازگشته بود،مصرانه بر استعفای آخرین نخست وزیر شاه،یعنی بختیار اصرار ورزید و سه روز بعد مهندس مهدی بازرگان را به پیشنهاد شورای انقلاب به عنوان نخست وزیر دولت موقت انقلاب برگزید و او را مأمور تشکیل کابینه کرد.وظیفه ی دولت موقت از نظر امام خمینی (رحمه الله علیه) انجام مقدمات رفراندم تغییر رژیم سیاسی،برگزاری مجلس مؤسسان و هم چنین انجام انتخابات مجلس شورای ملی بود.درواقع مهندس بازرگان وظیفه ی فراهم ساختن بستری قانونی برای دوره انقالی را بر عهده داشت.
بازرگان پس از انتصاب به نخست وزیری،افراد کابینه ی خود را معرفی کرد،دولت وی برخلاف مفاد صریح حکم انتصاب امام،ایتلافی از احزاب و گروههای ملی گرا،سکولار و اسلامی بود.نماد گروه اول جبهه ملی بود که اعضای آن ۳۳% کابینه را تشکیل می دادند؛حال آن که نماد گروه دوم نهضت آزادی و وابستگان آن بودند که کنترل ۵۰% از پستهای کابینه را در اختیار داشتند.بقیه ی اعضای کابینه نیز چپهای مذهبی بودند که در کابینه سهم کمتری داشتند.از تشکیلات این گروه می توان به گروه جاما (جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران) و حزب خداپرستان سوسیالیست اشاره کرد.
در ماههای اول تشکیل دولت موقت،اختلاف گروهی و حزبی متأثر از رقابت های شخصی و سیاسی آغاز شد و سپس بین سه گروه یاد شده در باب تلاش برای رهبری و نحوه برخورد با نیروهای انقلابی اختلاف به وجود آمد.بازرگان در چهار ماهه آخر عمر دولت خود،با تصمیم شورای انقلاب چهار نفر از روحانیون- یعنی آیت الله خامنه ای،دکتر باهنر،آیت الله مهدوی کنی و آیت الله هاشمی رفسنجانی- را در سمتهای معاونت وزارتخانه ها وارد کابینه خود کرد.از این چهار نفر یکی به سرپرستی بخشی از یک وزارتخانه و سه نفر دیگر به سمت معاونت چند وزارتخانه دیگر نصوب شدند.هدف از ورود این چهار نفر به کابینه این بود که از یکسو شورای انقلاب را- که پیش از دولت موقت تشکیل شده بود و تصویب قوانین و مقررات فوری را بر عهده داشت- با خود هم آوا کند،و از سوی دیگر به کابینه ی خود در نزد افکار عمومی سیمایی و مردمی ببخشد.
در یکی از جلسات شورای انقلاب،بازرگان به عنوان نخست وزیر به حضور امام معرفی گردید. در ابتدای کار رابطه بین شورا و دولت موقت،دوستانه به دور از تنشهای سیاسی بود،اما تداخل در امر تصمیم گیری و اجرایی و فاصله گرفتن دولت موقت از انقلاب،ارتباط آنها را تیره ساخت.هدف امام از ایجاد شورای انقلاب پر کردن خلأ مجلس شورای اسلامی بود و طبیعی بود که این شورا به مثابه قوه مقننه باید به تدوین قوانین می پرداخت. از همین رو،شورای انقلاب جایگاهی برتر از دولت موقت داشت،به هر روی،شرایط انتقالی و حساس انقلاب و نبود ارتباط تعریف شده سازمانی و تفکیک مناسب قوا،فقدان روح انقلابی در دولت موقت و اختلاف داخلی آنها باعث تضعیف دولت و بی اعتباری آن نزد دانشجویان و انقلابیون گردید.در این میان عده ای برای حل اختلافات خواهان ادغام شورا و دولت شدند،اما برخی دیگر با وارد کردن تعدادی از افراد شورا به جمع اعضای کابینه یا بالعکس،تلاش کردند تا میان این دو تعادلی بوجود آورند، ولی انحصار این دو نهاد در دست دو گرایش،باعث شد که این تعادل حفظ نشود.جدایی بین این دو نهاد تا ۱۵ آبان ۱۳۵۸ نیز ادامه یافت،تا این که بر سر اشغال سفارت امریکا دولت موقت استعفای خود را تسلیم رهبر انقلاب کرد و رهبری طی نیز نامه ای به شورای انقلاب آن را تأیید نمود.