نقش امام رضا (ع) در آرامش جامعه شیعی عصر آشوب
دوران امامت امام رضا (ع) از سال ۱۸۰ تا ۲۰۳ هجری قمری، مقطعی سرنوشتساز و حساس بود که با چالشهای بزرگ خلافت عباسی، به خصوص در دوره هارونالرشید و درگیریهای خونین میان امین و مأمون همراه شد. در این شرایط بحرانی، امام رضا (ع) با درایت و تقیه، ضمن حفظ هویت و آموزههای اهل بیت، توانستند نقش محوری در هدایت فکری و سیاسی شیعیان ایفا کنند.
از سوی دیگر اقدام شگفتانگیز مأمون در پیشنهاد خلافت به امام رضا (ع) و پذیرش مشروط ولایتعهدی از سوی ایشان، برگ دیگری از حکمت و استراتژی سیاسی آن حضرت را نشان میدهد که موجب تثبیت جایگاه معنوی امام و حفظ وحدت جامعه اسلامی در روزگاری پرتنش شد.

در گفتوگو با دکتر فاطمه عبد خدایی، پژوهشگر تاریخ اسلام، به بررسی دوران امامت امام رضا (ع) و روابط قدرت، معنویت و سیاست در یکی از حساسترین دورانهای تاریخ اسلام پرداخته است.
حفظ وحدت در دل خلافت عباسی
با توجه به شرایط پیچیده سیاسی و اجتماعی دوران آغاز امامت امام رضا (ع)، نقش و تأثیر ایشان در حفظ وحدت و هدایت جامعه شیعی چگونه بود؟
دوران امامت حضرت امام علیبنموسیالرضا (ع) از سال ۱۸۰ هجری قمری آغاز و تا سال ۲۰۳ هجری ادامه داشت، که برابر با بیست سال حساس و سرنوشتساز در تاریخ اسلام است. این دوره از جهات مختلفی ویژه است؛ زیرا امام رضا (ع) در سن ۳۵ سالگی به صورت رسمی به امامت رسیدند، اما عملاً مسئولیت هدایت جامعه شیعی به دلیل حبس و بازداشت امام موسیبن جعفر (ع) از سال ۱۷۹ هجری بر دوش ایشان قرار گرفت.
امام موسیبن جعفر (ع)، امام پیشین، طی چهار سال در زندانهای بصره و بغداد به سر میبرد و ارتباط ایشان با پیروان و شیعیان کاملاً قطع شده بود. در این شرایط بحرانی حضرت رضا (ع) به عنوان حلقه وصل میان امام غایب و شیعیان، نقش اساسی را ایفا کردند و محور اصلی هدایت فکری و معنوی جامعه اسلامی شیعه شدند.
ده سال ابتدایی امامت امام رضا (ع) همزمان با خلافت هارونالرشید بود؛ خلیفهای که به عنوان یکی از مقتدرترین و پرنفوذترین حکام عباسی در تاریخ شناخته میشود.
ماجرای پیمان سه برادر
میدانیم که بعد از هارون هم میان امین و مأمون اختلافاتی وجود داشت. چگونه امام رضا (ع) توانستند در مواجهه با فشارهای خلافت عباسی، به ویژه در دوره هارونالرشید و درگیریهای میان امین و مأمون، جایگاه رهبری دینی و اخلاقی خود را حفظ و تقویت کنند؟
هارون، در راستای تثبیت حکومت عباسی و ساماندهی به قدرت، تصمیم گرفت خلافت را بین فرزندانش تقسیم کند. بر این اساس امین را به عنوان ولیعهد اول، مأمون را ولیعهد دوم و قاسم را ولیعهد سوم تعیین کرد. جالب توجه است که امین، گرچه از مأمون شش ماه بزرگتر بود، اما به دلیل اینکه مادرش عرب و مادر مأمون ایرانی بود، جایگاه برتری به او داده شد. این تقسیمبندی نشاندهنده پیچیدگیهای سیاسی و تأثیرات قومی و قبیلهای در تعیین قدرت در آن دوران بود.
این سه برادر در مکه پیمان سنگینی بستند که شامل تعهداتی بود تا هرگز علیه یکدیگر توطئه نکنند، به هم خیانت نداشته باشند و اسلحه علیه یکدیگر به کار نگیرند. این پیمان به صورت مکتوب تنظیم و به عنوان سند رسمی در خانه کعبه نگهداری شد تا نشانه التزام آنها به حفظ اتحاد و همبستگی باشد. اما تاریخ نشان داد که حکومت بر پایه غصب و نیرنگ، اساس و دوام ندارد و این عهدنامه هم شکسته شد.
بعد از مرگ هارون، امین به خلافت رسید اما برخلاف عهد و پیمان قصد داشت ولیعهدی را به پسر خودش منتقل کند و مأمون را کنار بزند. این اقدام باعث شد تا تنشهای شدید سیاسی و نظامی میان امین و مأمون آغاز شود. مأمون که از حمایت قوی در خراسان برخوردار بود، با مخالفت و مقاومت در برابر اقدامات امین، وارد یک درگیری مسلحانه شد.
در نهایت بعد از جنگ های سنگین، نیروهای مأمون موفق شدند امین را از میان بردارند و سر او را به عنوان نمادی از پیروزی به شهر مرو آوردند و آن را بر در کاخ خود آویختند. این رویداد فصل جدیدی در تاریخ خلافت عباسی باز کرد و قدرت را در دست مأمون قرار داد.
در این دوران پرالتهاب امام رضا (ع) با حفظ تقیه و هوشیاری کامل، توانستند نقش رهبری دینی و معنوی خود را حفظ کنند و جامعه شیعی را در مسیر درست هدایت نمایند. ایشان در میان فشارها و تهدیدهای سیاسی، با حکمت و درایت مثالزدنی به حفظ وحدت، اخلاق و آموزههای نبوی اهتمام داشتند.
اقدام عجیب مأمون؛ قتل برادر و پیشنهاد ولایتعهدی به امام
با این وجود مأمون عباسی پس از اینکه برادرش امین را کشت، در اقدامی عجیب خلافت را به امام رضا (ع) پیشنهاد داد. دلیل این پیشنهاد چه بود؟
همین طور است. مأمون عباسی که برای رسیدن به قدرت حتی برادر خود، امین، را به قتل رساند، در مقطعی از حکومت خود تصمیمی شگفتانگیز گرفت و خلافت را به امام علیبن موسیالرضا (ع) پیشنهاد داد. این اقدام در ظاهر تناقضآمیز به نظر میرسد و سؤالی اساسی را مطرح میکند: چرا کسی که با تزویر و قدرت به تخت خلافت رسیده بود، حاضر شد جایگاه خود را به امام معصومی که از قدرت رویگردان بود، واگذار کند؟
در واقع هدف اصلی مأمون از این پیشنهاد خلافت، سنجش میزان علاقه امام رضا (ع) به قدرت و منصب حکومتی بود. مأمون میخواست به نوعی میان مردم این تصور را ایجاد کند که اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام از جایگاهی که در اختیارشان نبود، روی برگردانده و اهل زهد و تقوا هستند. او قصد داشت با مطرح کردن این موضوع، به جامعه اسلامی نشان دهد که اگر قدرت واقعا به دست اهل بیت سپرده شود، آنها مثل خلفای پیشین به دنبال منافع دنیایی و حکومت هستند و قدرت را خواهند پذیرفت. این سیاست، هم برای آزمایش امام رضا (ع) و هم برای تبلیغ موقعیت خاص اهل بیت طراحی شده بود.
با وجود فشارهای مأمون، حضرت امام رضا (ع) قاطعانه این پیشنهاد را نپذیرفتند. داستان این امتناع به حدی قابل توجه است که فضل بن سهل، وزیر مأمون، میگوید: «هرگز ندیدهام که خلیفهای تا این حد خوار شود که خودش اصرار کند حکومت را به امام (ع) واگذار کند اما آن حضرت نپذیرد.» این عدم پذیرش نشانگر روحیه زهد و دوری امام از دنیازدگی و جاهطلبی بود.
سوءاستفاده مأمون از محبوبیت امام رضا (ع)
اما در نهایت امام رضا (ع) مجبور شدند پیشنهاد ولایتعهدی را قبول کنند.
بله، در نهایت مأمون به جای خلافت، مقام ولایتعهدی را به امام رضا (ع) پیشنهاد داد، به این ترتیب که اگر امام خلافت را نمیپذیرد، باید ولایتعهدی را قبول کند. این موضوع در منابع معتبر از جمله الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ثبت شده است.
اما انگیزههای مأمون برای پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا (ع) فراتر از یک امتحان ساده بود. اول اینکه مأمون پس از قتل امین، مشروعیت خود را در میان اهل سنت تا حد زیادی از دست داده بود. چون اکثریت اهل سنت حامی امین بودند. به همین دلیل مأمون به دنبال راهی بود تا با بهرهگیری از محبوبیت و جایگاه رفیع امام رضا (ع) در جامعه شیعی، مشروعیت خود را به دست آورد و موقعیت خود را تثبیت کند.
علاوه بر این، در درون بنیعباس هم اختلافات و نارضایتیهای فراوانی وجود داشت. بسیاری از عباسیان به قتل امین توسط مأمون دلخور بودند و همچنین توجه ویژه مأمون به ایرانیان و واگذاری مناصب مهم به آنان، خشم سایر خاندان عباسی را برانگیخته بود. به همین علت مأمون به منظور حفظ اتحاد و تسلط بر قدرت، با به کارگیری امام رضا (ع) در جایگاهی کلیدی، هم باعث تهدید عباسیان ناراضی میشد و هم وحدت نسبی حکومت را حفظ میکرد.
از طرف دیگر امام رضا (ع) در بحبوحه کشمکشهای میان امین و مأمون فرصت خوبی به دست آوردند تا ارتباط خود را با تودههای مردم گسترش دهند و معارف و آموزههای ناب اسلامی را به آنها منتقل کنند. حضور امام در عرصه سیاسی اجتماعی باعث شد گروههای مختلفی از مردم به سوی آن حضرت گرایش پیدا کنند و از دانش و حکمت حضرت بهرهمند شوند.
این کار باعث افزایش شناخت مردم نسبت به امام رضا (ع) و محبوبیت آن حضرت میشد. رویکرد مأمون در برابر این جریان چگونه بود؟
مأمون نگران این بود که شناخت گسترده مردم نسبت به امام رضا (ع) و محبوبیت روزافزون ایشان، بنیانهای حکومت عباسی را به لرزه درآورد. علاوه بر این فشارهای ناشی از ظلم و ستم بنیعباس به فرزندان امیرالمؤمنین (ع) و سادات، موجب بروز قیامها و ناآرامیهایی در قلمرو حکومت مأمون شده بود. این قیامها تا جایی پیش رفت که بخشی از قلمرو حکومت مأمون از دست او خارج شد و سرکوب آنها برای او دشوار بود.
بنابراین وقتی مأمون امام رضا (ع) را به مقام ولایتعهدی منصوب کرد، عملاً راه هرگونه توجیه قیامهای علویان علیه حکومت خود را مسدود کرد و به نوعی با بهرهگیری از جایگاه رفیع امام، سعی کرد پایههای قدرت خودش را تثبیت و تقویت کند.