نشست رونمایی از کتاب «حکمت و آداب معنوی در هنر اسلامی و تجلیات آن بر هنر انقلاب اسلامی ایران» با حضور دکتر محمدعلی رجبی دوانی، دکتر شهریار زرشناس و دکتر عبدالمجید شریف زاده در خبرگزاری فارس برگزار شد.
بیش از سه دهه است که جریان روشنفکری در کشور ساحت اندیشه و تفکر را ذیل «ترجمه» تعریف و صورتبندی میکنند. از منظر مهمترین تئوریسنهای آنها، در زبان فارسی تفکر ممکن نمیشود مگر در ساحت ترجمه آراء و اندیشههای متفکران غربی.
اما اینهمه ماجرا نیست در این میان کسانی هستند که بهگونهای دیگر میاندیشند و توانستهاند بین فلسفه و حکمت اسلامی و دوران معاصر گفتگو ایجاد کنند.
یکی از شاخصترین تئوریسنهای این نحله دکتر «محمدعلی رجبی دوانی» است. هرکسی که کتاب «حکمت و آداب معنوی در هنر اسلامی و تجلیات آن بر هنر انقلاب اسلامی ایران» را دیده باشد متوجه این مهم میشود.
کتابی سراسر نو با زبانی شیوا و بیانی خلاق که میتواند خلا حاکم بر میدان «نظریه هنر» کشور را پر کند. بیشک این کتاب از یکسو میتواند بهسرعت به یکی از منابع اصلی دانشگاهی در درس «حکمت هنر اسلامی» تبدیل شود و از سوی دیگر چراغ راهی باشد برای هنرمندان(بهویژه هنرمندان هنرهای تجسمی) و پژوهشگران هنر.
کتابی که سطر به سطر مخاطب را به عمق سنت و فرهنگ ایرانی اسلامی دعوت میکند و در کوچههای ادبیات، نگارگری، خوشنویسی و…میچرخاند. همافق کردن حکمت هنر اسلامی با دنیای امروز و معاصر کردن آن، از ویژگیهای اصلی این کتاب است.
این کتاب را فرهنگستان هنر منتشر کرده است. فرهنگستانی که انگار با این کتاب دوباره به ریل اصلی خود بازگشته است. این نهاد مهم در دهه هشتاد و نیمه اول دهه نود کتابهای مهمی در حوزه نظریه هنر غرب و شرق، نقد و زیباییشناسی منتشر کرده بود و حالا در امتداد همان رویکرد دست به انتشار کتابی مهم زده است.
به دلیل همه این مقدمات از این کتاب رونمایی شد. مدعوین در این نشست دکتر محمدعلی رجبی دوانی، دکتر شهریار زرشناس، دکتر عبدالمجید شریفزاده بودند.
*عبدالمجید شریفزاده: مهمترین هنر ما که همیشه مورد تأکید بوده خوشنویسی است
در ابتدای نشست عبدالمجید شریفزاده در رابطه با موضوع این کتاب توضیح داد: خب در موضوع کار ما که بیشتر حالا ما تأکیدمان در حوزه هنرهای سنتی و تجسمی در حقیقت و خصوصاً نگارگری وارد میشود، همیشه این نگاه وجود داشته و دارد که واقعاً ما در کجا قرارگرفتهایم و چه باید بکنیم بخصوص وقتیکه ما در این بحث در حوزه تهاجم فرهنگی و مباحثی که از سبکها و لیستها و شیوههای مختلف هنری شرق و غرب عالم وارد میشود و خب پایهگذاریهایی هم که از گذشته صورت گرفته بوده است ما را در یک فضایی قرار داده است که بهخصوص ما فاقد آن علم نظر در حوزهی هنر بودهایم.
وی در ادامه افزود: خب مهمترین هنر ما که همیشه مورد تأکید بوده و بیشترین توجه در آن زمینه صورت گرفته و رسالات مختلفی در آن نوشتهشده و در ارتباط با آن نوشتهشده است بحث «هنر خوشنویسی» است که ما در فرهنگ خودمان بهعنوان یک هنر تقریباً میشود گفت مقدس از آن نام میبریم، به این جهت که ارتباط با کلام وحی و آیات الهی و در حقیقت نوشتن قرآن مجید داشتهایم به همین دلیل برای ما بسیار در طول تاریخ خوشنویسی اهمیت فراوانی داشته و خب خوشنویسان رسالههای مختلفی در باب هنر خودشان نوشتهاند به شکلهای گوناگون هم بحث آموزشش و هم بحث مباحثی بعضاً نظری که دراینارتباط مطرح کردهاند.
شریفزاده ادامه داد: خب اینها همه کلیاتی بوده معمولاً در این حوزه اتفاق میافتاده و در حوزه نقاشی و نگارگری که کمتر متن داشتیم از گذشته و مباحثی در آن صورت گرفته بیشتر آثاری که هنرمندان خلق کردهاند و خب در دورههای معاصر دیدگاهها و نظریههای گوناگونی در ارتباط باهنرهای ما، هنرهای ایرانی، هنرهای دوره اسلامی و مباحثی ازایندست خصوصاً از ابتدا در بین شرق شناسان و مستشرقینی که وارد حوزهی ایران شدهاند از هنر اسلامی، از هنر ایران، از فرهنگ و تمدن ایران مطالبی را نوشتهاند؛ خب معمولاً هم دیدگاههای مختلفی داشتهاند و بعضاً حالا با سوءتعبیرهایی مواجه میشویم یا در حقیقت سوءنیتهایی وجود داشته و بعضی هم با دیدگاههای خاص خودشان موضوع را نگاه کردند و گاهی آنقدر موضوع را بهاصطلاح در یک مقام عالی قراردادند که به فرمایش خود آقای دکتر رجبی در حقیقت دست یافتن به آن خیلی مشکل میشد.
این کارشناس حوزه هنرهای تجسمی ادامه داد: اصلاً نگارگری ما را آنقدر مقام آن را بردند بالا که دیگر مثلاینکه یک کار، در حقیقت یک هنر فرازمینی اتفاق میافتد، این نگاه که معمولاً سنتگرایان در این وادی قرار میگرفتند خب ما را یک مقداری نزدیک میکرده به مباحثی که در حوزههای مختلف علاقهمند بودیم خصوصاً در حوزهی نگارگری و تجسمی مطالعه بکنیم خیلی برای ما نزدیکتر بوده به مباحثی که معمولاً مطرح میشده است اما دوباره در آنهم یک اشکالاتی میدیدیم ازجمله همین نکته که واقعاً مباحثی در آن مطرح میشده است که خب ما در حقیقت از عالم خودمان باید میرفتیم در یک عالم دیگری قرار میگرفتیم که واقعاً در شرایط امروزمان محقق نمیشد و همینطور اینکه ما چگونه این هنرها را در حقیقت به مرحلهی ظهور برسانیم امروز باید چه بکنیم؟ و چه اتفاقی باید بیافتد؟ این مباحثی که مطرح میشد خب همیشه آقای دکتر رجبی تأکیدهایی داشتند.
وی در ادامه بیان کرد: در حوزههای مختلف بخصوص در بحث هنرهای سنتی، در بحث هنر نگارگری و این نکته، نکتهی بعدی دیگر اینکه نگاهی که ایشان در حقیقت مطرح میکردند خب در بین مباحث پژوهشی که صورت گرفته است ما وقتیکه برمیگردیم به گذشتهی تاریخیمان میبینیم که بحث فتوت نامهها و مباحثی که در ارتباط بافتوت نامهها مطرح میشده است در بین صنوف مختلفی که در حقیقت وجود داشته است این رسالههایی که نوشتهشده و ببینیم هر صنفی برای خودش یک مرامنامهای در حقیقت داشته و بر اساس آن مرامنامهی حرکت میکردند و اعتقاد آنها هم بر این بوده است که استاد اهمیت بسیاری دارد، شاگرد اهمیت بسیاری دارد به همین دلیل بحث مقام استاد همیشه مطرح بوده است و حتی مقام شاگرد، یعنی برای شاگرد مقام قائل بودند هرکسی را به شاگردی نمیپذیرفتند.
*در گذشته استادان به دنبال شاگردی میگشتند که آنچه را بلدند به اهلش بسپارند
شریفزاده افزود: درعینحال در حقیقت این نکتهای که گاهی ما را دچار خطا رفتن کرده است بخصوص ماهایی که حالا در گذشته جوانی وقتی که وارد این حوزه هنر شدیم، حوزه هنرهای سنتی و نگارگری به ما میگفتند که اصلاً این هنرمندان سنتی چیزی یاد نمیدهند، هنرمندان سنتی همیشه مخفی میکنند و فوت کوزهگری را نگه میدارند و گاهی هم وقتی با اینها برخورد میکردیم میدیدیم که به این سادگی نمیشود از اینها چیزی آموخت. کمکم وارد شدیم به فضا و آشنا شدیم، وقتیکه آرامآرام آشنا میشدیم دیدیم که نه واقعاً فضا یک معنا و مفاهیم دیگری در آن نهفته است که اینگونه نیست که اینها نخواهند چیزی یاد بدهند بلکه به دنبال این هستند که آنچه را بلد هستند به اهل آن بسپارند، این نکته بسیار مهمی بود که در حقیقت آنها شاگردان را انتخاب میکردند و این انتخاب شاگرد اهمیت بسیاری داشت، انتخاب استاد اهمیت بسیاری داشت، استاد داشتن اهمیت بسیاری داشت که شاعر میگوید: چون بسی ابلیس آدمروی هست پس به هر دستی نشاید داد دست.
وی در ادامه و با تأکید بر این مطلب که استاد هر مطلبی را به هر شاگردی نمیآموخت بیان کرد: باید آن شاگرد به آن حد و اندازه میرسیده تا بتواند نزد استاد آرامآرام چیزهایی در اختیار آن قرار بگیرد و به آن منتقل بشود و بعد میبینیم که حالا در حوزه نمونههای مختلف آن مثلاً بابا شاه اصفهانی وقتیکه از مشق صحبت میکند میگوید که ما یک مشق نظری داریم، یک مشق قلمی داریم، یک مشق خیالی داریم که اینها همه نکات بسیار مهمی است و اشاره میکند در آن مشق نظری کسی که میخواهد برود شاگردی، باید برود کار استادان مختلف را ببیند، بررسی کند در آن مشق آثاری را که موردپسند آن است استاد را بشناسد، اثر آن را بشناسد، ویژگیهای کار را بشناسد و بعد برود کنار آن شروع کند، اگر استاد پذیرفت آن را شروع کند به مشق قلمی کردن از مشق نظری و دیدن آثار و در حقیقت تسلط بر مشاهده تنوع آثار مختلف و حالا برود نزد استادی و شروع کند به کار کردن.
*در نظام استاد شاگردی، باید به جایی رسید که قلم شما از قلم استاد قابل تشخیص نباشد
وی افزود: حالا میگوید شما میرسید به یکجایی که میشوید همانند استاد خودتان یعنی آنجا اهمیت دارد مشق قلمی چه موقع تمام میشود؟ آنجایی که قلم شما با قلم استاد قابل تشخیص نباشد، حالا ما میبینیم گاهی اوقات مثلاً در بین استادان مثلاً بهزاد گاه این چیز را داریم بعضی از آثار بهزاد را داریم که امضای بهزاد دارد ولی کارشناسان میگویند کار بهزاد نیست احتمال اینکه کار بهزاد باشد خیلی کم است حالا کارشناسان خیلی خبره میآیند این مثلاً کار شاگرد آن است که استاد آمده امضا کرده است یعنی آنقدر این آدم را قبول کرده که زیر آن امضا زده یا مثلاً فرد یک خطی را نوشته است استاد آمده زیر آن امضای خود را انداخته است.
شریفزاده مطرح کرد: آنچه آقای دکتر رجبی در کتاب خود به خوبی شرح دادهاند و مباحث را مطرح کردهاند اشاره میکنند به اینکه اساساً هنرهای سنتی ما آن شجره طیبهای است که در حقیقت ریشه در فرهنگ و اعتقاد و تفکر ما دارد و تجلی اسم اعظم خداوند است که در گذشته یک ریشه در اصل اسم الغدیر خداوند دارد که گذشته در حقیقت هنرهای ما است، یک ریشه در اسم الحی دارد که یعنی با امروز است، امروز جاری است، زنده است و یک ریشه در بحث مظهر اسم الباقی است یعنی به آینده نظر دارد، این نکتهای که آقای دکتر اشاره میفرمایند نکته بسیار مهمی است یعنی من حتی فکر میکنم واقعاً حالا جزء مباحث نظریهپردازی ما است و در بحث هنر این است که اهمیت پیدا میکند، نوع نگاه و دیدگاهی که ما به هنر داریم در این مباحثی که آقای دکتر مطرح میکنند و اینها به این شکل هیچ کجا مطرح نشده است.
* بازگشت به گذشته حرکت بهسوی آینده است
وی ادامه داد: این بازگشت به گذشته ما به معنای ماندن درگذشته تاریخی نیست بلکه نیرو گرفتن از آن گذشته تاریخ برای حرکت بهسوی آینده است. این نکته بسیار مهمی است که ما بفهمیم که هنرهای سنتی ما الغدیر است، الحی است و الباقی است و نگاه به آینده دارد،امروزیست، به همین دلیل اصولی داریم که در اساس و مبانی هنر ما مواد و اصول ثابتی هستند که آنها باید در حقیقت حفظ شوند، یک سری اصول هم داریم که متغیر هستند آنها بهروز تغییر پیدا میکنند. آنها در حقیقت جزء فروع قرار میگیرند اصل ثابت، فرع متغیر است و این است که ما را در حقیقت هم به گذشته متصل میکند و هم حرکت ما را بهسوی آینده میتواند تسهیل بکند که بدانیم که ما چگونه اصل را باید حفظ کنیم؟ ریشههای ما کجا است؟ و چه چیزی را ما باید حفظ کنیم؟ آن اصول کجا است؟ دوباره من مثالی که میزنم برای بچهها سر کلاس میگویم که ما مثل یک آدمی میمانیم که در یک بنای معماری بسیار فاخر و عظیم قرار گرفتیم که حالا میخواهیم در این بنا تغییر ایجاد بکنیم این کار بسیار سختی است تا اینکه ما بیاییم مثلاً یک بنای تازهای را بسازیم.
*اصلاح ساختار نیازمند فهم، پژوهش، تحقیق و شناخت اصول و مبانی دارد
خیلی راحتتر میتوانید بنا به آن سفارشی که دارید حالا آنجا کار انجام بدهید ولی وقتی شما در این فضا قرار گرفتید مثل این بنا من بخواهم تغییری در آن ایجاد کنم بسیار کار سختتر میشود، چرا؟ برای اینکه این بنا ساخته شده حالا تغییر در آن بهواقع نیاز به مطالعه، فهم، پژوهش و تحقیق دارد و نیاز به شناخت آن اصول و مبانی. اصول و مبانی معماری ما در اینجا چیست؟ این است که ما ببینیم نقشه ما چه چیزی است؟ نقشهمان را پیدا کنیم، نقشهاش باید تهیه شود. اول پلانمان کجا است؟ ستونهایمان کجا است؟ ستونهای اصلی ما کجا است؟ دیوارهای اصلی ما کجا است؟ دیوارهای مجازی ما کجا است؟ اینها را باید بشناسیم، این درست مثل همان بحث است یعنی ما باید بفهمیم، مطالعه کنیم، پژوهش کنیم که چه چیزهایی جزء اصول ما قرار میگیرد و این اصول را باید حفظ کنیم.
وی در ادامه با اشاره به نگاه به حوزه هنر ادامه داد: ما به دلیل عدم شناخت نسبت به اصول و مبانی حاکم بر هنر خودمان گاهی یک ستونمان را خراب میکنیم و بعد فکر میکنیم که کار خوبی کردهایم درحالیکه داریم اصل هنر خودمان را از بین میبریم و یا اینکه گاهی آنقدر محتاط میشویم که دست به بنا نمیزنیم و میترسیم که کاری انجام بدهیم.
بحث نسبت مسائل فلسفی انتزاعی و نظریه هنر بحثی است که معمولاً مخاطبین عام برای ارتباط با آن مشکلدارند و هنرمندان دوست دارند در این زمینه به شناخت بیشتر برسند؛ لطفاً در مورد گفتوگوی بین مسائل نظری و فلسفی که ویژگی ذهنی و انتزاعی دارند با اشکال هنر همچون عکاسی، نقاشی و خطاطی را توضیح بفرمایید.
استاد رجبی دوانی در این خصوص گفت: هر علمی هر معرفتی یک آدابی دارد و یک ادبیاتی آداب آن طریقهای است که محقق میکند آن علم و آن معرفت را ازجمله هنر ادبیات آن علم آن زبان و بیانی است که آن علم دارد برای بیان آن حقیقت فرقی نمیکند هر چیزی که باشد ما در مرحله اول آن ادب را باید دنبال کنیم که در قدیم میگفتند ما ادب درس داریم ما ادب نفس داریم که آقای دکتر شریفزاده اشاره فرمودند.
*استاد رجبی دوانی: گوش را بربند و وانگه گوش دار، هوش را بگذار و وانگه هوش دار
ما فقط ادب ظاهر نداریم اما این ادب ظاهر از کجا میآید؟ از ادب باطن میآید. همهچیز از باطن میآید. بهظاهر وقتیکه، اما ما با ظاهر روبرو هستیم اولین مرحله کار ما با عالم از طریق حواس مرتبط میشود. من اول کتاب هم به همین بحث اشاره کردم اول با حواس است. چشم ما وقتیکه بسته است از هیچچیز صحبت نمیکنیم چه دیدیم. چشم که باز میشود چیزهایی میبینیم پرسش میکنیم این چیست؟ گوش ما صدایی میشنود بعد میگوییم این چه بود؟ و به همین ترتیب اما به ما یاد دادند که اینها را که شما میبینید،پرسش که میخواهید بکنید بعد که میروید جلوتر میبینید یک گوش دیگری هم هست، یکچشم دیگری هم هست، حواس دیگری هم است. اول این را درست ببینید چشمتان را باز کنید جلوی پایتان را ببینید تا در چاه نیافتید.
*هوش معنای دومش مرگ است، یعنی مرگ آگاه باشید
وی در ادامه افزود: درس ادب، دنیاست. مثلاً اگر جلوی چشمتان نگاه نکنید میافتید توی چاه اما چاه بزرگتری است که اگر توی آن افتادید دیگر درنمیآیید آن چشم دیگری میخواهد «گوش را بربند و وانگه گوش دار هوش را بگذار و وانگه هوش دار». مولانا میگوید این هوش یک معنایش همین هوش ظاهری است. باهوش باشیم حواسمان جمع باشد کلاه سرمان نرود مسائل را درست ببینیم. در زندگی باید هوشیار باشیم ولی یککلمهای از آن ساختند هوشیار. هوش معنای دومش مرگ است، یعنی مرگ آگاه باشید هوشیار یار مرگ باشید. دائماً اینکه پیامبر بزرگوار ما میفرماید از صفات مؤمن این است که هر جا مینشیند مردم را متذکر به مرگ میکند حالا از این بشر امروز بگوید میگویند اینها آدمهایی هستند که همهاش میخواهند روضه بخوانند و اصلاً خوشی و خرمی مثلاینکه خدا برای اینها نیافریده مسئلهای نیست کسی که متذکر به مرگ است آدم زندهای است آدم پرتحرکی است میداند که وجودش بسته به مرگ است امیرالمؤمنین میفرماید همین لحظاتی که درش زندگی میکنید زندگی بر بستر مرگ آفریده شده است.
*ما با توحید به دنیا میآییم
رجبی دوانی ادامه داد: ما دلمان خوش است زندگی داریم میکنیم؟ وقتی من این را بدانم اصلاً نوع دیگری به همهچیز نگاه میکنم میفهمم در نهایت به فقر ذاتیمان در این بحث میرسد به اینکه ما عدمهایی از ایجاد هستیم. ما خوب وارد بحث نظری میشویم از جایی که میدانیم هرچه است او است. پیامبر بزرگوار ما فرمود حالا این بحثی است که من در کتاب بعدیام خواهم داشت ولی بد نیست اینجا هم بگویم که میفرماید که «کل مولود یولد علی فطره» هر بچهای که به دنیا میآید با معرفت نسبت به توحید به دنیا میآید چون فطرت در تمام روایتهای ما آمده است. سؤال کردند از ائمه بزرگوار ما که فطرت چیست؟ گاهی فرمودند معرفت به خدا، گاهی فرمودند توحید یعنی ما در ذات خودمان به توحید معتقدیم و با توحید به دنیا میآییم.
*خداوندهمه ما را مظهریت اسم اعظم خودش قرار داده است
رجبی دوانی ادامه داد: این حکمت وقتی مطرح شد در عالم هنر، شنیدم که از پیامبر بزرگوار نقل شد «الفقر فخری» افتخار من به آن فقرم است که فهمیدم هیچی نیستم هر چه هست، اوست.
حالا با این آمار در نظام آموزشی، علم و معرفت ساختند، آقای دکتر اشاره به جایی هم فرمودند که ما نیستیم که چیزها را میسازیم، بلکه به ما همهچیز داده شده همان زمانی که به ما گفتند که خداوند فرمود، «من آفریدم تو را برای اینکه که بپرسم ازتو که آیا من خدای تو نیستم؟ وقتی گفتی بله، بلا خواستی، آری گفتی»(اشاره به قالو بلی) از آنجا خداوند به ما نعمتی داد برای اینکه همه ما را مظهریت اسم اعظم خودش قرار داده است.
* از طریق اسم اعظم است که جهان به هم پیوند خورده است
وی افزود: امام خمینی رحمت الله علیه میفرماید که فکر نکنید که این موجودات بهره از اسم اعظم ندارند. نه فقط اسما همه موجودات بهره از اسم اعظم دارند و از طریق همین اسم اعظم است که جهان به هم پیوند خورده و مانده، حالا میخواهیم برگردیم به کجا برای کشف علم، برای کشفیات. مرحوم میرحیدر میگوید که همه علوم ما علوم کشفی است. کشف میکنیم همانطوری که وقتیکه میرویم نفت را کشف میکنیم. ما نفت را نمیسازیم، نفت را کشف میکنیم. نفت وجود دارد ما در این میان چه کاره هستیم؟ علم ما چه میکند؟ علم راهی به ما نشان میدهد به طرف نفت. میبینید علم راه است. پس هنر چیست؟ هنر هم راه است. گفت میان مسجد و میخانه راهی است از مسجد آغاز کردیم ایشان فرمودند به شریعت، به طریقت، در ظاهر شروع کردیم ولی یک راهی است برای چه؟ برای اینکه ببینیم حقیقت آن چیست؟ فرق بشر با سایر موجودات آن مقام تفکر است، دیگر اما هر تفکری هم با پرسشی آغاز میشود. اما نکته ظریف آن اینجا است که پرسش از عدم نیست آنچه را که اهل فلسفه میگویند میبینید. وقتی چیزی را من علمی از آن ندارم (مثلا فیزیک کوانتوم) اصلاً درباره آن هم سؤال نمیکنم. همیشه معرفتی وجود دارد اما بسیار اجمالی است که ما از آن سؤال میکنیم، که میخواهیم آن را به تفسیر ببریم، پس آن معرفت اول از کجا آمد؟ این همان معرفتی است که ما در مقام توحید داشتهایم.
*صدق یعنی انصاف
وی افزود: بعد میبینیم که این معرفت توحید به ذات را که در وجود ما گذاشته شده از روز اول ما با آن آفریده شدهایم. سؤالات ما نهایتاً از همان جاست. فقط چرا ما سؤال نمیکنیم؟ چرا پیامبر فرمودند که کلام صدق را یعنی هر حرکت صدقی را شما از کودک بخواهید، کودک در صدق ظهور میکند صدق یعنی انصاف امّا از کجا به کجا، از فطرت که همان توحید است به عمل!
رجبی دوانی در ادامه بیان کرد: هنرمند ما مگر نمیخواست همین کار را بکند، هنرمند مؤمن ما! استاد بزرگوار که طریق فتوت یاد گرفتند، چون در فتوت اول راه آن خودشان میگویند اگر پرسند که فای فتوت چیست؟ جواب، اول فتوت. بگو فنای فیالله. فنای فیالله در سیر و سلوک آخر راه است یعنی هفت شهر عشق را که گذراند صد میدان را به قول خواجه گذراند آخر سر میرسد به فنای فیالله برای بقای باالله اینجا میگوید اول راه خود این است. فهمیدند که این مهمترین راه، راه فتوت است. اول بگذر از خودت از همهچیز و فراموش کنید تازه وارد شویم، قدم جلو بگذاریم.
وی ادامه داد: یک اثر نقاشی، اگر از نقاشی مثال میزنم چون من رشتهام نقاشی است. ما «پیش پرده» داریم «میان پرده» داریم و «پس پرده»، فقط فرق بین ما و فرهنگ غربی این است که آن میآید هر سه را منحل میکند در هم بعد ژان پل سارتر میگوید من تهوع بهم دست داد بله باید تهوع هم دست بدهد.
* از گفتبگو تا گفتگو
فکر میکند آن چون حلول التهابی شده دیگر هر چیزی که حلولی شد حال آدم را به هم میزند بالا میآورد، آدم کاری که امروز بعضی از شیطان پرستان میکنند حلول میکنند در افراد، همه اینها میگویند که ما اصلاً حال تهوع به ما دست میدهد اما بحث اتحاد با عقل با حقیقت حلول اتحادی نیست اصلاً، اصلاً ماجرایش اینطوری نیست، فرد خودش میشود مظهر و آینه، به همین خاطر یگانه میشود و بعد این هم سختی پیش میآید و آن چیزی که قبلاً عرض کردم در مقام گفتگو قرار میگیرد این کلمه گفت و گو در کتاب آوردم به این خاطر یک کلمهای است اصل آن «گفت بگو» بوده است ب حذف شده امروز ما میگوییم گفتوگو یعنی همه با همدیگر بگوییم، این همان چیزی که آخر آن تهوع ایجاد میکند.
*هنرمند ایرانی به جایی میرسد که دیگر پای اثرش امضاء نمیکند و خالق را کسی دیگر میداند
مرحوم معارف رحمت الله علیه هم میگفت «لب معارف مگشا هر گه و بیگه به غزل باش تا حافظ این را میکده آغاز کند صبر کن تو!» این از کجا گرفتند؟ از آیه قرآن که خداوند به پیامبر فرمود اینقدر عشق داشت پیامبر به کلام وحی که میآمد میخواست زود بگوید برای مردم، آیه لا تحرک، آیه قرآن است. اشتباه نکنم هم که زود نگو صبر کن صبرکن ما همه ی حرف را بزنیم و خودمآنهم جمعش میکنیم ببینید تا این اندازه همه اینها برای ما ملاک میشد که به طریقه آموزش و ادب درسمان را یاد بگیریم. وقتی ادب و درسمان را یاد گرفتیم در نظام معنوی از طریق فتوت حالا میتوانیم آثاری را به وجود بیاوریم که این آثار دیگر مال ما نیست به همین خاطر دیگر نقاش امضا نمیکرد میگفت مال من نیست امضا نمیکردند مگر مجبورشان کنند که نخیر آقا ما این را سفارش دادیم ارزشش به امضای شماست مثل خوش نویسهای بیچاره، برایمان قلم مینوشتند برای اینکه اعتبار بدهند به آن خطی که سفارش دهنده و گرنه امضا نمیکردند الی به اجبار.
این استاد حوزه تاریخ و هنر گفت: ما باید روی خود را برگردانیم. ما اینطوری تعریف میکنیم تجسمی نگاه میکنیم به قضایا وقتی ما پشت به نور حق کرده نگاه میکنیم به عالم جز امر مادی هیچچیزی نمیبینیم تازه واقعیت هم نمیبینیم عینیت میبینیم اگر واقعیت مقدمه پلی است بهسوی حقیقت المجاز الحقیقته ولی وقتی از این طرف نگاه میکنیم؛ ما نور حق را میبینیم بهواسطه این برگ آن وقت اینجا است که میگویند:
اعیآن همه شیشههای رنگین بود افتاد در آن پرتوی خورشید وجود
هر شیشه که بود سرخ یا زرد کبود خورشید در آنهم به همان رنگ نمود
*اهمیت بحث فواصل در مقوله زیبایی شناسی
وی در ادامه مطرح کرد: ما سروکارمان با خورشید است خورشید حقیقت. این اصلا به زمان امروز و دیروز و فردا تعلق ندارد. تغییر بدهیم نگاه را در هر زمانی میتوانیم این کار را بکنیم اراده کنیم. اشاره فرمودند استاد بزرگوار است بحث فتوت و اولین آموزش. اولین درس میگویند مقام ارادت یعنی اول باید ارادت پیدا کنید وقتی فرد متنفر است بس که این موسیقی را گذاشته در گوش خود مدام کوبیده، کوبیده به این اجازه نداده است اصلاً فاصلهها را حفظ کند چون یکی از مباحثی که ما در هنر داریم فواصل زیباییشناسی است دیگر بحث دیستنس استاتیک است دیگر یا قدمای ما میگفتند مصداق شریفه این فواصل برای چه بوده است برای اینکه ما بتوانیم ورود پیدا کنیم به اثر هنری با این فاصلهها وقتی وارد شدیم حالا میتوانیم اظهار نظر کنیم با آن راه بیاییم، گریه کنیم، بخندیم، انتقاد کنیم، نقد کنیم و این را از ما میگیرد فرهنگ غربی میگوید فرهنگ سیطره این است اجازه ندهید ما اگر قرار باشد فکر کنیم آنوقت متوجه میشود چه هستیم درست این طرف میگوید بیایید فکر همه جا هرچیز به جای خویش نیکوست نگه دار تا این نیکویی ها ببینه و بتواند فاصله ها بزند و خودش بیفتد در بازی بین نیکویی ها و اینها را ببیند در عالم نیکی آدم غیر نیکی چیزی نمی بیند این است که اصلاً با هیچ صورتی ما با فرهنگ مدرنیته نمی توانیم چون از یکجایی آمده خراب کرده کار را، ما کاری به آن نداریم انسانیم گفتم که دیگر از ابتدا پیامبر فرمود بر فطرت آفریده شدیم و آقا آن را گذاشتی کنار چرا خوشبختانه در کارهای ما بعضی از محققین خوبی که در دنیا می کنند آلان دیگر دارند به این بحث پس می رسند همین کتاب تجزیه و تحلیل کتاب کودکان که دخترم ترجمه کرده مال خانم رزا کنار اوبیش از یک میلیون و خرده ای اثر سر جهان رفته بررسی کرده بالا سرشان بوده به یک نتیجه عجیبی رسیده و هربرتیت هم میگوید دیگر بشر نمیتواند چنین ترغیبی کند ما که سیصد هزار نقاشی را بررسی کردیم واقعاً میبینیم کاملاً درست است.
*هنر بدون فطرت یعنی سقوط از چالهای به چاله دیگر
وی ادامه داد: خداوند آنجا بشر را بر یک فطرت آفرید که فطرت را فرمود، فرمودند توحید، فرمودند معرفت. برگردیم به فطرت همه دعوت آنهایی که اهل تفکر هستند بازگشت به فطرت که به قول اهل حکمت گفتند که باید از پستمدرن از طریق پستمدرن ما برسیم به ترانس مدرن اصلاً ببینید متعالی از مدرن جایی که اصلاً مدرنی در کار نباشد چون هر گوشه آن را بگیرید به قولهای دیگر از چالهای به چاله دیگری میافتیم داخل آن نمیتوانیم چرا ما باید از آن طریق برویم از طریق انسانی میآییم به طریق انسانی دعوت به انسانیت خودمان به نظر من در هر شرایط تاریخی در همهجا قائل پذیرش است به هیچکس هم رحم نمیکند چون ذات انسان گواهی میدهد خودش یعنی دلیل لازم نیست همه میدانند که نیکی، خوب است، بدی، بد است فقط حالا مصادیق آن را میخواهند کافی است برای همه بگوییم کاری که پیامبر بزرگوار ما میکردند هرگز استدلال نمیکردند برای اینکه مردم بیایند مؤمن بشوند، کجا شما دیدید؟ پیامبر چه میکردند؟ اول اخلاق، اخلاق یعنی چه؟ من دوباره کتاب اشارهای کردم یعنی از خلق ما باید برویم به مقام خلقیت ما!
*اهمیت نقش رهبری در هنر انقلاب
رجبی دوانی ادامه داد: در بحث آخر در کتاب آمدهام به شکل مصداقی قبل از اینکه به دوره جدید بپردازم، واسطی قرار دادهام، در بخش های ابتدایی تجربیاتی که هنرمندان قدیم ما داشتهاند خیلی مختصر و مجمل بررسی شده، و در فصل آخر نسبت آن هنرهای قدیم و حکمت اسلامی را با هنر انقلاب اسلامی سنجیده ام.
در انقلاب اسلامی دعوت امام بر همین محور بوده و بعد آنجا مخصوصاً نقش رهبری بسیار بسیار مهم است چون هر طریقتی رهبر میخواهد که بدون رهبر ره به ترکستان است اما رهبر دینی همان طوری ست که در داستان حضرت موسی علیه السلام هست آنجا گفتم که وقتیکه میرود به میقات خداوند از ایشان سؤال میکند که چه شد که مردم خود را گذاشتید و آمدید؟ حضرت عرض کرد که من به عشق شما، مردم به دنبال من بودند من به عشق شما آمدم ولی خوب ما میگوییم خیلی عالی است ولی خداوند فرمود که: میدانید چه اتفاقی افتاد؟ مردم پشت سر شما گوسالهپرست شدند. یعنی چه؟ یعنی شما اصلاً با مردم خویش معنا دارید شما بدون مردم اصلاً معنی ندارید، رهبری دینی این است آیات قرآن فرمود ما شما را از نفسهای مردم آوردیم بیرون شما نمایندهی نفس مردم هستید مگر میتوایند بدون آنها بیایید گوسالهپرست شدند حالا بروید ببینم چهکار میکنید. رهبری امام خمینی این بود، این بود که این کار را کرد و ما امروز شاهد این اتفاقات بزرگ در کل عالم هستیم. من نمونههایی هر چند ابتدایی حالا در آثار هنری ما ظهور کرد که خود آن جای بحث بسیار خوبی دارد.
رجبی دوانی در پایان خاطرنشان کرد: میخواستم تشکر کنم از شما بزرگواران که لطف کردید این برنامه را گذاشتید و همین طور از فرهنگستان هنر، ریاستش و مجموعای که محبت کردند این کتاب را چاپ کردند با آن شرایط خاصی که داشت و همین طور از دو استاد بزرگوار آقای دکتر شریفزاده آقای دکتر زرشناس عزیز که با وقتی کمی که دارند اظهار لطف کردند بیایند و ما هم استفاده کنیم.
دکتر زرشناس: در سالهای جوانی کتاب استاد رجبی سمتگیری نوینی در ذهن من ایجاد کرد
در ادامه نشست رونمایی کتاب دکتر شهریار زرشناس نظراتش را در رابطه با کتاب «حکمت و آداب معنوی در هنر اسلامی و تجلیات آن بر هنر انقلاب اسلامی ایران» مطرح کرد.
وی در ابتدا گفت: اولا تشکر کنم از فرصتی که خبرگزاری فارس در اختیار من قراردادند و یک عرض ارادتی کنم؛ اولین آشنایی من با مفهوم «عالم مثال» و «خیال منفصل» و این بحثها، برمیگردد به حدود بیش از سی سال پیش که من توانستم نسخه اولیه همین کتاب گرانبها را مطالعه کنم و اصلاً سمتگیری نوینی در ذهن من ایجاد کرد.
درواقع این مسئلهی فهم از خیال، ما اگر نگاهی داشته باشیم به اندیشه مدرن غربی به بخصوص در سیری که روانشناسی طی کرده است و سیری که فلسفه غرب مدرن طی کرده است، چون روانشناسی میدانید سال هزارو هشتصدو هفتادو نه میلادی پایگذاری شد و درواقع امتدادی بود از دل فلسفه نوین در آمده بود و بسیاری از مفاهیم و مباحثی را که قبلاً در حیطه فلسفه درموردشان صحبت میشد حالا در روانکاوی به هم میرسید.
شهریار زرشناس ادامه داد: در اندیشه غربی «خیال» شان ادراکی اش را تدریجاً از دست داد و ذیل مفهوم «تخیل» درآمد و امور وهمی، تابعی شد از تمنیات و ناخودآگاه سوژه مدرن یعنی بشر.
در صورتی که ما اگر در فرهنگ ایرانی اسلامی به مفهوم خیال نگاه کنیم و سیری که مفهوم خیال طی کرده؛ مفهوم خیال در این معنایی که ما میشناسیم از اختصاصات فلسفه اسلامی ایرانیست یعنی اولاً در فلسفه غربی اصلاً چنین چیزی نداریم آلان من توضیحش هم میدم که چه اهمیت ویژهای هم دارد.
وی افزود: راجع به کتاب استاد رجبی صحبت میکنم؛ ببینید وقتیکه ما نگاه میکنیم این مفهوم اساساً معادلی در فلسفه غربی ندارد شما به مفهوم عالم مثال افلاطون که نگاه میکنید، با این ایده کامل فرق دارد. در عالم مثل کلیات عقلی ثابت هستند و با مفهوم مثالی که سهروردی دارد متفاوت است. مفهوم خیالی که در اندیشه اسلامی ایرانی هست متفاوت است. ثانیاً در حیطه فلسفه اسلامی از اختصاصات فلسفه ایرانی است یعنی ما در مغرب جهان اسلام در فلسفه ابنطویل و ابنرشد و اینها هم نداریم آن را یعنی داخل کانون شرقی عالم اسلامی و در ایران و در یک مفهوم کاملاً ایرانی، اسلامی است که با سهروردی مطرح میشود؛ ببینید دقیقا ماجرا را که نگاه میکنیم در مرتبه این مفهوم خیال در اندیشه فلسفهی ایرانی- اسلامی دو شأن دارد یک شأن وجودی دارد یک شأن ادراکی دارد درواقع در شأن وجود مرتبهای از مراتب هستی است یعنی از این نظر که مجرد است از این نظر که به ساحت مجردات تعلق دارد شباهت دارد به مرتبه بالایی آن یعنی عالم جبروت چون در آن تقسیمبندی که ما داریم، لاحوت داریم، جبروت داریم، ملکوت داریم، ناصوت داریم.
در آن تقسیمبندی سهگانه که در نظر میگیریم جبروت عالم ارواح مجرده است، عالمی است که صورت ندارد مجرد است. ناصوت عالمی است که اتفاقا هم صورت دارد هم ماده ناصوتی دارد در این میانه یک عالمی طرح میشود بهنام عالم خیال یا عالم مثال عالم وسیط هم به آن میگویند عالم صور معلقه هم به آن میگویند در مباحث کلامی عالم برزخ هم به آن میگوییم عالمی است که از یکسو شأن مجرد دارد مثل عالم جبروت است. از سوی دیگر برخلاف عالم جبروت که صورت ندارد، صورت دارد. صورت دارد، رنگ دارد، مقدار دارد، اندازه دارد یعنی یک مرتبه میانی بسیار جالب و عجیبی است یعنی وجهی از عالم ناسوت را دارد وجهی از عالم جبروت را دارد بعد این شان وجودی این عالم است.
این استاد فلسفه در ادامه افزود: سیر نزولی این کاملاً جایگاه دارد مقام دارد بهاصطلاح روح به مثابه موجود مجربی که برای فعلیت یافتن نیازی به ماده ندارد در مرتبه پایینتر اینجا به نوعی آمده صورت پیدا میکند تا در مرتبه پایینتر یعنی در عالم ناسوت با جسم بیامیزد و این ترکیب جسم و جان را اصلاً ایجاد کند.
*در فسلفه اسلامی مفهوم «خیال» شان ادارکی و شناختی دارد
دکتر زرشناس ادامه داد: مفهوم خیال در فلسفه اسلامی هم شان ادراکی دارد هم شان خیالی دارد. در تعریف خیال گفته میشود: «تصویر شی در غیاب شی» یعنی اینکه من مثلاً این را آلان میبینم وقتی شی را میبینم صورت شی میآید در ذهن من، بعد وقتیکه چشمم را میبندم یا روی برمیگردانم، خود این شی نیست و تصور شی در ذهن من صورت میگیرد.
در فلسفه اسلامی و عرفان ابن عربی مفهوم خیال عوض میشود و به یک مرتبه اصلی شناختی(اپیستمولوژی) بدل میشود که یک شان ادراکی هم دارد و این دو متناظر همدیگر هم هستند آن خیالی که در وجود سوژه است درواقع متناظر آن خیالی است که در هستی است. در همین رویکرد است که ما یک پایه تئوریک فوقالعاده برای هنر پیدا میشود.
وی افزود: من اولین بار پایههای این مفاهیم نظری و فسلفی در باب خیال را در کتاب استاد رجبی یافتم.
من فکر میکنم این یک مفهوم کلیدی فوقالعاده است که ما از اهمیت آن ارزش آن اعتبار آن واقعاً غافل ماندیم. مفاهیمی بنیادین برای تئوری پردازی در هنر اسلامی و حتی تئوری عشق در عالم ایرانی اسلامی.
استاد زرشناس افزود: امروزه متفکران مختلفی درباب عشق نوشتهاند، تعاریف ما هم از این مفهوم متاثر از تفکر غربی سوژه محور شده است. با اینکه ما در فلسفه اسلامی پایههای نظری بسیار جذاب و مهمی درباب تئوری عشق را میتوانیم پیدا کنیم.
زرشناس در رابطه با کتاب «حکمت و آداب معنوی در هنر اسلامی و تجلیات آن بر هنر انقلاب اسلامی ایران» گفت: وقتی با این کتاب رو به رو میشوید اصلاً من احساس میکنم که ما ساحت حضور یعنی ما اگر به عمق مفهوم خیال و اندیشه اسلامی پی ببریم در فلسفه اسلامی حکمت اسلامی اگر که ما بگوییم که عالم غرب در ساحت عقل روزمره که عقل جزئی و عقل معاش است.
*شعر نامیدن قدس است
شاعرانگی جهان ایرانی اسلامی آن چیزی است که در این دریای عظیم حکمت شعر فارسی ظاهرشده و دقیقا هم ترازش در نگارگری ما است و هم ترازش در حوزههای دیگر ظهور و بروز آثار هنری ما است، یک جور شاعرانگی خاص دارد در آن معنای شعری که شعر نامیدن قدس است دقیقاً در آن معنا است این درواقع یک نوع یک یک ساحت دیگری از حضور و وجود است یا نه اسمش را چه بزاریم بگوییم عالم اسلامی ایرانی شاعرانگی عالم شاعرانه ایرانی اسلامی یک حضور خاص است.
*در نگارش تاریخ فلسفه اسلامی، حکمت عشق محور نادیده گرفته شده است
وی افزود: من فکر میکنم حتی مستشرقین وقتی آمدند تاریخ فلسفه و تاریخ تفکر را برای ما نوشتند که متأسفانه همه را آنها نوشتند در گام اول اینها اساساً این مسئله را ندیدند یعنی ندیدند که ما یک حکمت عشق محور معنوی داریم که در شعر ما ظاهرشده در جریان عظیم شعری ما یعنی در نظامی گنجوی، در عطار، در فردوسی، در مولوی کاملا مشهود است.
*حکمت عشق محور ایرانی اسلامی رهایی بخش است
اگر قرار باشد برای همه این شاعران تاریخ شعر فارسی، یک زیرمجموعه در نظر گرفته شود میتوان آن را یک نوع حضور خیالین مثالین دانست. یک عالم خیالی مثالی که با این عالم روزمرگی عقلی معاشی محور غربی که بر اساس محاسبهگری و عقل اعدادی بناشده است کاملاً متفاوت است میدانید نمیگویم از این زمین دور است خیر در این زمینه اصلاً ساحت حضور آن خیالی، مثالین است این را باید ما به آن برگردیم درواقع به هویت خودمان داریم برمیگردیم و من فکر میکنم زیربنای این برگشت و شکلگیری نوعی خدایی تاریخی برای ما در این مواجهه است. چون ما در این مواجهه با غرب مدرن و این تجدد شبه مدرنیته که آلان گرفتار آن هستیم نیازمند به این هستیم که یک بدیع تئوریک داشته باشیم که آن زمینه خودآگاهی تاریخیمان بشود دیگر برای اینکه بتوانیم از اسارت این شبه مدرنیته رها بشویم.
*«خودآگاهی تاریخی»میتواند ما را ازایندست و پابستگی شبه مدرنیته نجات دهد
استاد زرشناس افزود: تمام این کشمکشها و تعارضها و بدبختیها و دردسرهایی هم که داریم چه در حوزه اقتصاد، چه در حوزه فرهنگ، چه در مناسبات اجتماعی، چه در مسائل مربوط به اخلاق و ازدواج و خانواده همه برگرفته از این سیطره مشروحات شبه مدرنیستی است.
سنخ مسائلی که امروز ما با آن روبهرو هستیم از اقتصاد بگیرید تا دیگر موضوعات از این است که ما در تمامی حوزهها متاثر اندیشه غربی شدهایم. ما برای این عبور تاریخی برای اینکه در جامعه این خودآگاهی تاریخی شکل بگیرد و از این شبه مدرنیته غربی، عبور کنیم نیاز به یک بدیل تئوریک داریم.
وی ادامه داد: این نگاه انتقادی به تفکر سوژه محور عقلگرای غربی به این معناست که ما اگر تعلقی زمین میگذاریم تعلق دیگری را باید به جای آن بگذاریم، این تعلق دیگر تعلق ما به ساحت تفکر ایرانی اسلامی است. از سوی دیگر ساحت حضور این عالم ایرانی اسلامی به نظرم ساحت خیالی مثالی است، روی این مفهوم خیالی مثالی باید حرف زد. برای شناخت این ساحت مفهوم بیسیک تئوریک شناخت عالم خیال است.
*«عالم خیال»میتواند خودآگاهی تاریخی ما را شکل بدهد
عالم خیال در تفکر ایرانی اسلامی تعاریف و تعبیرهایی دارد که در اندیشه غربی غایب است. در تاریخ ادبیات و هنر ایرانی اسلامی نیز، حکمت عشق محور به عنوان یک مخرج مشترک، معطوف به همین ساحت عالم خیال صورتبندی شده است. یعنی زیربنایش این است و دقیقا همینجاست که این زیربنا میتواند شکل بدهد آن ساختمان خودآگاهی تاریخی ما را، بلکه این خودآگاهی تاریخی بتواند ما را از این وضع غفلت زده و ازایندست و پابستگی و از این ساحت شبه مدرنیته بودن نجات بدهد. پس این مفهوم عالم خیال که من در کتاب استاد رجبی به درستی معنای آن را دریافتم میتواند مبانی و پایه اساسی باشد برای تئوری پردازی در باب هنر، عشق و…حتی میتواند در شکل گیری خودآگاهی تاریخی ما نیز نقشی اساسی را ایفا کند.
در پایان این نشست از کتاب «حکمت و آداب معنوی در هنر اسلامی و تجلیات آن بر هنر انقلاب اسلامی ایران» رونمایی شد.