پروژه مقاومت به دنبال ساخت نظم جهانی با مرجعیت دینی است

نقش رهبران در جنبش‌های اسلامی معاصر، به ویژه در جنبش‌هایی که حول ایده مقاومت فعالیت می‌کنند، بسیار مهم است؛ اما مهم‌تر از آن، ایده جنبش است که راز مانایی است. با وجود سختی و از دست دادن رهبران، پیروان کسانی که دلبسته جنبش‌ها هستند نباید این را به عنوان پایان تفسیر کنند.

دکتر مختار شیخ حسینی، رئیس پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، با اشاره به رویدادهای اخیر در منطقه و نقش مقاومت اسلامی در مقابله با رژیم صهیونیستی و هم‌پیمانانش، به بررسی پیشینه مقاومت در جهان اسلام، تجربه جنبش‌های اسلامی که ایده مقاومت را دنبال کرده‌اند و نقش شهادت و جامعه مقاوم در مانایی مقاومت اسلامی پرداخته است.

چالشی که امروز بین مقاومت و رژیم صهیونیستی داریم، یک تعارض هستی‌شناختی است. این تعارض هستی‌شناختی را می‌توان از منظرهای مختلف مورد تحلیل قرار داد. این موضوع هم می‌تواند از منظر حق و باطل تفسیر شود و از منظر تاریخی قرآنی و حتی از منظر نظم بین‌الملل نیز قابل تفسیر است.

مقاومت یک ایده و پروژه و گفتمانی است که در برابر ایده یکسان‌سازی که در دنیا وجود دارد، قرار دارد. جهانی که بر مبنای رئالیسم ساماندهی می‌شود و در آن، تصور آنارشی (anarchy) از نظم بین‌الملل حاکم است. در این وضعیت، تنها قدرت سخت محور است و رژیم‌ها و هنجارها را کسانی شکل می‌دهند که قدرت بیشتری در اختیار دارند.

زمانی که چنین نظمی بر جهان حاکم است، در واقع ریزقدرت‌ها و قدرت‌های کوچک چاره‌ای جز تبعیت ندارند. در این فضا، مقاومت خلاف آمده نظام بین‌الملل است و ایده‌ای را حمل می‌کند که با نظم و هنجارهای حاکم بر جهان امروز، تفاوت دارد.

پروژه مقاومت با پروژه‌ای که در سطح نظام بین‌الملل بر اساس قدرت سخت دنبال می‌شود، یک تعارض هستی‌شناختی دارد. طبیعی است که این چالش، یک چالش دائمی خواهد بود. من معتقدم نهایت این دو گفتمان، جنگ منطقه‌ای را تعیین تکلیف خواهد کرد، مگر اینکه یکی از این گفتمان‌ها از ادعای خود دست بردارد. به عبارت دیگر یا مقاومت باید از آرمان‌های خود کوتاه بیاید، یا رژیم صهیونیستی باید از فلسفه‌ای که بر اساس آن تأسیس شده، عقب‌نشینی کند. در این راستا، چالشی که ما با آن روبه‌رو هستیم، یک چالش هستی‌شناختی و بنیادین است.

ما در حال صحبت از موضوعی به نام مقاومت هستیم و به نظر من، توقف در این مفهوم می‌تواند به روشن شدن بخشی از بحث ما کمک کند. در واقع، ما از یک ایده صحبت می‌کنیم که به نظر من حداقل دو بخش دارد: یک بخش ایجابی و یک بخش سلبی.

ما در مورد یک پروژه ایرانی صحبت نمی‌کنیم؛ بلکه این پروژه به سطح تحلیل امت مربوط می‌شود. به لحاظ ایجابی، از پروژه‌ای صحبت می‌کنیم که قائل به مرجعیت نص دینی در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی است. به این معنا که اسلام در واقع انحصار مرجعیت دین را به حوزه‌های فردی محدود نمی‌کند؛ بلکه در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز مرجعیت دین را به رسمیت می‌شمارد.

نکته دیگر به لحاظ سلبی این است که این پروژه، پروژه‌ای است که در برابر تلاش‌هایی که به نوعی به دنبال یکسان‌سازی فرهنگی در جهان اسلام هستند، مقاومت می‌کند. لذا به لحاظ سلبی، این مقاومت در برابر پروژه‌ای است که تمدن غرب به معنای عام دنبال می‌کند. به لحاظ ایجابی، این پروژه به دنبال ساخت یک نظمی با مرجعیت نسل دینی است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.