نمود اعتقاد به شفاعت / اقسام و انواع شفاعت
برداشت ناصحیح از مفهوم عالی شفاعت که در حقیقت محرک و مشوق انسان به عمل است، باعث تحذیر و گریز برخی از میدان عمل می گردد.
تصور این که انتساب ظاهری به ائمه معصوم:، باعث نجات ما و اطلاقِ اسم و رسم شیعه بودن برای رسیدن به سعادت کافی است، و به تعبیر استاد شهید آیهالله مطهری(ره) خیال کرده ایم همین که جزو حزب خدا باشیم کافی است و در قیامت امام حسین(ع) فقط کسانی را که اسمشان جزو حزب شیعه بوده، یکی یکی وارد بهشت می کند، فراموش کردن اساس فلسفه ی شهادت حسین بن علی(ع) به شمار می آید؛ چرا که آن حضرت می خواست اسلام را در مرحله ی عمل زنده کند و تعالیم قرآن را بر جامعه حکم فرما نماید، اما پندار غلطی را که یهود نیز در مورد نجات و سعادت بنی اسراییل داشت و قرآن آن را منسوخ اعلام کرد، باید کنار گذاشت و شیعه در عمل به تعالیم ناب ائمه طاهرین: تمسک جوید تا روح رخوت و سستی از جامعه دور شود و به سوی سعادت واقعی پیش رود.
برای تأکید بر این مطلب استاد مطهری(ره) در جای دیگر می نویسد: «همان گونه که بیان شد برخی این اشکال را وارد کرده اند که اعتقاد به شفاعت موجب تجرّی نفوس مایل به گناه، بلکه موجب تشویق آن ها به ارتکاب گناه است».
به عقیده ی شیعه کسانی که چنین اشکالی را مطرح کرده اند، یا کسانی که عملاً چنین تصوری از شفاعت دارند، در حقیقت معنا و مفهوم شفاعت را به درستی درک نکرده اند.
پیش از هر چیز باید دانست که شفاعت در دیدگاه قرآن و پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت: وجود دارد و آیات قرآن و روایات بسیاری بر وجود آن تأکید می نماید. رسول اعظم(ص) فرمود: «الزَّموا مودَّتنا أهلَ البیتِ فإنَّه مَن لَقیَ الله عزّوجل و هو یُحبُّنا دَخلَ الجنَّهَ بشَفاعتِنا والّذی نفسی بیَده لایَنتفعُ عبدٌ بعَمَلِهِ الاّ بمعرَفتن».
باید دید که این حقیقت در دستگاه خلقت حق تعالی چگونه نمود می یابد. شفاعت صحیح و عادلانه در دستگاه الهی به دو گونه است:
۱. شفاعت «رهبری»، یا شفاعت «عمل»؛ همان گونه که اعمال انسان در جهان دیگر تجسّم و تمثّل پیدا می کند و حقیقت عینی آن جلوه گر می شود، روابط معنوی نیز که در این جهان بین مردم برقرار است، در آن جهان صورت عینی و ملکوتی پیدا می کند. زمانی که انسان سبب هدایت انسانی دیگر می شود، رابطه رهبری و پیروی میان آنان در رستاخیز به صورت عینی در می آید و «هادی» به صورت پیشوا و امام، و «هدایت یافته» به صورت پیرو و مأموم ظاهر می گردد. به تعبیر قرآن: ( یَوْمَ نَدْعُوا کُلّ أناسٍ بِإمامِهِمْ…)؛ بنابراین وقتی گفته می شود که قرآن کریم، پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت: و اولیای الهی در جهان دیگر شفیع مؤمنان و محبّان خود هستند، اشاره به این نوع شفاعت دارد. این رابطه ناشی از پیرو و مطیع و محبّ بودن است و کسانی را شامل می شود که به راستی ایشان را الگو و الهام بخش خود قرار داده باشند؛ یعنی محبت و معرفت را در عمل نیز نشان دهند و مطیع و فرمان بر ایشان باشند. امام صادق(ع) فرمود: «… حقّاً علیَّ أن أُدخِلَهُم فی شَفاعتی لأنّهَم أتْباعی فَمَن تبعَنی فإنّه مِنّی».
از گفته ها، آشکار می شود که عامل اساسی نجات، یا هلاکت، عمل نیکوکار و بدکار است. بنابراین منظور سخن که امام حسین(ع) از خلق کثیری شفاعت می فرماید، آن است که مکتب امام حسین(ع) موجب احیای دین و هدایت مردم شده است. پندار این مطلب که خشنودی خدا با خشنودی امام حسین(ع) متفاوت است و خدا با انجام واجبات، مانند: نماز و روزه و حج و جهاد و ترک گناهان و خدمت به خلق و … راضی می گردد، ولی امام حسین(ع) به این ها کاری ندارد، بلکه رضای او در این است که مثلاً برای فرزند جوانش علی اکبر(ع) گریه یا تباکی شود، اشتباهی فاحش و بزرگ است. نتیجه ی چنین تفکری آن است، که تحصیل رضای خدا دشوار است، ولی خشنودی امام حسین(ع) به سهولت قابل دسترسی است، و چون امام حسین(ع) در دستگاه خدا نفوذ دارد و حق شفاعت به آن حضرت نیز سپرده شده، پس اعمال خیری که انجام نداده ایم و گناهانی که مرتکب شده ایم، تصفیه می گردد. این تصویر شفاعت، نه تنها باطل و نادرست است، بلکه شرک در ربوبیت به شمار می رود. ائمه اطهار: شفیع کسانی هستند که از مکتب آنان هدایت یافته و راه صحیح هدایت را پیش گرفته اند، نه کسانی که مکتب و تعالیم عالی ایشان را وسیله ی گمراهی خود و دیگران ساخته اند.
۲. شفاعت «مغفرت»، یا شفاعت «فضل»؛ شفاعت همان مغفرت الهی است. اصل مغفرت فرمولی کلی است که از غلبه رحمت الهی در تمام نظام هستی ناشی می شود؛ به عبارت دیگر مغفرت یکی از جلوه های رحمت الهی و یک اصل عام است که در هستی جریان دارد. قرآن شریف می فرماید: ( مَنْ یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ…)؛ «آن روز، کسی که، [عذاب از او برگردانده شود، قطعاً] خدا بر او رحمت آورده، ».
اصل مسأله ی شفاعت از آن خداست. آن هنگام که شفاعت به خداوند (منبع و صاحب خیرها و رحمت ه) نسبت داده می شود، به صورت «مغفرت» از آن یاد می گردد و چنانچه از راه وسایل و مجاری رحمت، در هستی جاری گردد، با «شفاعت» از آن یاد می شود؛ چرا که امور الهی، بدون نظام انجام نمی گیرد، و رحمت الهی نیز باید از طریق نفوس و ارواح بزرگ انبیا و اولیا به گناه کاران برسد و این همان نظام داشتن جهان است؛ بنابراین واضح است که هر شرط مغفرت برای شفاعت نیز معتبر است.
از دیدگاه عقلانی شرط مغفرت، چیزی جز قابلیت داشتن شخص بر آن نیست و اگر کسی از رحمت خدا محروم گردد به موجب قابل نبودن خود اوست.
سؤال این است که چگونه انسان باید قابلیت و استعداد این رحمت و مغفرت را پیدا کند؟ در تأمل برای یافتن پاسخ به راحتی می توان یافت؛ انسان هایی که خود را در راه هدایت الهی و صراط مستقیم حفظ می کنند و به عبارت دیگر خود را از هرگونه آلودگی و انحراف از راه سلامت و سعادت برکنار داشته و روح خود را پاک و سالم نگاه می دارند، تنها کسانی هستند که شایستگی و قابلیت پذیرش این رحمت را دارند. بنابراین انسان نباید تأثیر گام های خود را در فرصت اندک دنیا، فراموش کند و پیوسته باید در راه رضای الهی و قرار داشتن در مسیر رحمت او تلاش و سعی نماید و این ها نیز جز با ایمان و انجام اعمال صالح و تقویت و تطهیر روح، امکان پذیر نیست.
در پایان نتیجه می گیریم که شفاعت با عمل منافات ندارد؛ زیرا عمل به منزله علت قابلی است و رحمت پروردگار که در لباس شفاعت ظهور می کند در مقام علّت فاعلی به حساب می آید.