عوامل تاثیرگذار در فرار دختران از خانه
ماهیت فرار از دیدگاه های گوناگون می تواند مورد بررسی قرار گیرد. از یک دید فرار از نوعی ضعف در نگرش فلسفی افراد است و از نگاه دیگر نوعی مکانیسم روانی یا نوعی واکنش جبرانی تسلیمی بخش است که در آن فرد برای نجات و رهایی خود از رنج، به آن تن می دهد.
کارن هورنای ماهیت فرار را نوعی تضاد می داند. تضاد در این رابطه که فراری از یک سو می خواهد مستقل باشد و از سوی دیگر خواستار همبستگی است و او این تضاد را در سایه فرار تحقق یافته می پندارد و اگر این مقاوت را در خود می یافت که این دو را در محیط خانه و مدرسه تلفیق کند، تن به فرار نمی داد. تحقیقات در مورد دختران فراری نشان می دهد که مسائل و مشکلاتی که ذکر خواهد شد از جمله عوامل مهم فرار دختران از خانه هستند.
الف- کمبود محبت
مهم ترین علت ترک خانه، نیاز به محبت و جلب توجه از سوی دختران و بی توجهی به نیازهای اجتماعی، جسمانی و روانی دختران از سوی والدین است. بسیاری از والدین به علت نارسایی ها و شکست های عاطفی و مشکلات زندگی، قادر به دوست داشتن فرزندان خود نیستند؛ یا چنان درگیر مسائل و مشکلات خود هستند که فرزندانشان را فراموش کرده اند. این دختران در چنین شرایطی احساس می کنند که مورد پذیرش والدین نیستند و طرد شده اند و به شدت احساس محرومیت می کنند. طرد دختران ممکن است به درجات مختلفی صورت گیرد. مانند: محروم شدن از محبت والدین یا بی توجهی به سلامت و خواسته های او. دختران فراری و ناسازگار معمولاً کسانی هستند که به این مصائب مبتلا بوده اند و نیروی دوست داشتن و اعتماد به دیگران از آن ها سلب شده است. خانواده هایی که به فرزندان خود توجه لازم را ندارند یا بی تفاوت تر از آن هستند که آن ها را تحت راهنمایی و نظم خویش درآورند، یا والدینی که بی اطلاع هستند و در حاشیه شهرها و اماکن پست زندگی می کنند، توجه و کنترلی بر رفتار فرزندان خود ندارند و آن ها را بدون هیچ نظارتی رها می کنند. در نتیجه دختران در چنین خانواده هایی قادر نیستند حدودی برای رفتار خود بیابند و غفلت والدین باعث فرار دختران از خانواده می شود.
ب- فقر و مشکلات اقتصادی
وقتی پدر و مادری بیکار هستند و به شدت دچار مشکلات اقتصادی می باشند، یا اینکه آن قدر کار می کنند که فرصتی برای توجه به فرزند خود ندارند، این فرزند به دلیل کمبود محبت و برآورده نشدن امیال و آرزوهایش، میل به گریزپایی پیدا خواهد کرد و در نهایت در دام دلالان عاطفه گرفتار خواهد شد (بصیری و همکاران، ۱۳۸۲: ۲۸). گاهی نیز فرار دختران از خانه به خاطر وجود پدر فقیر و معتاد است که حاضر شده برای رسیدن به مواد مخدر حتی از پاره تن خود هم بگذرد و دختر خویش را مورد معامله قرار داده و در اختیار اجنبی بگذارد.
پ- کنترل شدید و سخت گیری بیش از حد
یکی از مهم ترین دلایل گریز دختران و زنان جوان از خانه پدری یا خانه همسر، مکانیسم های کنترل یا سیستم های فشاری است که از سوی خانواده یا جامعه سنتی بر آنان تحمیل می شود. چنین شخصی نسبت به آینده احساس ناامنی می کند؛ چرا که به اجبار به وی می قبولانند که باید وضع را تحمل کند و زندگی را ادامه دهد. در چنین مواردی، همسر یا دختر مجبور است فشار را بپذیرد و در همان حال احساس ناتوانی می کند؛ زیرا به صورت مداوم مورد بی احترامی قرار می گیرد. در این حال برای او راهی جز گریز از محدوده جغرافیایی کنترل اجتماعی نمی ماند. بنابراین تلاش می کند تا از هر کسی که می شناسد فاصله بگیرد و در محیط بزرگ شهر سرنوشت خود را بجوید (معظمی، ۱۳۸۲: ۱۱۶).
بسیاری از خانواده ها بدون این که علت مراقبت از خود را برای دخترانشان تبیین کنند، نسبت به آن ها سخت گیری می کنند و تمام رفتار و کردار آنان را کنترل می کنند. حتی گاهی اوقات کوچک ترین رفتار آنان را مورد تنبیه قرار می دهند و در بسیاری از موارد نیز حفاظت و مراقبت از آن ها را با تنبیه و مجازات مخلوط می کنند و هنگامی که دختران از وضعیت پیرامون خود و هم سن و سال های خود مطلع شوند و بدانند که بیش از حد تحت فشار می باشند از خانه می گریزند. بسیاری از این دختران پس از ترک خانه، در گروه های هم سالان خود پذیرفته می شوند و در این گروه ها احساس امنیت می کنند. هنگامی که دختران احساس امنیت می کنند، به سختی ممکن است راضی شوند که به خانواده و شرایط گذشته بازگردند. تنها دختران بی پناهی که احساس ناتوانی و ناامنی می کنند و بدون شناخت آن چه در خارج از خانه می گذرد و بر سر مسائل بی اهمیت فرار می کنند در صورت پذیرش خانواده دوباره به خانه باز می گردند(همان، ۶۰).
ت- انحراف و فساد والدین
تحقیقات نشان می دهد یکی از مهم ترین عوامل فرار دختران و به انحراف کشیده شدن آنان، وجود خانواده ای است که خود در منجلاب تباهی و فساد دست و پا می زند. همان گونه که خانواده سالم و متدین، مردان و زنان پرهیزکار و نیکو روش تربیت می کند، خانواده آلوده و ناپاک نیز فرزندان پلید پرورش می دهد. اعتیاد پدر و مادر یکی از انواع انحرافات است که اغلب بر روی کودکان اثر سوء باقی می گذارد. این تأثیر علاوه بر این که ممکن است در نتیجه توارث موجب عقب ماندگی روانی و عقلی کودک شود، گاهی نیز ممکن است بر اثر مشاهده اعمال ناشایست والد یا والدینی معتاد، اسباب انحراف آنان را فراهم کند. اعتیاد پدر یا مادر روح فرزندان را به شدت می آزارد و آنان را از محیط خانواده بیزار و فراری می کند(همان، ۱۱۶و ۱۱۷).
ث- محدودیت های موجود در شهرهای کوچک
یکی از دلایل فرار دختران به شهرهای بزرگ و به خصوص تهران این است که ناشناخته ماندن و گم شدن در جمعیت انبوه این شهر و ارتکاب اعمالی که در روستا و شهرهای کوچک انجامش بعید یا بدون رسوایی غیر ممکن است، امکان پذیر می باشد.
ج- محل سکونت
محل سکونت چه از نظر ناحیه ای که مسکن در آن واقع شده است و چه از نظر نوع و چگونگی ساختمان و همسایگان و جمعیت نسبی، مستقیم یا غیر مستقیم در فرار دختران و انحراف و کجرفتاری آن ها می تواند مؤثر باشد. اگر کانون خانواده در منطقه ای قرار گرفته باشد که بروز بزهکاری در آن فراوان باشد، احتمال برخورد دختران با نمونه های متعدد بزهکاری نیز بیشتر است (۱۴۱و ۱۴۴).
چ- سوء استفاده جنسی و جسمی
در سال های اخیر جنبه مهم دیگری از مشکلات دختران با والدینشان که توجه عمومی را به خود جلب کرده، سوء استفاده جسمی و جنسی از دختران است. آزار جنسی دختران بسیار زودتر از پسران شروع می شود و این موارد با ضایعات و صدمات جدی زیادی از جمله: ترس، اضطراب، افسردگی و رفتارهای نابهنجار جنسی همراه است که به صورت فرار از خانه ظاهر می شود. مطالعات انجام شده در این خصوص نشان می دهد که بیش از ۵۰ درصد دختران فراری و قربانیان، در نوجوانی و جوانی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند (همان، ۷۷). هم چنین آزار و اذیت جنسی به عنوان یکی از مهم ترین عوامل فرار دختران، چه قبل از فرار و چه بعد از فرار دانسته شده است. در کنار موارد سوءاستفاده جنسی، در بسیاری از موارد، فرار دختران از خانه به واسطه شرایط حاکم بر محیط خانوادگی آن هاست. به طوری که والدین نتوانسته اند کنترل و نظارت پدرانه و مادرانه بر روی دخترانشان داشته باشند. مطالعات مختلف نشان می دهد که اکثر دخترانی که به دادگاه ارجاع داده می شوند، قبلاً مورد سوء استفاده جنسی یا آزار فیزیکی قرار گرفته اند که هنوز هم در زندگی آن ها در خیابان، بیش از زمانی که در خانه بوده اند سخت و آزار دهنده است. زیرا بیشتر آن ها به دام کسانی می افتند که کارشان قوّادی است و از دختران سوء استفاده جنسی می کنند(همان، ۸۴-۸۶).
ح- از هم گسیختگی خانواده
خانواده به دلایل گوناگون ممکن است از هم بپاشد. مرگ یکی از والدین یا هر دوی آن ها، غیبت یکی از والدین به علت مسائل شغلی یا بیماری های طولانی و مواردی از این قبیل می توانند منجر به گسستن کانون خانواده شوند. دختری که یکی از والدین خود را به خصوص در دوران نوجوانی از دست بدهد، چه بسا که دچار بحران های عاطفی و احتمالاً ناامنی شده و اسباب فرار از خانه برایش فراهم می شود (بلخاری قهی، ۱۳۸۱: ۳۴). همین طور بیش تر اوقات دخترانی که از خانه فرار می کنند کسانی هستند که والدین آن ها درگیر خشونت های مختلف اعم از: بدنی، روانی و فحاشی هستند و قادر به حل مشکلات در محیط زندگی خود نمی باشند. در نتیجه فرزندان خانواده که از این وضعیت به شدت رنج می برند قربانی کشمکش های والدین خود می شوند(معظمی، ۱۳۸۲: ۱۱۰).
خشونت خانوادگی، تبعیض بین فرزندان و حساسیت دخترها، محدودیت مطلق و تحقیر نیز زمینه ساز فرار فرزندان می باشد. نوجوانی که در سن بلوغ می باشد و شاهد اختلاف والدین است نمی تواند شاهد مشاجره های طولانی مدت والدین خود باشد و به طور مسلّم نمی تواند پذیرای این شرایط باشد؛ لذا راهی جز ترک خانه نمی بیند. چرا که وقتی کشمکش خانوادگی وجود داشته باشد، نوجوان احساس اعتماد و وفاداری به خانواده را از دست می دهد و از پدر و مادر و خانه گریزان می شود. طلاق والدین نیز باعث می شود که نوجوان احساس ناکامی، محرومیت و کمبود محبت کند. طبیعی است که چنین خانواده هایی نمی توانند به عنوان یک منبع کنترل، مانع رفتارهای تند نوجوانان و جوانان خود از جمله فرار از خانه شوند(شکاری، ۱۳۸۳: ۵۱).
خ- وسایل ارتباط جمعی
وسایل ارتباط جمعی و حتی مطبوعات اثر عمیقی در رشد شخصیت و طرز فکر نوجوانان دارند. اگر فیلم های سینمایی، صحنه های مختلف جرم و جنایت و بزهکاری را به نمایش بگذارند و فیلم بدون یک ارزیابی تمام شود اثر نامطلوبی بر ذهن نوجوانان خواهد گذاشت. بلومر و هوسر از جمله افرادی بودند که نقش تلویزیون را بر زندگی جوانان بزهکار و غیر بزهکار مورد مطالعه قرار دادند و نتیجه تحقیقاتشان نشان داد که ۴۹ درصد از کودکان ناسازگار اعتراف کردند که تحت تأثیر فیلم های سینمایی از خانه فرار کرده اند. آنان معتقدند اثر غیر مستقیم فیلم های سینمایی به مراتب زیان بخش تر از اثرات مستقیم آن هاست؛ زیرا تحریک های بسیاری در ذهن و در نهاد شخصیتی بینندگان ایجاد می کند و اندیشه ارتکاب جرم را در وجودشان پرورش می دهد (همان، ۶۹).
د- اختلالات روانی- اجتماعی
از نظر روان پزشکان و روان کاوان، فرار ناشی از علل کاملاً مرضی مانند: صرع، بی قراری، کودنی، کژ خویی غریزی و اسکیزوفرنی بوده و یا به علل اجتماعی مانند: شرایط نامساعد زندگی، محرومیت از آسایش و راحتی، غم و غصه در خانواده، مسائل طلاق و نقش ناپدری و نامادری مربوط می شود(معظمی، ۱۳۸۲: ۱۴). هم چنین فرار گریزی از کشمکش و عوامل هیجان آور است. کودکانی که تن به فرار می دهند، حال و رفتاری نامعقول دارند. آن ها همانند افراد گیج هستند و نمی دانند که چه کاری باید انجام دهند و چه هدفی را باید اتخاذ کنند. این گونه افراد وضعیت رفتاری مشخصی ندارند.گاهی شاد هستند و زمانی ناراحت؛ و گاهی هم قصد از بین بردن خود را دارند. ممکن است با تغییر موقتی محیط و از این که احساس کنند که با تغییر محیط، مشکل زندگی آن ها برطرف خواهد شد از جایی به جای دیگر نقل مکان کنند. اما هر کجا که باشند همانند کسی هستند که کابوسی آن ها را تعقیب می کند و به دنبال یک آرامش کاذب می گردند که هیچ وقت به آن نمی رسند و دوباره به جای اصلی خود بر می گردند(شکاری، ۱۳۸۳: ۱۱۵).
فرار از خانه از مهم ترین و متداول ترین واکنش های منفی روانی است که در برخی از کودکان، نوجوانان و جوانان وجود دارد. گریز و فرار از منزل بیشتر در افراد مبتلا به اختلالات روانی، سایکوپات ها، حالت اضطراب شدید و نظیر این مسائل دیده می شود. فرار در واقع به این خاطر صورت می گیرد که کودک یا نوجوانی که فرار می کند به سخت گیری هایی که خانواده برای او ایجاد کرده است و مقررات خانوادگی می خواهد، اعتراض نشان بدهد و این امر اصولاً عادی و طبیعی نیست (همان، ۵). فرار نه به دلیل ماهیت آن، بلکه به دلیل فراهم آوردن مشکلات فراوانی که برای فرد و اجتماع به دنبال دارد جزء علایم اختلالات رفتاری شدید به حساب می آید (بلخاری قهی، ۱۳۸۱: ۱۷).
ذ- نیاز به استقلال و آزادی
هدف و مقصد اصلی فرار، آزادی است و غرض این است که فرد خود را از شر گرفتاری ها آزاد کند. این امر در سنین نوجوانی شدیدتر است؛ از آن جهت که نوجوان خواستار آزادی و عاشق به دست آوردن استقلال است و می خواهد از مداخله های گوناگون دور باشد. البته بسیاری از فرارها نیز فاقد هدف مشخص می باشند(شکاری، ۱۳۸۳: ۴۱-۴۳).
ر- تأمین خواسته ها و پیدا کردن کار
در بحث علل فرار دختران، از یک سو خانواده قربانیان قادر به برآورده کردن ابتدایی ترین خواسته های فرزندان خود نیستند و از سوی دیگر فرزندان صبر و تحمل بزرگسالان را ندارند و در پی به دست آوردن خواسته هایشان که والدین قادر نیستند آن ها را برایشان تأمین کنند از اصول اولیه اخلاقی منحرف می شوند. بسیاری از فرارها از کانون خانه برای یافتن کاری شرافتمندانه است. تصور دختران جوان به علت عدم آگاهی این است که با فرار قادرند کاری پیدا کنند و درآمدی داشته باشند و حتی به پدر و مادرشان نیز کمک کنند. در مواردی نیز فرار برای اقناع بلند پروازی های دختران و زنان جوان است که در حالت طبیعی و عادی با کاری شرافتمندانه امکان دسترسی به آن ها برایشان حتی در زمان طولانی ممکن نیست.(معظمی، ۱۳۸۲: ۱۴۳).
ز- گروه هم سالان
فرار از منزل ممکن است به تنهایی یا گروهی انجام شود. یکی از اعضای گروه که مصمم تر و بی باک تر است گروه را اداره کرده و دستورهای لازم را برای اجرای نقشه های طرح شده صادر می کند. محیط کوچه و خیابان و زندگی در میان اعضای باند هم سالان و مورد تأیید آنان قرار گرفتن و احساس نیرومندی و امنیت کردن، رضایت خاطر دختر فراری را فراهم می سازد. معمولاً افراد در گروه احساس می کنند که همگی به یکدیگر وابسته هستند و تمامی آن ها اعضای یک پیکرند(جوادی یگانه و فروع الدین عدل، ۱۳۸۴: ۹۹).
ژ- تغییر ارزش ها
انسان های دنیای امروز در چهار راه سرگردانی و تضاد ارزش ها گرفتار شده اند و نمی دانند که باید به کدام سو حرکت کنند. از یک سو جامعه بستر نوینی از ارزش های اجتماعی مدرن را مقابل دیدگاه افراد قرار می دهد و از سوی دیگر فرد را با بن بست های بسیاری در دست یابی به این اهداف مواجه می کند. جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت، کاهش پای بندی به ارزش های دینی و اجتماعی و شکاف نسلی بین خود و والدینش مواجه است. گاه آن چه که اجتماع به طور عملی به او می آموزد با ارزش های خانوادگی وی سنخیتی ندارد و حتی در تناقض آشکار می باشد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی می کند. در چنین وضعیتی، برخی دختران دچار خود درگیری می شوند و برای فرار از این حالت به شیوه های مختلفی نظیر فرار از خانه متوسل می شوند(همان، ۱۰۵).
تعدد همسر توسط پدر و بد رفتاری و زورگویی برادر بزرگ تر نیز از جمله عوامل مؤثر بر فرار دختران به شمار می روند(چهارلنگ، ۱۳۸۵).
آثار و پی آمدها
آسیب شناسان، فرار را مادر جرایم می دانند؛ زیرا همان گونه که اشاره شد بسیاری از جرایم حتی هرزگی، دزدی، فحشا و قاچاق بر اثر فرار پدید می آید. تا زمانی که فرد در محیط خانه و تحت نظر والدین خود باشد، کمتر مرتکب جرم می شود؛ اما وقتی که از خانه فرار می کند، مجبور است نیازهای خودش را مستقلانه تأمین کند. بنابراین مجبور می شود دزدی کند، تن به قاچاق مواد مخدر و یا حتی تن فروشی بدهد(شکاری، ۱۳۸۳: ۱۶). این اقدام نه تنها از آن جهت که عملی نابهنجار است مورد بررسی قرار می گیرد، بلکه از آن جا که فرد فراری در نهایت به اعمال نابهنجار دیگری مانند: دزدی، اعتیاد و ولگردی رو می آورد یا آن که با یافتن افراد هم سن و سال خود اقدام به تشکیل تیم های بزهکاری می کند، قابل بحث است (محمدی، ۱۳۸۰: ۵). بیشتر نوجوانان به ویژه دختران بعد از فرار از خانه، به دلیل معاشرت با دوستان ناباب و سپس هم رنگی با آنان و هم چنین جبران سرخوردگی ها، عقده ها و حقارت ها به سوی انحرافات و جرایم کشیده می شوند و همان طور که می گذرد قبح و زشتی اعمال نادرست در نظر آن ها از بین رفته و به تدریج بر انحرافات و کجروی های خود می افزایند (بلخاری قهی، ۱۳۸۱: ۹۲). این دختران برای این که بتوانند پس از فرار در خارج از منزل دوام بیاورند، احتیاج به پول و منابع درآمدی دارند. لذا اگر امکان برداشت پول از حساب بانکی برایشان وجود داشته باشد، ممکن است به طور تدریجی پول را برداشت کنند.
هم چنین ممکن است تا مدتی پول توجیبی خود را برای فرار ذخیره کنند یا اگر زینت آلات داشته باشند برای فروش با خود ببرند. آن ها ممکن است ساک و وسایل شخصی خود را در کمد یا گوشه ای از خانه آماده نگهدارند که در این صورت اگر والدین متوجه شدند باید با کنترل بر اعصاب خود و پرهیز از خشونت، با این کار مقابله کنند(معظمی، ۱۳۸۲: ۱۴۹). حساسیتی هم که نسبت به انگ خوردن فرد به عنوان بزهکار به وجود می آید هنوز نسبت به اعمال غیر قانونی وجود دارد، یعنی بزهکار بودن باعث طرد از جامعه و انزوای بزهکار خواهد شد(همان، ۸۴). هم چنین فرار از منزل می تواند باعث از هم پاشیده شدن کانون خانواده و افزایش بیماری ایدز در جامعه، افزایش روسپی گری، افزایش قتل های خانوادگی و ناموسی، افزایش قاچاق انسان و افزایش هزینه های اجتماعی شود (بیات، ۱۳۸۷: ۱۰۵-۱۰۷). از طرفی، باندهای جنایت کار قاچاق زنان و دختران جوان و قاچاق اعضای بدن انسان و یا قاچاق مواد مخدر در شهرهای بزرگ فعال هستند و هر کدام با واسطه هایی بر سر راه دختران جوان آسیب پذیر دام خود را می گسترانند و در یک فرصت مناسب اقدام به فریب طعمه خود می کنند و او را در دام خود گرفتار می سازند و برای این افراد ساده لوح و خانواده های نگون بختشان فاجعه می آفرینند و از این راه به امنیت و سلامت جامعه آسیب جبران ناپذیری وارد می کنند. این باندهای جرایم سازمان یافته با فریفتن و وعده های خیالی به دختران جوان، آنان را به سوی خود جلب کرده و هدف آمال پست جنایتکارانه خود مثل: توزیع مواد مخدر، دزدی و فساد قرار می دهند. درصد قابل توجهی از دختران، زمانی که با جنس مخالف خود در اوج عشق های جوانی رابطه دوستی برقرار می کنند، بعد از مدتی کاملاً تحت تأثیر قرار می گیرند. پسران جوانی که جز هوس های آنی و فریب، انگیزه دیگری برای برقراری این گونه روابط ندارند، از ساده لوحی و خام بودن این گونه دختران سوء استفاده کرده و با دادن وعده ازدواج، آنان را به فرار از خانه تشویق می کنند. ولی چند شب بیشتر نمی گذرد که این طعمه های فریب خورده متوجه می شوند که مرتکب چه خطای جبران ناپذیری شده اند و چه سرنوشت شومی را برای خود رقم زده و آینده خود را تباه کرده اند(طهماسبی نیک، ۱۳۸۳: ۲۶۵و ۲۶۶). علاوه بر موارد اشاره شده، فرار دختران هزینه های فراوانی را بر دوش جامعه و خانواده می گذارد. به طوری که اقداماتی نظیر: دریافت گزارشات و شناسایی دختران فراری توسط نیروهای چندگانه امنیتی، بازجویی و انجام مراحل قضایی، ایجاد مراکز مختلف مانند کانون اصلاح و تربیت و مراکز ساماندهی دختران فراری که همگی هزینه های سنگینی را بر جامعه تحمیل می کند (جوادی یگانه و فروع الدین عدل، ۱۳۸۴: ۱۱۲).
به هر حال، پدیده فرار دختران از منزل که با وجود نبود اطلاعات مبتنی بر تحقیقات، به نظر می رسد در جامعه ما روند رو به افزایش داشته است، پی آمد ناگوار ارتباط جنسی برای بقاء را در پی دارد. البته فرار یک دختر از منزل لزوماً معادل برقراری ارتباط جنسی برای بقاء نیست؛ اما احتمال وقوع بسیار زیاد آن در دختران فراری، توجیه کننده ضرورت توجه ویژه محققان و تصمیم سازان اجتماعی و سلامت مرتبط با پدیده روسپی گری، به این زیر گروه جمعیت می باشد(اردلان و همکاران، ۱۳۸۱: ۱۸۷).
نگاهی به برخی آمارها و تحقیقات انجام شده*بیش از ۱ میلیون جوان زیر ۱۸ سال هر ساله از خانه می گریزند و در یک برآورد دیگر، بیش از ۱ میلیون نفر هم با رضایت و توافق والدین خانه را ترک کرده یا از خانه رانده می شوند(معظمی، ۱۳۸۲: ۸۲).
*بررسی های «شبکه ملی فرار و خدمات جوانان» (۱۹۸۵) نشان می دهد ۷۵ درصد افرادی که از خانه فرار می کنند دختر هستند.
*در ایران شمار نوجوانان فراری به گونه نگران کننده ای در حال افزایش است، به طوری که شمار دختران فراری در سال ۱۳۷۸، ۲۰ برابر بیشتر از سال ۱۳۶۵ بوده و در ۴ ماهه آخر سال ۱۳۸۰ تعداد ۶۱۵۶ نوجوان فراری دستگیر شده اند(شاره و همکاران، ۱۳۸۸: ۲۴۲).
*سال ۱۳۷۸ تعداد ۹۳۷ دختر فراری و ۷۳۵ پسر فراری توسط نیروی انتظامی دستگیر شده اند که حدود ۳۰ درصد نسبت به سال ۱۳۷۶ افزایش داشته است. هم چنین از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۷۹ مجموعاً ۵۴۵۰ دختر فراری و ۵۰۰۰ پسر فراری در تهران دستگیر شده اند که ۹۶ درصد آن ها سابقه کیفری داشته اند. آمارها نشان می دهد که در سال ۱۳۸۰ این رقم به بیش از ۶۰۰۰ نفر رسیده است .
*سازمان بهزیستی کشور تا سال ۱۳۸۵ حدود ۱۳ هزار دختر فراری را مورد بازپروری قرار داده است؛ اما آمار دقیق دختران فراری مشخص نیست.
* هم چنین آمارهای موجود در «خانه ریحانه» نشان می دهد که ۷۰ درصد دختران فراری شناسایی شده در مقطع تحصیلی راهنمایی بوده اند.
*آمارها نشان می دهند که استان های تهران، خراسان، فارس، اصفهان، گیلان، قم، مازندران و کردستان از جمله استان هایی هستند که بیش ترین تعداد دختران فراری را به خود اختصاص داده اند.
*نتایج یک تحقیق بر روی ۱۲۰ دختر فراری بین ۱۳ تا ۲۱ ساله در تهران نشان داده است که ۵۱/۶۶ درصد این دختران ترک تحصیل کرده اند و ۴۲/۵ درصد به علت داشتن دوست پسر از خانه فرار کرده اند.هم چنین ۶۶/۶۷ درصد آن ها بعد از فرار از خانه به خانه دوست پسر و یا مردی که بعداً با او آشنا شده اند رفته و در همان هفته اول هتک حرمت شده اند.
*در یک پژوهش مشخص شد که ۶۸ درصد فراریان از خانه بین ۱۵ تا ۱۷ سال و ۴ درصد بین ۱۱ تا ۱۷ سال سن داشته اند؛ که البته این آمار بین دختران و پسران مساوی بود. در مورد دختران، اکثر آن ها قبل از فرار ترک تحصیل کرده و مجرد بوده اند و علت فرار آنان داشتن مشکل با ناپدری یا نامادری و ازدواج اجباری بوده است.
*در پژوهشی که با هدف بررسی رابطه بین متغیرهای جمعیت شناختی با ریسک فرار از منزل بر روی ۵۰۰ نفر از دانش آموزان دختر مقطع متوسطه و پیش دانشگاهی مناطق ۲، ۵ و ۷ آموزش و پرورش شهر مشهد صورت گرفت، نتایج نشان داد که بین سن آزمودنی ها، تعداد اعضای خانواده، درآمد والدین، سن و سطح تحصیلی والدین با ریسک فرار دختران از منزل رابطه معناداری وجود دارد. هم چنین نتایج حاکی از تأثیر وضعیت تحصیلی، ترتیب تولد و نوع سرپرست بر ریسک فرار از منزل بود.
*یافته های دیگر نشان می دهد که ساخت خانواده دختران فراری ناکارآمد است و دختران فراری و خانواده هایشان در سازه های «نقش های خانوادگی»، «حل مشکل» و «ابراز عواطف»عملکردی پائین تر از افراد بهنجار جامعه دارند و کاربرد خانواده درمانی سیستمی به همراه درمانگری حمایتی، منجر به بهبود ساخت خانوده دختران فراری و عملکرد آنان می شود. مسائلی چون: عدم تفاهم و ناسازگاری بین والدین، پرجمعیت بودن اعضای خانواده، پائین بودن سطح تحصیلات والدین، ارتباطات سرد و خصمانه توأم با ترس شدید بین اعضای خانواده، وجود تنبیه و فقدان تشویق در طول دوران درمان، وابستگی به مواد مخدر و سابقه حبس در بین اعضای خانواده دختران فراری از جمله مشکلات دوران درمان آن ها به شمار می رود.
*بررسی «عوامل خانوادگی مؤثر بر فرار از منزل دختران نوجوان بزهکار ۱۲ تا ۱۸ ساله مقیم کانون اصلاح و تربیت شهر تهران نیز نشان داد که به جز در مورد ارتباط بین تحصیلات، سابقه مصرف مواد مخدر، شغل پدر، شغل مادر، سابقه اعتیاد در خانواده، تعداد فرزندان خانواده با میانگین سن فرار مددجویان و ارتباط بین سابقه مصرف مواد مخدر، شغل مادر، دفعات فرار با میانگین سن دستگیری مددجویان و ارتباط بین سابقه مصرف مواد مخدر، سابقه مصرف الکل، وضعیت تأهل و مطرح کردن مشکلات با میانگین طول مدت فرار مددجویان رابطه معناداری وجود دارد.
*نتیجه یک مطالعه بر روی ۷۵ زن و دختر فراری که در مراکز دولتی و تحت حمایت دولت قرار داشتند حاکی از آن بود که مشکلات خانوادگی: مثل تنش های موجود در خانواده، طلاق والدین، نداشتن سرپرست یا بدسرپرستی، پر جمعیت بودن خانواده، مهاجرت از شهرستان ها به تهران، عدم آگاهی و بی بهره بودن از ضریب هوشی بالا باعث انتخاب فرار از خانه به عنوان راه حل مشکلات آن ها بوده است. این مطالعه نشان داد که سن اولین فرار دختران به ۱۲ سال کاهش یافته است و بیش ترین فرارها بین ۱۶ تا ۱۹ سالگی به وقوع می پیوندد.
*فراتحلیل ۲۰پژوهش در زمینه دختران فراری نشان داد که در ۹۰ درصد این پژوهش ها مشکلات خانوادگی دلیل اصلی فرار دختران از منزل شناخته شده است و ۱۰ درصد نیز فقر را عامل اصلی گرایش دختران به فرار از منزل معرفی کرده است.
*نتیجه «بررسی مقایسه ای نگرش های ناکارآمد در دختران فراری و عادی » که بر روی ۶۰ دختر فراری ساکن در مراکز بهزیستی استان تهران و ۶۰ دختر عادی که به لحاظ سن، وضعیت تحصیلی و اقتصادی با دختران فراری هم تراز شده بودند صورت گرفت نشان داد که نگرش های ناکارآمد می تواند به عنوان یک عامل آسیب پذیر، احتمال خطر فرار را افزایش دهد. هم چنین ارتباط بین وضعیت اقتصادی و نگرش های ناکارآمد فقط در گروه دختران عادی، متأثر از وضعیت اقتصادی ضعیف می باشد و یافته ها بر ارتباط فرار با سطح سواد صحه می گذارند.
*هم چنین برخی تحقیقات نشان می دهد که ۳۶/۹ درصد فرار از خانه به دلیل اختلاف با پدر و فرار از کتک خوردن می باشد.۱۳ درصد فرارها نیز به خاطر عشق و عاشقی است و ۶/۵ درصد فرارها به دلیل اختلاف با نامادری صورت می گیرد(شکاری، ۱۳۸۳: ۲۰).
*یک مطالعه(۱۳۸۰) بر روی ۱۱۰ دختر فراری نشان داد که حدود ۵۰ درصد این افراد دارای سابقه ارتباط جنسی برای بقا پس از فرار بودند و میانگین سنی این دختران هنگام برقراری ارتباط جنسی ۱۹ سال بوده است. حدود ۱۸ درصد جمعیت نمونه در همان روز اول و حدود ۶۰ درصد طی هفته اول برای کسب پول یا مسکن مجبور به برقراری ارتباط جنسی شده اند.
* با وجود این واقعیت که بر اساس شواهد آماری مشارکت زنان در ارتکاب جرم و بزهکاری در مقایسه با مردان کمتر است، اما در سال های اخیر انحرافات زنان به ویژه در جرایم سبک و بزهکاری های ملایم نظیر: فرار از خانه و مدرسه و فحشا افزایش یافته است.
*مطالعات کونگر و همکارانش (CONGER ET AL- 1992) نشان داد که یکی از کنش های خانوادگی، انسجام و یا همبستگی خانوادگی است که نشان دهنده رابطه عاطفی میان والدین و فرزندان است.جانسون، لاوی و ماهونی(JOHNSON & LAVOIE & MAHONEY- 2001) متوجه شدند که این انسجام یا همبستگی خانوادگی تأثیر به سزایی بر میزان بروز مشکلات عاطفی و رفتاری در نوجوانان دارد.سامانی نیز دریافت که همبستگی خانوادگی عامل اساسی در زمینه بهداشت روانی نوجوانان به ویژه دختران بی شمار می رود. هم چنین ویندل(WINDLE- 1989)و استنبرگ(STENBERG- 2002) پی بردند که درگیری نوجوانان با والدین در اثر بروز و مطرح شدن نیازهای جدید دوره نوجوانی، احتمال بروز رفتارهای بزهکارانه را از سوی نوجوانان افزایش می دهد و فرار از خانه از جمله واکنش های نوجوانان در برابر مشکل و درگیری با والدینشان است.
*نتایج یک پژوهش حاکی از آن بود که تفاوت مهم دختران فراری در مقایسه با دختران عادی در کنش های عاطفی خانواده می باشد. یکپارچگی و همبستگی پایین نوجوانان دختر با پدر، وجود مشکل در روابط زناشویی والدین، روابط ناکارآمد والدین با نوجوان دختر و به دنبال آن ناخشنودی دختران نوجوان از زندگی در کنار پدر و مادر، دست کم زمینه را برای اقدام به فرار دختران آماده می کند.یافته های این پژوهش با الگوی دیویس و کومینگ(DAVISE & CUMMINGES- 1998) در زمینه درگیری والدین و تأثیر آن بر مشکلات رفتاری و هیجانی نوجوانان هماهنگ است. بر پایه این الگو و یافته های این پژوهش شاید بتوان گفت که برآورده نشدن نیازهای عاطفی و احساس ایمنی در خانه، احتمال بروز رفتار فرار از خانه و پناه بردن به منابع بیرون از خانه را در نوجوانان افزایش می دهد.
*مطالعات استادی ، نیک سرشت و شارلین و مور باراک (SHARELIN & ORE-BARAK-1992) نشان داده است که میزان عوامل تنیدگی زا و به کارگیری شیوه های مقابله هیجان محور در دختران فراری بیش از دختران عادی است. پژوهش ها هم چنین نشان می دهند که دختران فراری در رویارویی با رویدادهای تنیدگی زا به علت آستانه تحمل پایین به جای رویکرد شناختی مؤثر، از راهبردهای هیجانی ناکارآمد و اسنادهای بیرونی بهره می گیرند، از منبع کنترل بیرونی برخوردارند و اغلب با تفکرات غیر منطقی خود شرایط نامساعد را غیر قابل تغییر می دانند. از این رو در برابر ناکامی ها و سختی ها به زودی بردباری خود را از دست می دهند و بیشتر به صورت تکانشی واکنش نشان می دهند.
*تحقیقات شاره، اصغر نژاد فرید، یزدان دوست و طباطباییتأیید می کنند که هر چه سطح احترام به خود، واقعیت سنجی، انعطاف پذیری، تحمل استرس، کنترل تکانه، شادکامی، خود آگاهی هیجانی، مسئولیت پذیری اجتماعی، حل مسئله و هوش هیجانی کلی در دختران بالاتر باشد، خطر فرار آن ها از خانه کمتر است.
*نتیجه یک مطالعه نیز نشان داد که بین راهبردهای مقابله ای مهار جسمانی و مهار هیجانی با خطر فرار همبستگی مثبت و بین راهبرد جلب حمایت اجتماعی با خطر فرار از منزل در دختران نوجوان همبستگی منفی و معناداری وجود دارد.به نظر می رسد که افرادی که از خانه فرار می کنند، در برخورد با مشکلات به جای این که مسئله مدار عمل کنند و از دیگران مشورت بخواهند، یا به طور هیجانی و تکانش گرانه واکنش نشان می دهند و یا این که وقت و انرژی خود را صرف جسمانی کردن مشکل کرده و در نتیجه فرصت حل مسئله را از خود می گیرند. آن ها به جای این که مسئله را حل کنند، تنها به طور گذرا هیجان آن را با رفتارهای تکانشی یا جسمانی کردن کاهش می دهند؛ در حالی که این راه کار در دراز مدت بر مسائل فرد می افزاید.
مهم ترین اقدامات و راه کارهای پیشگیرانه و درمانیبه منظور پیشگیری از فرار کودکان و نوجوانان، مسئولان باید با وسایل گوناگون و استفاده از شیوه های مختلف اعم از: مشاوره و راهنمایی و استفاده از وسایل تبلیغاتی مانند: فیلم و پوستر یا نمایش از طریق تلویزیون و مطبوعات، خانواده ها را با علایمی که نشان دهنده تصمیم با اندیشه فرار در ذهن کودک و نوجوان است آشنا کنند و آن ها را در مورد اقداماتی که باید پس از فرار کودک یا نوجوان انجام دهند و هم چنین ابراز واکنش های درست و عاقلانه پس از بازگرداندن کودک به خانه که موجب سازگاری کودک و رفع سوءتفاهمات و مشکلات وی در ارتباط با خانواده یا اشخاص دیگر می شود راهنمایی کنند. برخی از این اقدامات عبارتند از:
*آموزش مهارت های اجتماعی به نوجوانان و به خصوص در معرض آسیب می تواند مهم ترین عامل در پیشگیری از فرار باشد.
*آموزش صحیح و غیر مستقیم از طریق رسانه ها و به ویژه تلویزیون که می تواند نشانگر بازنمایی مشکلات پس از فرار و آگاهی والدین و نوجوانان باشد.
*آموزش فرزند پروری به والدین با هدف افزایش علاقه و سازگاری خانوادگی؛ که به کاهش تمایلات درونی به سوء استفاده جنسی و هم چنین خشونت های خانوادگی خواهد انجامید.
*حمایت مالی از خانواده های آسیب پذیر و نظارت بر خانواده های بی سرپرست یا بد سرپرست.
*تشکیل مراکز خدمات اجتماعی به منظور حمایت از والدین و نوجوانان به عنوان بخشی از ابتکارهای دوران مدرسه.
*ارایه خدمات و امکانات آموزشی، بهداشتی، رفاهی و تفریحی به عموم مردم به خصوص روستاییان به منظور پیشگیری از مهاجرت آن ها.
*بسیج همگانی برای رفع یا کاهش جهل و نادانی و بی سوادی.
*از بین بردن زمینه های جرم هم چون: فقر، محرومیت از تحصیل و نحوه گذراندن اوقات فراغت
*نیازهای اولیه دختران جوان عبارت است از: خانه، شغل و خدمات پزشکی که باید هر چه سریع تر برای این نیازها پاسخی پیدا کرد.
*ارایه برنامه های حرفه آموزی برای دختران جوان به منظور دستیابی به یک شغل شرافتمندانه.
*ارایه مشاوره های گروهی با روش های متنوع.
*ایجاد خانه و خوابگاه دسته جمعی به طور موقت یا طولانی مدت برای دخترانی که نمی توانند به خانه بازگردند(همان، ۲۳۳).
*بهره گیری از برنامه های آموزشی و مداخله ای در راستای افزایش راهبردهای مسئله مدار از جمله راهبرد جلب حمایت اجتماعی و هم چنین آموزش سبک اِسنادی خوش بینانه.
*دختران در مدارس و آموزشگاه ها آموزش ببینند تا بتوانند مشکلات خود را به طور معقول حل کنند.
*سازمان های غیر دولتی در جهت حمایت و راهنمایی این دختران سریعاً تشکیل و تقویت شوند.
*ضوابط و قوانینی در دستگاه های دولتی از جمله بهزیستی، آموزش و پرورش و دادگاه ها حاکم شود تا با والدین و اعضای متخلف خانواده به گونه ای برخورد شود که کمتر اسباب فرار دختران از خانه فراهم شود.
*امکانات رفاهی، ورزشی و تفریحی مناسب برای این افراد فراهم شود.
*در صورتی که دختری تصمیم به فرار گرفت باید مراکزی جهت راهنمایی، نگهداری و حمایت های لازم برای این افراد مهیا باشد تا فرار آن ها موجب آسیب های بعدی نشود.
*با کسانی که به حریم این دختران تجاوز می کنند یا از آن ها سوء استفاده می کنند به شدت برخورد شود.
*دستگاهی مسئولیت بازگشت این دختران به خانواده را به عهده بگیرد و سعی شود زمینه بازگشت آن ها فراهم شود
برخی از نکاتی نیز که باید والدین برای پیشگیری از فرار دخترانشان از خانه به آن توجه کنند عبارتند از:
*باید بتوانند رابطه خوب و عاطفی با فرزندان خود برقرار ساخته و اعتماد فرزندان خود را جلب کنند تا جایی که فرزندان قبل از این که به عنوان پدر و مادر بخواهند از والدین راهنمایی بگیرند به عنوان یک دوست جویای نظرات آن ها باشند.
* به فرزندان خود استقلال و آزادی انجام فعالیت های منطقی را بدهند و ساختار تربیتی و اخلاقی فرزندان خود را در جوّی عاطفی و همراه با آزادی اجتماعی و قاطعیت منطقی پی ریزی کنند. آن ها باید به فرزندان اجازه دهند تا به صورت مستقل در امور مربوط به خود تصمیم بگیرند و در صورت نیاز، غیر مستقیم بر کارهای او نظارت داشته باشند و جلوی اشتباهاتش را بگیرند.
*والدین باید به فرزندان خود به یک اندازه توجه کنند و ارتباط عاطفی و اجتماعی با فرزندان خود برقرار کرده و به وضعیت روحی و روانی فرزندان خود به صورت اصولی بپردازند تا باعث از بین رفتن و جلوگیری از حس انتقام جویی در فرزندان خود شوند. هم چنین در آن ها روحیه دوست داشتن و رعایت اصول مذهبی به عنوان مهاری درونی برای کنترل اجتماعی و زنده کردن وجدان و طلب زندگی شرافتمندانه را ایجاد کنند.
*اگر در محیط خانه والدین دچار اعتیاد هستند، باید نسبت به درمان و یا ترک اعتیاد خود اقدام کنند.
*والدین باید به جای درگیری و کشمکش در محیط خانه، به حل مشکلات خود بپردازند و یا این که اگر در فرزندان خود مشکلات رفتاری مشاهده می کنند سعی کنند تا با افرادی که در این زمینه تخصص دارند مشورت کرده و بهترین راه حل را برای درمان فرزندان خود انتخاب کنند.