رفتارهای خطرآفرینی که نوجوانان بیخانمان را تهدید می کند
نوجوانان بیخانمان، اعمال خطرآفرین زیادی را تجربه میکنند. استرس و تنشی که این نوجوانان تجربه میکنند، ناشی از رفتارهای مشکلآفرین آنان است و آنها را در معرض نتایج منفی بلندمدتی قرار میدهد.
نوجوانان بیخانمان، اعمال خطرآفرین زیادی را تجربه میکنند. استرس و تنشی که این نوجوانان تجربه میکنند، ناشی از رفتارهای مشکلآفرین آنان است و آنها را در معرض نتایج منفی بلندمدتی قرار میدهد. با این حال، بسیاری از این رفتارها راهبردهایی هستند که نوجوانان فراری از آنها برای حفظ و بقای خود، در حین زندگی در خیابانها استفاده میکنند (برای مثال، رویآوردن به فحشا برای تأمین غذا یا سرپناه).
در بسیاری از موارد، این نوجوانان مشکلاتی را برای ارضای ضروریترین و اساسیترین نیازهای خود مانند داشتن سرپناه، نیاز به غذا، امنیت و سلامت دارند. پنجاهدرصد مشکلاتی که آنها با آن مواجهاند، مربوط به تأمین غذا و لباس است (رابرتسون، ۲۰۰۴). خیلی از آنها حتی در تسهیلات عمومی، سرپناهی پیدا نمیکنند، زیرا اغلب ظرفیت این تسهیلات عمومی تکمیل شده است. بیشتر این نوجوانان مجبورند در جاهایی زندگی کنند که سکنیگزیدن در آن مکانها از نظر نیروی پلیس غیرقانونی است (گرین بلات (۱) و رابرتسون، ۱۹۹۳). در پژوهشی مشاهده شد که سه ماه قبل از اینکه نوجوانان خیابانی بتوانند جایی را برای زندگی در نیویورکسیتی پیدا کنند، بیست درصدشان از نظر فیزیکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند، بیست درصدشان از نظر جنسی مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند، بیست درصدشان مورد سرقت واقع شده بودند یا دست به سرقت زده بودند (توبر، ۲۰۰۳).
بیماریهای حاد و شدید در نوجوانان فراری، بیشتر دیده میشود تا در نوجوانان غیرفراری (یتس (۲) و همکاران، ۱۹۸۸)، به طوریکه در حدود یک پنجم این نوجوانان فراری به بیماری خاص یا آسیب جدی مبتلا هستند (رابرتسون، ۲۰۰۴).
شیوع ویروس و عفونت ایدز، نیاز به مراقبتهای بهداشتی را برای نوجوانان بیخانمان خاطرنشان میکند. در حدود ۴ درصد این نوجوانان به ایدز مبتلا میشوند (استریکوف، ناویک و کندی (۳)، ۱۹۹۰). برآورد شده که بیش از ۸ درصد این نوجوانان در شهر سانفرانسیسکو مبتلا به ایدز خواهند شد (شالویتز (۴) و همکاران، ۱۹۹۰). این میزان بالای عفونت ایدز در میان نوجوانان بیخانمان به دلیل وجود سطح بالایی از ویروس HIV در میان شریکهای جنسی آنهاست، به طوریکه در حدود نیمی از این نوجوانان حداقل یکبار انجام رفتارهای خطرآفرین برای ابتلا به ایدز را گزارش کردهاند (رابرتسون، ۲۰۰۴). رفتارهای خطرناک جنسی در میان نوجوانان بیخانمان بیشتر از نوجوانان دارای سرپناه است، زیرا احتمال بیشتری وجود دارد که نوجوانان بیخانمان برای ادامهی زندگی در روابط جنسی درگیر شوند. ۲۰ درصد نوجوانان فراری در لسآنجلس برای ادامهی زندگی تن به روابط جنسی میدهند، در حالی که این میزان برای نوجوانان غیرفراری برابر با ۰/۲ درصد است (یتس و همکاران، ۱۹۸۸). داشتن چندین شریک جنسی به طور همزمان یکی دیگر از مشخصههای این گروه از نوجوانان است. در نیویورکسیتی، ۴۷ درصد پسران و ۱۶ درصد دختران فراری، داشتن ۱۰ شریک جنسی از جنس مخالف یا بیشتر را گزارش کردهاند.
علاوه بر ابتلا به ویروس HIV، رفتارهای جنسی نوجوانان فراری آنان را بیشتر در معرض خطر ابتلا به بیماریهای مقاربتی جنسی و حاملگی قرار میدهد. در حدود ۵۰ تا ۷۱ درصد این نوجوانان خیابانی، ابتلا به یکی از اختلالات مقاربتی را گزارش کردهاند (شالویتز و همکاران، ۱۹۹۰). در نیویورک، ۲۵ درصد دختران فراری یک مورد حاملگی را طی سه ماه گذشته (در زمان پژوهش) گزارش کردهاند (روترام- بورس و همکاران، ۱۹۹۴).
یکی از مشکلات مرتبط با این رفتارهای خطرآفرین جنسی در این نوجوانان، مصرف زیاد مواد است. بیش از ۵۰ درصد نوجوانان پسر بیخانمان لسآنجلس بیشتر اوقات یا همیشه هنگام انجام عمل جنسی برای ادامهی زندگی خود از مواد استفاده کرده بودند (پنبریج، فریس و مککانزی (۵)، ۱۹۹۲). فرار از خانه در اوایل نوجوانی با مصرف مواد و الکل همبستگی دارد (ویندل (۶)، ۱۹۸۹). در نیویورک، ۱۹ درصد دختران و پسران فراری مصرف کوکائین و هروئین، ۴۳ درصد آنان مصرف ماریجوانا و ۷۱ درصد مصرف الکل را گزارش کردهاند (کوپمن (۷) و همکاران، ۱۹۹۴).
استفادهی همزمان از مواد و الکل نیز در این نوجوانان بسیار زیاد است. یکچهارم نوجوانان بیخانمان، استفادهی همزمان از الکل و مواد را گزارش کردند (آپشار (۸)، ۲۰۰۳). نوجوانان بیخانمان که مشکل مصرف الکل دارند، در سنین کمتری مصرف الکل را شروع کردهاند، اختلالات اجتماعی بیشتری دارند و نسبت به نوجوانان دارای سرپناه، به دفعات بیشتری از الکل استفاده میکنند (رابرتسون، a,b 1989). این نوجوانان تاریخچهای از درگیری و زد و خورد دارند، به طوریکه از خانه بیرون انداخته میشوند، در نتیجه، سابقهی بیشتری در بهدستآوردن درآمد از راههای غیرقانونی دارند.
رابطهی بین رویدادهای تنشزا و سلامت روانی، به طور کامل روشن و اثبات شده است. با توجه به فشارهای روانی و تنیدگیهایی که در زندگی این نوجوانان وجود دارد، تعجبی ندارد که آنها در معرض خطر زیادی برای ابتلا به اختلالات روانی قرار گیرند. انگلاندر (۹) (۱۹۸۴)، مشاهده کرد دختران فراری به طور معناداری عزتنفس کمتری از دختران دیگر دارند و به احتمال زیاد صفات نامطلوب اجتماعی را به خود نسبت میدهند. این دختر خانوادههای خود را غیرحمایتکنندهتر از پسران فراری ادراک میکنند. اگرچه نوجوانان بیخانمان از نظر اهداف، آمال و آرزوهای خود شبیه به نوجوانان دیگرند، اما احتمال بیشتری وجود دارد که احساس تنهایی کنند و تنها بمانند، کمتر در جمع دوستان و همسالان خود قرار گیرند و احساس کنند که هیچ حامی و پشتیبانی ندارند.
پژوهش خرمآبادی و طالبیان شریف (۱۳۸۵) از جمله پژوهشهای داخلی است که به بررسی شیوههای حل مسئله، سبکهای والدینی و منبع مهار در دختران فراری پرداخته است. آزمودنیهای این پژوهش را ۳۰ دختر فراری ساکن در بهزیستی شهر تهران تشکیل میدادند. نتایج این پژوهش نشان داد که سبک والدینی دختران فراری مستبدانه و منبع کنترل این دختران بیرونی بود و در موقعیتهای مسئلهزا از شیوههای ناکارآمد حل مسئله استفاده میکردند.
در پژوهش دیگری حمیدی (۱۳۸۳) ساخت خانواده، سبک دلبستگی دختران فراری و اثربخشی خانوادهدرمانی و درمان حمایتی را در تغییردادن آنها بررسی کرد. گروه نمونهی این پژوهش شامل ۵۰ نفر از دختران فراری در مجتمع قضایی ارشاد، مرکز مداخله در بحران بهزیستی، خانه ریحانهی و کانون اصلاح و تربیت و خانوادههای آنها بودند. محققان ابتدا ساخت خانواده و سبک دلبستگی این دختران فراری را مورد ارزیابی قرار دادند و سپس ۱۵ نفر از آنان را که دارای سبک دلبستگی ناامن و ساخت خانوادگی ناکارآمد بودند، در گروه مداخلات درمانی خانوادهدرمانی سیستمی به همراه رواندرمانگری حمایتی (درمان ترکیبی) قرار دادند. این گروه در ۱۰ جلسهی درمانی ترکیبی شرکت کردند و سپس مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد:
– ساخت خانوادهی دختران فراری ناکارآمد است و عملکرد آنها در سازههای “نقشهای خانوادگی”، “ابراز عواطف” و “حل مشکل” کمتر از هنجار جامعه است؛
– توزیع سبک دلبستگی دختران فراری با جامعهی بهنجار تفاوت معناداری دارد، به طوریکه درصد سبکهای دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا در آنها به ترتیب ۸، ۱۰ و ۶۸ درصد است؛
– سبک دلبستگی دختران فراری با سبک دلبستگی مادرانشان رابطهی مثبت و معنادار و با سبک دلبستگی پدرانشان رابطهای مثبت و غیرمعنادار داشت؛
– کاربرد خانوادهدرمانی به همراه درمانگری حمایتی به طور معناداری منجر به بهبود ساخت خانوادهی دختران فراری و عملکرد آنها در سازههای “نقشهای خانوادگی” ابراز عواطف” و “حل مشکل” شده است.
ماندی (۱۰) و همکاران (۱۹۹۰)، مشاهده کردند ۳۰ درصد نوجوانان بیخانمان، مبتلا به علائم روانپریشیاند. این نوجوانان در سطح بالایی به افسردگی و رفتارهای خودکشی ابتلا دارند.
نوجوانان فراری در سطح بالایی مبتلا به اختلالات سلوکیاند و همیشه مشکلاتی را با مدرسه و تحصیل دارند. در حدود نیمی از نوجوانان فراری شهر نیویورک، از مدرسه اخراج شده یا ترک تحصیل کردهاند یا مردود شدهاند. آنهایی هم که در مدرسه حضور پیدا میکنند، نمرههای کم و پیشرفت تحصیلی بسیار ناچیزی دارند (رابرتسون، ۲۰۰۴).
زندگی در خیابان، بسیاری از نوجوانان بیخانمان را در گروههای جرمآفرین و مجرم درگیر میکند. در نیویورک، ۲۱ درصد نوجوانان فراری طی سه ماه گذشته (در زمان پژوهش) بیشتر وقت خود را در زندان گذراندهاند (روترام- بورس و همکاران، ۱۹۹۱). بسیاری از رفتارهایی که سبب میشوند نوجوانان بیخانمان در جرم درگیر شده و با مراجع قضایی و قانونی درگیر شوند، مربوط به ارضای نیازهای اساسی آنان است (برای مثال دزدیدن پول برای غذا و دزدیدن لباس برای گرمنگاهداشتن خود). فراهمکردن کار برای آنها، راهحل فوری برای مقابله با مشکل آنان نیست، زیرا سن بسیاری از آنها برای کارکردن هنوز قانونی نیست. در حدود ۴۰ درصد نوجوانان بیخانمان گزارش کردهاند که درآمد آنها از راههای غیرقانونی تأمین میشود و ۲۰ درصد اظهار داشتهاند برای به دستآوردن غذا و سرپناه به روابط جنسی تن میدهند و خودفروشی میکنند (رابرتسون، ۲۰۰۴).
کشف نقشهای اجتماعی، شکلگیری هویت و تجربهی روابط جنسی، مواد، الکل و سایر رفتارهای خطرناک، از ویژگیهای بسیاری از نوجوانان است، اما نوجوانان فراری در سطح شدید و خطرناکی دست به این رفتارها میزنند و این کار را برای ادامهی زندگی فلاکتبار خود انجام میدهند.
نوجوانان بیسرپناه، قربانی جامعهای هستند که نه حمایتی برای آنان فراهم کرده و نه سرپرستی برای توجه به نیازهای آنان در اختیار آنان گذاشته است و آنها را برای ادامهی زندگی و رفع نیازهای اولیه و ضروری خود تحت فشار قرار داده است. این قربانیشدن نه تنها عزتنفس آنان را پایین میآورد، بلکه ارزش خود آنان و نظرشان در مورد آینده را تحتتأثیر قرار میدهد. بسیاری از این نوجوانان، زندگی را بیمعنا، پوچ و زجرآور میدانند و معتقدند که باید از شر زندگی خلاص شوند. حتی بعضی از این نوجوانان تلاش دارند تا دیگران را نیز قربانی کنند، بنابراین این نوجوانان هم برای خود و هم برای جامعه خطرهایی را به بار میآورند.
پژوهشهای موردی انجامشده در مورد نوجوانان بیخانمان درک تجارب نوجوانان خیابانی برای کمک به نوجوانان برای ایجاد الگوهای ثابت زندگی با استفاده از تعاملات مثبت روزانه بسیار کلیدی است. به جای تأکید بر زندگی نوجوان در یک دورهی زمانی، شاید بهتر باشد به روندی که وضعیت نوجوانان را در طول زمان شرح میدهد، تأکید داشته باشیم. اگرچه ممکن است مسیر زندگی نوجوانان دختر و پسر بیخانمان تغییر کند، اما حداقل شش گروه از نوجوانان بیخانمان وجود دارند که عبارتند از:
۱. آنهایی که والدین خود را در اثر مرگ یا طلاق از دست دادهاند؛
۲. افراد همجنسخواه؛
۳. نوجوانانی که مشکلات سلامت روانی طولانیمدت و پایداری دارند؛
۴. افرادی که توسط خانوادههایشان از خانه بیرون انداخته شدهاند؛
۵. آنهایی که از نظر جنسی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند؛
۶. نوجوانانی که مشکل مصرف مواد دارند.
همانگونه که اشاره شد، به طور معمول جوانان در چند مورد از این طبقات و مقولهها قرار میگیرند، که این موضوع را در مطالعات موردی که در زیر ارائه میشود، مشاهده میکنید. این مطالعههای موردی از نوشتههایی استخراج شدهاند که از سابقهی خانوادگی و زندگی ۳۰۰ نوجوان فراری که طی سالهای ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰ به دنبال یافتن سرپناهی در نیویورک بودهاند، تهیه شده است. این نوجوانان در بدو ورود به پناهگاه ۱۲ تا ۱۷ ساله بوده و بین ۲ تا ۶ سال مورد مطالعه قرار گرفتهاند (روترام- بورس و همکاران، ۱۹۹۴).
از دستدادن والدین در اثر مرگ یا طلاق
نوجوانانی که در کودکی والدین خود را در اثر مرگ یا طلاق از دست میدهند، خانه را در سنین کم ترک میکنند و نمیتوان پیشبینی کرد که خانوادههای آنان موقعیت ثابتی را برای آنها ایجاد کنند. اگر مکان زندگی ثابتی برای این نوجوانان پیدا بشود، زندگی آنها نیز تثبیت میشود. با این حال، اغلب یک خانهی گروهی نیز برای آنان مشکلآفرین است. کارکنان این خانههای گروهی انتظارات غیرواقعگرایانهای در مورد توانایی این نوجوانان برای پایبندی به نظام خانواده دارند، در نتیجه، انتظارات خود را از هر نوجوان به طور انفرادی و منحصر به فردی تنظیم نمیکنند. بنابراین، مسیرهای زندگی این نوجوانان ممکن است به صورت مشکلآفرینی ادامه یابد.
نوجوانان دارای مشکلات روانی حاد و مزمن نوجوانانی که سابقهای طولانیمدت از مشکلات روانپزشکی و مشکلات سلوکی دارند نیز ممکن است از خانه فرار کنند یا به اجبار از خانه بیرون انداخته شوند.
بیخانمانی ناشی از بیبرنامهبودن خانواده
گروه زیادی از نوجوانان بیخانمان میشوند، زیرا در دورهی کودکی و نوجوانی، خانوادهی آنها فاقد منابع شخصی برای تهیهی نیازهای اساسی و اولیهی زندگیاند (مثل سرپناه، غذا، دارو و لباس). نوجوانان در این خانوادهها به طور نسنجیدهای رها میشوند تا این منابع را برای خانوادهها یا برای خودشان تهیه کنند. افزایش مشکل خانوادههای بیخانمان در مشکل بیخانمانی نوجوانان نقش بسزایی دارد.
آزار و اذیت جنسیآزار و اذیت جنسی همیشه یکی از عوامل اصلی بیخانمانی در میان دختران نوجوان بوده است (بوکی، ۱۹۸۷). برآورد دقیق میزان این مشکل نیست. برآوردهایی که از تعداد نوجوانان بیخانمان شده، نشان میدهد هم در دختران و هم در پسرانی که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند، میزان فرار از خانه بین ۲۳ تا ۷۰ درصد است (روترام- بورس و همکاران، ۱۹۹۱).
به درستی، روشن نیست که میزان جوانان بیخانمانی که مورد سوء استفادهی جنسی واقع شدهاند، زیادتر است یا سایر نوجوانانی که در شرایط تنشزا زندگی میکنند.
حسینیان و خدابخشی کولائی (۱۳۸۳) رابطهی بین فرار دختران و سابقهی بدرفتاری و خشونت جسمانی و سوءاستفادهی جنسی در دوران کودکی را در ۵۰ دختر فراری با میانگین سنی ۱۶-۲۰ سال ساکن در شهر تهران بررسی کردند. آنها با این دختران فراری مصاحبهای ساختار یافته انجام دادند و دریافتند که ۱۲ درصد این دختران فراری بیسواد، ۲۶ درصدشان دارای تحصیلات ابتدایی، ۵۶ درصدشان دارای تحصیلات راهنمایی و ۶ درصدشان دارای تحصیلات دیپلم بودند. ۸۰ درصد این دختران متعلق به جایگاه اجتماعی- اقتصادی پایین، ۱۶ درصدشان از طبقات متوسط و ۴ درصد آنان از طبقات بالای جامعه بودند. از این ۵۰ دختر فراری، ۷۸ درصدشان در کودکی مورد بدرفتاری و خشونت جسمانی قرار گرفته بودند و ۳۶ درصدشان در کودکی مورد سوءاستفادهی جنسی واقع شده بودند. یافتهها نشان داد که بین آزار و اذیت جسمانی و فرار دختران رابطهی مثبت و معناداری وجود دارد.
پینوشتها:
۱. Greenblatt
۲. Yates
۳. Stricof, Novick & kennedy
۴. Shalwitz
۵. Pennbridge, Freese & Mackenzie
۶. Windle
۷. Koopman
۸. Upshur
۹. Englander
۱۰. Mundy