سالگرد «زن، زندگی، آزادی» چگونه منزویترین روز اپوزیسیون شد؟
مهدی جهان تیغی
دیروز ایران در سالگرد جریان ضدامنیتی و فرهنگی «زن، زندگی، آزادی» سه تصویر مردمی بزرگ داشت:
تصویر اول میلیونها ایرانی بودند که وارد مشهد شدند، نه کسی برای آنها فراخوان زده بود و نه ماهها برنامه، خبر و گزارش و فیلم تبلیغاتی و عملیات روانی برای آمدنشان طی یک سال تدارک دیده شده بود. برای این میلیون ها ایرانی اساسا بحث تجمع و اعتراض در سالگرد جریان «زن، زندگی، آزادی» نه تنها معنا نداشت بلکه کاملا ضد آن بودند.
تصویر دوم تعدادی دیگر از مردم بودند که از فرصت تعطیلات استفاده کرده و برای استراحت به مسافرتهای تفریحی و سیاحتی رفتند. این جماعت نیز در صحنه عمل توجهی به فراخوانها نداشتند و برایشان اهمیتی چندانی نداشت که خارج از کشور چه درخواستی از آنها دارد.
تصویر سوم شامل اکثریت همه مردم ایران میشود که دیروز برای اعتراض به خیابان نیامدند و بیش از ۹۹ درصد مردم مشغول کارهای روزمره و یا حداقل غیر از تجمع و اعتراض بودند. این عدم حضور اعتراضی بزرگترین تصویر مردمی دیروز ایران زمین بود. تصویر بزرگی که شامل اکثریت مطلق جامعه ایران میشود و با آشوب، اغتشاش، ناامنی و اقدامات ضدامنیتی عدم همراهی عملی داشتند.
بنابراین با وجود این سه تصویر بزرگ، تمام جریان «زن، زندگی آزادی« و به خصوص لیدرهای داخلی و خارجی آن چه تصویری خلق کردند و در کجای تصویر مردمی ایران بودند؟! جواب دقیق این است که در خلق کوچکترین تصویر مردمی ناکام ماندند. اساسا تمام اپوزیسیون حتی با تابلو جدید دروغین «زن، زندگی، آزادی» در خلق تصویر مردمی ناتوان هستند و به خصوص در مواقعی که نقاب بزک کرده آنها به زمین میافتد، اقلیتترین وضعیت ممکن را در جامعه ایرانی پیدا میکنند.میتوان گفت اپوزیسیون در سالهای اخیر بیش از آنکه تصویر مردمی داشته باشد، تصویر مجازی و رسانهای داشته است. بماند که جریان ضدامنیتی و ضدفرهنگی، «زن، زندگی،آزادی» بیش از نود درصد آن مجازی بود و ما به ازای حقیقی نداشت، هرچند اندک زمانی توانسته بود بخش اندکی از جامعه را تحت تاثیر قرار بدهد.
اما سوال اساسی و مهم این است که چرا ضدانقلاب و بیست سرویس اطلاعاتی که جریان «زن، زندگی، آزادی» را پشتیبانی میکردند در اولین سالگرد این اغتشاشات حتی در خلق تصویر مجازی نیز ناکام ماندند؟!
برای دادن پاسخ بهتر به این سوال باید یک مقدمه کوچک را دانست و آن اینکه خلق تصویر مجازی و رسانهای عمدتا و عموما با جمعیت واقعی مردمی شکل نمیگیرد. همین که چند چهره یا سلبریتی را بتوانند به صحنه بیاورند میتوانند القا کنند که اکثریت جامعه طرف آنها ایستاده است! همین که چند نفر محدود شعاری بنویسند یا خلق رویدادی ضدامنیتی و فرهنگی بکنند یا حتی تیترهای درشت از رسانه های خارجی بازنشر بدهند، می توانند تصویر دلخواهی به ظن خود شکل بدهند. همین که به دروغ یک قصه قهرمانانه یا مظلومانه از یک کشته شده که ولو در عالم واقع یک جنایتکار جانی باشد رابه دروغ روایت کنند، می توانند مدعی باشند که تصویر مطلوب مجازی و رسانهای خلق کردهاند و سپس با القاء و تحمیل همین این روایت دروغ به افکار عمومی، موفق میشوند که در بخشی از جامعه واکنش دلخواه خود را شکل بدهند. خلاصه آنکه کافیست تمام انگارههای مجازی و رسانهای که در طول یکسال گذشته از جریان «زن، زندگی، آزادی» در ذهن و قلبتان شکل گرفته را مرور کنید و با تصویری که کل ایران دیروز شکل داد مقایسه کنید. قطعا میان تصویر رسانهای و مجازی که در ذهن و قلبتان شکل گرفته تا واقعیت صحنه دیروز ایران همینقدر فاصله حقیقی وجود دارد.
حالا میتوان جواب دقیقتر به سوال مطرح شده داد؛ واقعیت این است که نهادهای امنیتی، سیاسی و تا حدی نهادهای فرهنگی و اجتماعی کشور در یکسال گذشته بسیاری از منافذی که کمک به خلق تصویر مجازی و رسانهای دروغین میکرد را هم مسدود کردند. دستگیری صدها تروریست، کشف هزاران اسلحه و ده ها بمب، شناسایی و انهدام گروه های سازماندهی شده برای ایجاد اغتشاش و خرابکاری، وقفه در ارتباط بسیاری از سرویسها با لیدرها و سلبریتیها، فوریت بخشی بیشتر به پاسخگویی بهتر شبهات مطرح شده در افکار عمومی و دهها ناگفته دیگر تنها بخشی از عملکرد مجموع نهادهای مهم کشور در ناتوان کردن جریان «زن، زندگی، آزادی» است که همه ضدانقلاب و برخی دولت های مهم غربی و به خصوص رژیم صهیونیستی تمام توان خود را برای زنده نگه داشتن آن به صحنه آورده بودند، بود. بماند که خودافشاگری ضدانقلاب در رو کردن ماهیت ضددینی، ضد فرهنگی و ضد وطنپرستی خودش آنقدر گسترده و عیان شد که بی از همه چیز به افکار عمومی داخل کشور برای تصمیمگیری درباره این جریان متوهم کمک کرد.