بررسی نظریه های همگرایی و آموزه مهدویت

مقاله حاضر به بررسی نظریه های مهم همگرایی مانند دیدگاه های “کارکرد گرایان” و “نو کارکرد گرایان” و “نظریه کانتوری و اشپیگل” در این باره می پردازد و با تاکید بر ضعف ها و نقصان های این گونه نظریات ، ناکامی عملکرد سطوح سازمان های مختلف بین المللی در ایجاد همگرایی و همبستگی جهانی و برپایی صلح پایدار را مورد تبیین قرار می دهد. آنگاه همگرایی و مبانی آن را در آموزه و نظام سپهری مهدوی تشریح شده و امتیازات و توفیقات آن به نسبت نظریه های همگرایی غربی تعلیل می شود.

#نظریه#همگرایی#آموزه#مهدویت


در گذشته و حال ، یکی از مهمترین علل منازعات و بروز ناامنی و جنگ ،فقدان همگرایی و همبستگی میان کشور های مختلف بوده است وبه همین دلیل خیل گسترده ایی از صاحب نظران روابط بین الملل ،در تبیین علل ایجابی و موانع سلبی همگرایى ؛تئوریهاى مختلفى را پردازش کرده اند ومتاسفانه استمرار منازعات و خصومت ها و بی پایانی جنگ های فراگیر ،و بی ثباتی پیمان های همگرایی نشان از ناکامی تئوری ها، دولت ها ،نهاد ها وسازمان های بین المللی[۱] در ایجاد همگرایی و تفوق بر علل افتراقات بین المللی دارد.
در نوشتار حاضر تلاش شده ضمن پرداختن به نظریه هاى “کارکردگرایى” و “نو کارکردگرایى” ونظریه کانتوری و اشپیگل در باره همگرایی ، ناکامی های این نظریه ها و سازمان های بین المللی و منطقه ایی در تحقق همگرایی مزبور در صحنه جهانی تبیین گردد. آنگاه سعی می شود تا مبانی همگرایی در آموزه مهدویت[۲] و دولت جهانشمول مهدوی تبیین گشته و امتیازات آن به نسبت تئوری های همگرایی[۳] فعلی تشریح گردد.
بنابراین ، سوال این پژوهش ، پرسش از خصوصیات و مبانی همگرایی در نظریه های غربی و آموزه مهدویت است و مفروض نوشتار نیز دلالت بر نقصان و ناکامی نظریه های غربی و سازمان های بین المللی در ایجاد همگرایی در عرصه جهانی و منطقه ایی دارد.این مفروض بر مناسب وآرمانی بودن الگوی همگرایی مهدوی برای ایجاد همبستگی و همگرایی جامعه جهانی در قالب امت واحده جهانی تاکید می ورزد.

۱- نظریه های همگرایى
همگرایى منطقه ایى در واقع نوعى همبستگى بین دو یا چند کشور همجوار متعامل است و محصول آن وضعیتى خاص است که وفاداریها و علقه هاى ملى را به سطحى بالاتر از سطح ملى یعنى منطقه همبسته تعریف و جایگزین مى کند. بدیهى است در چنین صورتى نتیجه بلادرنگ چنین همگرایى در سطح منطقه چیزى جز دستیابى به امنیت و همکارى نخواهد بود.
صاحب نظران روابط بین الملل در تبیین علل همگرایى ؛تئوریهاى مختلفى را پردازش کرده اند به عنوان مثال صاحبان نظریه هاى “کارکردگرایى” و “نو کارکردگرایى” در این قلمرو معتقدند که حوزه هاى انسانى و فنى در همگرایى کشورهاى همجوار داراى تأثیر برتر است. به عبارت دیگر عوامل فنى و تکنیکى این کشورها به مثابه متغییر مستقل در ایجاد همگرایى به مثابه متغیر وابسته مدخلیت اساسى را داراست.
در تکمیل این دیدگاه”نوکارکرد گرایان” با لحاظ نقش مهمى براى عامل اراده انسانى همگرایى را نتیجه اراده سیاسى جهت فائق آمدن بر الزامات ناشى از نیازها و پیچیدگی هاى فنى مى دانند لذا بر عامل اراده و عزم سیاسى در ایجاد همگرایى پاى مى فشارند.
بدین ترتیب اگر از منظر کارکرد گرایان و نوکارکردگرایان به موضوع همگرایی نگریسته شود افزایش همگرایى معطوف به تحکیم صلح و امنیت و همکاریهاى متقابل‏؛ نیازمند افزایش ظرفیتهاى فنى و تکنولوژیکى کشورها و تقویت عامل اراده و عزم سیاسى آنها در ایجاد و توسعه همگرایى است.
از سویی ؛ نظریه کانتورى و اشییگل نیز از معروف ترین نظریه های همگرایی است. نظریه مزبور؛ همگرایى را به عنوان یک وضعیت مى پندارد و معتقد است که در حقیقت وضعیت و ویژگیهاى سیاسى، اجتماعى ،اقتصادى قومى ،نژادى، فرهنگى، زبانى و جغرافیایى کشورهاى همجوار و نوع و میزان روابط آنها موجد همگرایى مى گردد. بنابراین نوع وضعیت و ویژگیهاى کشورها حرف اول را در همگراى آنها مى زند.
در دیدگاه همگرایى به عنوان وضعیت یا همان نظریه کانتورى و اشپیگل برخى پنداشته ها چنین است:
– نظام بین الملل متشکل از چندین نظام تابع منطقه ایى است
-نظام هاى تابعه منطقه ایى متشکل از یک دو و یا چند کشور همجوار متامل با پیوندهاى مشترک قومى زبانى فرهنگى اجتماعى و تاریخى است.
-احساس همانندى و هویت منطقه ایى این کشورها بعضاً با طرز تلقى و نوع عملکرد کشورهاى بیرون از آنها تشدید مى شود.
از منظر این نظریه چهار عامل باعث تمایز الگوهاى کشورهاى منطقه ایى و تبیین رفتار آنها است:
الف- ماهیت سطح انسجام تشابه و میزان مبادلات بین آنها.
ب- ماهیت خصمانه یا دوستانه بودن ارتباطات درون منطقه ایى.
ج- سطح قدرت بالقوه و بالفعل در نظام منطقه ایى و توان کشورها در میزان اثر گذارى بر یکدیگر
د- ساختار – اقتصادى سیاسى و فرهنگى- روابط درون منطقه ایى.
نظریه مزبور میزان همگرایى را معلول چهار عامل زیر مى داند:
الف- عامل اجتماعى: یعنى تشابه ابعاد اجتماعى واحدها در همبستگى یا عدم همبستگى آنها نقش دارد.
ب- عامل سیاسى: یعنى نوع نظام سیاسى و تشابه و تجانس کشورها در همگرایى یا همبستگى آنها دخیل است.
ج- عامل اقتصادى: یعنى میزان و نوع تولید و توزیع منابع و ذخائر کشورها در همگرایى و یا همبستگى آنها دخیل است.
د- عامل سازمانى: یعنى میزان سازمان یافتگى کشورها و نوع مشارکت آنها در سازمانهاى منطقه ایى و بین المللى در همگرایى یا همبستگى آنها نقش دارد.
این نظریه منطقه همگرا شده را شامل سه بخش مرکزى حاشیه و مداخله گر مى داند. بخش مرکزى‏؛ به بخش یا کشورهاى منطقه اى گفته مى شود که به دنبال ارتباطات لازم با کشورهاى بیرو ن از منطقه در راستاى اهداف نظام منطقه ایى است.[۴]
اگر قصد بر این باشد که با الهام از نظریه حاضر جهت همگرایی کشورهای یک منطقه نسخه ایى تجویز شود باید اذعان نمود که کشورهاى مزبور باید از وضعیت بسیار مناسبى بواسطه پیوندها و مشترکات مذهبی قومى زبانى فرهنگى اجتماعى و تاریخى سود برند. اما این احساس همانندى و هویت منطقه ایى باید از دخالتها و تبلیغات سوء فرا منطقه ایى مصون نگاشته شود و سعى شود که سطح انسجام مشابهت واحدها و میزان مبادلات بین آنها ارتقاء یافته و ارتباطات درون منطقه ایى همواره دوستانه بوده و تلاش گردد سطح قدرت بالقوه و بالفعل کشورها و تأثیر گذارى آنها بر یکدیگر تا جاى ممکن یکدست و متعادل گردد.
افزایش تشابه و تجانس ابعاد اجتماعى واحدها و تقریب نوع نظام سیاسى آنها به ارتقاء همگرائیها خواهد افزود و این امر همچنین وابسته به افزایش میزان سازمان یافتگى کشورها و مشارکتشان در سازمانهاى منطقه ایى مى باشد. همچنان که به نظر مى رسد که با ایجاد تعادل و نفى تمایز میان بخش هاى سه گانه مرکزى حاشیه و مداخله گر به نحو بهترى مى توان به هویت منطقه ایى و احترام به حق حاکمیت و رأى برابر کشورها دست یازید و انگیزه مشارکت و همکارى روز افزون آنها را ارتقاء داد.
در بسیاری از نظریه های همگرایی ،سازمان های بین المللی دارای نقش محوری بوده و دارای جایگاه شاخصی در همگرایی و همکاری کشور های مختلف به شمار آمده اند به همین دلیل در گفتار آتی به بررسی اجمالی نقش و میزان موفقیت این نهاد ها در راستای تحقق اهداف مزبور پرداخته می شود.

۲-نقش سازمانهاى بین المللی و منطقه اى در همگرایی
یکی از اصلی ترین نهادهایی که بویژه در سده اخیر و در سطح بین المللی و جهانی ،در راستای همگرایی و همکاری کشورها وارد میدان گردیده ؛سازمانهای مختلف بین المللی است. سابقه تکوین سازمانهاى بین المللى جدید به قرن نوزده بر مى گردد اما تلاش جدى در جهت توسعه نهادهاى بین المللى چند جانبه و شکوفایى ” نهضت سازمان سازى” ِ پدیده قرن بیستمى است که پا به عرصه قرن بعدى فعلى نیز گذاشته است و ما هنوز شاهد آن هستیم که برنامه عملى و رویه و عرف سازمان سازى به شدت در عصر حاضر ادامه دارد. اساس ظهور سازمانها و حتى نظریه هاى روابط بین الملل تنفر از جنگ و ضرورت اندیشه ورزى فردى و جمعى در کنترل این پدیده و شناسایى علل آن بوده است.
سازمانها در معناى اعم در حقیقت به دنبال نوسازى اصلاح تجهیز تداوم و تسهیل حیات نظام چند دولتى در عرصه هاى جهانى فرا منطقه ایى و منطقه ایى هستند تا روابط بین المللى و حتى اداره درونى نظام هاى مختلف دولتها و سطح حیات سیاسى اقتصادى اجتماعى … و نوع تعامل و همکارى آنها از وضعیت بهتر و سامان یافته ترى برخوردار گردد.
باید خاطرنشان نمود که موضوعاتى مانند عدم کفایت و نارسایى نظامهاى سیاسى منفرد جهانى در جلوگیرى از جنگهاى خانمانسوز گسترش تجارت و ارتباطات روزافزون بین المللى حرکت به سوى جهانى شدن و گسترش همبستگیهاى اقتصادى، نهضت جهانشمولى حقوق بشر، افزایش مسایل مبتلابه جهانى مانند محیط زیست، ضرورت مقاله با تروریسم و سلاحهاى کشتار جمعى و… منجر به ظهور و گسترش روز افزون نظامى جدید و بر پایه بازیگران نوین یعنى نهادهاو سازمانهاى بین المللى فرامنطقه ایى و منطقه ایى شده است. دو پایه مهم و مبنایى وجه تأسیس و حیات این سازمانها را حتى در عصر حاضر مى توان به دستیابى به صلح و امنیت و همگرایی و همکارى خلاصه کرد. از جمله فواید و انتظارات متوقع از سازمانهاى بین المللى مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- تشویق همگرایی،هماهنگى و همکارى افزونتر بین المللى و رفع تشتت و افتراقهاى بین دولى.
۲- تمهید ترتیبات و نظامات منظم و قابل اعتماد براى برقرارى نظم و ثبات بین المللى و پاسدارى از صلح و حمایت از دول ضعیف.
۳- ایجاد ضمانت معتبر مقتدر و قابل اعتماد در حمایت و نگهبانى از موافقتهاى بین المللى.
۴- ارائه روند سریع و کارآمد در قانونگذارى بین المللى و تمهید بهتر ایجاد حقوق بین الملل و جرح و تعدیل آن.
۵- ایفاى نقش شارح و مجرى مقتدر حقوق بین الملل و حل وفصل دعاوى.
۶- ارائه خدمات مشترک و تقسیم عادلانه کار و مسئولیت بین المللى و ایجاد و توسعه یک دستگاه ادارى مرکزى و جهانى.
۷- نظارت بر فعالیتها و عملکردهاى مختلف دولتها بویژه در حوزه حقوق بشر.
۸- تربیت کادرها و نیروها و رهبران بین المللى اندیش و به مثابه نمایندگان بیطرف بشریت.
در مورد عملکرد سازمانهاى بین المللى )اعم از جهانى، فرا منطقه ایى و منطقه اىِ( و این که آیا توقعهاى پیش گفته را محقق نموده اند یا خیر؟ دیدگاه های متعارضی وجود دارد[۵] به عنوان نمونه در کنار دیدگاه قائل به برخی موفقیت های نسبی این سازمان ها در جهت قاعده گذارى فرادولی و رشد و تنوع کارگزاریهاى بین المللى و کمک به حفظ صلح ، یک دیدگاه بسیار مهم نیز قائل به شکست و نارسایى سازمانهاى بین المللى در حیطه های عملکردی وایجاد همگرایی و حفظ صلح و امنیت در سراسر عالم است.
به علاوه ؛طرفداران این دیدگاه شکستهاى زیر را براى سازمانهاى مزبور ذکر مى نمایند:
۱- شکست در زمینه ضمانت اجرا و ناکامى در تهیه ساز و کارهاى کارآمد براى حفظ نظم و برقرارى ثبات و تضمین امنیت و ایجاد نهادى نظام مند و کارآمد براى حفظ نظم و جلوگیرى از جنگ وحل مخاصمات بویژه منطقه ایى.
۲-جایگزینى استعمار جدید به جاى استعمار قدیم در قالب عملکرد سازمانها خصوصاً با استفاده از طرحهایى مانند”قیومیت” که تا یکى دو دهه پیش کاربرد داشت.
۳- شکست در میانجیگرى و ایفاى نقش بى طرف جهانى.
۴- گرایش بیشتر به سلطه ملى گرایى تا پرورش بین الملل گرایى.
۵- حرکت پاره اى سازمانها به سوى اتحادیه هاى منسوخ و نه بین الملل گرا مانند ناتو.
۶- عدم توفیق در ایجاد یک مرکز نهادینه اداره نظام جهانى و رهبرى غیر متأثر از دول.
۷- عدم توفیق درافزایش اجماع جهانی و روند دموکراتیزاسیون بین المللى.
۸- ضعف و ناکارآمدى سازمانهاى جهانى بدلیل سیستم فلج کننده حق وتو در سازمان ملل وتأثیر پذیرى از نفوذ قدرتهاى بزرگ .
۹- تاثیر پذیرى منفى سازمانهاى منطقه ایى و دول عضو از قدرتهاى جهانى و منطقه ایى وتنش هاى میان آنها و خدشه بردارى نسبى استقلال تصمیم گیرى آنها.
۱۰ – دشوارى در تأمین بیطرفى وفراهم آورى نیروهاى بیطرف.
۱۱- عدم توازن قدرت در منطقه و وجود قدرت هاى مرکز و کشورهاى حاشیه ضعیف در سازمانهاى منطقه ایى.
عدم توازن مزبور معمولاً حاکمیت و حق رأى برابر اعضا را در سازمان زیر بار سئوال مى برد و از استقلال تصمیم گیرى خصوصاً کشورهاى حاشیه ایى ضعیف به شدت مى کاهد.[۶]

۳- مبانی همگرایی در آموزه های اسلامی و مهدوی
اساسا مساله همگرایی در قالب سیاست خارجی و دیپلماسی کشورها نسبت به یکدیگر مطرح و موضوعیت می یابد زیرا سیاست خارجی عبارت از «مجموعه خط مشی‌ها، تدابیر، روش‌ها و انتخاب مواضعی است که یک دولت در برخورد با امور و مسائل خارجی در چارچوب اهداف کلی حاکم بر نظام سیاسی اعمال می‌نماید» به عبارت دیگر سیاست خارجی بازتاب اهداف و سیاستهای یک دولت در صحنه روابط بین‌الملل و در ارتباط با سایر دولتها، جوامع و سازمانهای بین‌المللی، نهضتها، افراد بیگانه و حوادث و اتفاقات جهانی است. [۷]
به باور برخی دیگر از صاحب نظران، «سیاست خارجی عبارت است از خط مشی و روشی که دولت در برخورد با امور و مسایل خارج از کشور و برای حفظ حاکمیت و دفاع از موجودیت و منافع خود اتخاذ می‌نماید»[۸]
از سویی وسیله اجرای این سیاست، دیپلماسی است. زیرا سیاست خارجی؛ خط مشی و برنامه رسیدن به هدف‌های داخلی و خارجی دولت را در عرصه بین‌المللی مشخص می‌کند و دیپلماسی طریقه و شیوه اعمال خط مشی‌ها و برنامه‌های خارجی و کیفیت اجرای آنها را برعهده دارد. در واقع دیپلماسی روشی برای حل و فصل مسائل مربوط به روابط خارجی دولت به وسیله گفتگو یا هر روش مسالمت‌آمیز دیگر است. همچنین اصول و بنیادهای نظری، و شیوه ها و راهکارهای اجرایی؛ دو بخش اصلی سیاستگذاری خارجی هر کشوری را تشکیل می‌دهد.

۱-۳. توحید،خدامحوری و محو شرک
توحید از مهم‌ترین مبانی سیاست خارجی و نظریه همگرایی دولت اسلامی ومهدوی است. این اصل، محور اصلی دیپلماسی در اسلام را تشکیل می‌دهد. اعتقاد به یگانگی خدا زیر بنا و اساس همه ادیان آسمانی بخصوص اسلام بوده و تمام شئون آن اعم از عقاید و احکام و اخلاق بر آن استوار است. مبنای قرآن کریم دعوت به خدای یگانه و تنها گناهی که قابل آمرزش نیست شرک به خداست[۹]
پیامبر اسلام(ص) نیز دعوت خویش را از توحید شروع کرد و توحید، هدف اصلی سیاست خارجی آن حضرت بود.[۱۰] دعوت اولیه آن بزرگوار در دوران دعوت سرّی و همگانی؛ بر توحید و یگانگی خداوند استوار بود. آنگاه که سران قریش سیاست تطمیع را در پیش گرفتند و سعی کردند تا از طریق ابوطالب، عموی پیامبر، مانع از دعوت رسول الله شوند، پیامبر فرمود:«من از ایشان چیزی نمی‌خواهم جز این که یک کلمه بگویید و بر تمام عرب سیادت کنید، عجم را زیر فرمان خویش آورید و آن کلمه «لا اله الا الله» است و پس از آن از بت پرستی دست بردارند»[۱۱]
همچنین در نامه‌هایی که پیامبر اسلام به سران و پادشاهان آن روزگار مانند خسروپرویز نوشته‌اند قبل از هر چیزی آنها را به توحید دعوت کرده و در اکثر نامه‌های خود به بزرگان و سران مسیحی به این آیه اشاره می‌فرمایند[۱۲]که:
«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئاً[۱۳]، بگو ای اهل کتاب بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنید که بجز خدای یکتا هیچ کس را نپرستیم و چیزی را با او شریک قرار ندهیم»
در حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) نیز ،توحید محور همگرای در حوزه داخلی و خارجی نظام مهدوی است ودین اسلام، تنها دین حاکم بر جهان خواهد بود، چنان‏که دین و سیاست نیز از هم تفکیک ناپذیرند و بلکه سیاست و حکومت؛ در خدمت دین و اهداف متعالی آن است و بدون هیچ گونه تعارفی، اسلام به عنوان آیین مطلق و برتر و متعالی به جهانیان معرفی و از سوی آنان نیز مورد شناسایی و پذیرش قرار می گیرد ، همچنان که پیامبر (ص) می فر ماید :(( فرمانروائی او شرق و غرب عالم را در بر می گیرد ، خداوند به واسطه او دین خود را بر همه ادیان غالب می گرداند و در زمین خرابه ایی باقی نمی ماند ، و همگی آباد می شود)). [۱۴]
بنابراین بر مبنای این گونه روایات می توان اذعان کرد که همگرایی در آموزه ی مهدوی ؛ جهانی و مبتنی بر آموزه‏های وحیانی و دینی خواهد بود و با پذیرش اسلام از سوی همه مردم جهان و عالم گیر شدن آن، دیگر هیچ مرزی میان مردم نخواهد بود. از این رو، گستره توسعه و پیشرفت همه جانبه محدود به مرزهای ملی نبوده، بلکه انسان‌ها دغدغه های مشترکی خواهند داشت و در سختی‌ها و ناملایمات، هم پیکر و در کنار هم خواهند بود. زندگی سیاسی، دیگر نه معطوف به کسب منافع جمعی ـ گروهی یا نژادی و حتی ملی، بلکه در راستای سعادت بشریت و صلاح و اصلاح همه انسان‌ها خواهد بود. محور این جامعه، خدا و احکام خدا است و تعالیم اسلامی برای اداره جامعه‏ی جهانی کافی است.
لذا نظام مهدوی که نه تنها مردمی و جهانی است بلکه کل سپهر آفرینش را با احیای کتاب و سنت نبوی در بر خواهد گرفت ، و به فرموده امام علی (ع)سر آمد کلیه مکتب ها و نظام ها ی فکری و سیاسی جهانی و مرحله فرجامین و بهینه ترین آنها خواهد بود زیرا هراس، نامنی و بی عدا لتی گسترده قبل از ظهور, نشان از ناکارآمدی و به بن بست رسیدن کلیه نظام های بشری دارد[۱۵]
هم‌‌چنین از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که در پاسخ این پرسش که چه موقعی قائم شما قیام می‌کند، فرمود: ((زمانی که دنیا را هرج و مرج فرا گیرد))[۱۶] به عبارت دیگر ، نظام مهدوی با ایجاد همگرایی ؛ به فضای هرج و مرج گونه و آنارشیک جهانی پایان می دهد و جامع ایی یکپارچه ، همسو و یکپارچه و متعالی و بهینه را جایگزین آن می سازد.
در عصر مهدوی، جهان با احیاء اسلامی جدیدونوسازی دینی مواجه خواهد گردید. همین تعبیر نیز در بیان امام صادق علیه السلام آمده است، آنجا که می فرماید:((یهدم ما قبله کما صنع رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و یستانف الاسلام جدیدا[۱۷]گذشته را ویران می‏سازد همانطوری که پیامبر چنین نمود و اسلام را از نو آغاز می‏کند» .
در حکومت دین سالار ،خدامحور وهمگرای مهدوی ؛تمایلات و هواهای نفسانی جایی ندارد و بنا به روایات ؛با از بین رفتن زمینه های بسیاری از گنا هان ، دروازه های برکت به سوی عا لمیان و نظام های سیاسی متحد مهدوی گشوده خواهد شد.امیرالمومنین(ع) در این باره می‌فرماید: ((مهدی(عج) فرماندهان (فرمانداران) را به شهرها میفرستد تا به عدالت بین مردم حکم کنند. گوسفند یا گرگ یکجا خواهند بود، بچه ها با عقرب و مار بازی میکنند، بدون آزار و اذیت… بدی میرود و خوبی باقی میماند. رونق کشاورزی بی اندازه می شود. زنا، شرب خمر و ربا رخت برمی بندد، مردم به عبادت، شریعت و دیانت روی می آورند، نماز جماعت رونق میگیرد. عمرها طولانی می‌شود، امانات اداء میشود، درختان پرمیوه میشوند، برکات فراوان میگردد، اشرار نابود میشوند، اخیار باقی میمانند، دشمنان اهل بیت باقی نمی مانند. )).[۱۸]

۲-۳. تحقق وحدت و همگرایی در پرتو حکومتِ امام معصوم
یکی از مهمترین ویژگیهای همگرایی در نظام مهدوی ؛انجام آن در پرتو امامت و حکومت امام معصوم است همچنان که در سیره نبوی و علوی نیز چنین بوده است.به عنوان نمونه ؛حکومت از دید امام على(ع) نقش مستقیم و مؤثرى در وحدت و یکپارچگى امت دارد، زیرا امتى که با داشتن هدف الهى، در مسیر تکامل گام برمى‏دارد، به ناچار باید به رهبرى تمسک جوید که تبلورى از آرمان الهى و مورد پذیرش و مقتدا و دلیل تحرک و پویایى باشد. امام در خطبه ۱۴۶ با اشاره به سیاستى که زمامدار جهت حفظ نظام باید به کار گیرد، لزوم حکومت و نقش آن در وحدت امت را چنین بیان مى‏فرماید:«و مکان القیِّم بالامر مکان النظام من الخَرَز یَجمعُهُ و یضُّمهُ فاذا انقطعَ النظامُ تَفَرَّق و ذهب ثم لم یجتمع بحذافیره ابداً[۱۹]؛نقش زمامدار نسبت به ملت، مانند رشته‏اى است که مُهره‏ها را گرد آورده و به یکدیگر پیوند مى‏دهد. اگر رشته بگسلد، دانه‏ها از هم مى‏پاشد و به تمامى گرد نمى‏آیند.»
امام(ع) با این تشبیه ساده خاطرنشان مى‏سازد آرمان عالىِ وحدت امت، بستگى به وجود قیم و سرپرستى دارد که به دور از اختلاف نظرها و جداى از عوامل تفرقه و تبعیض، امت را در یک محور بنیادین گرد آورد و متشکل سازد و از تشتت و تفرق، که سبب آسیب‏پذیرى است، مصونیت دهد.طبیعى است چنین توفیقى براى هر زمامدار حاصل نمى‏آید، بلکه زمامدارى صالح باید، تا با توجه به رمز وحدت و با اهتمام به پر کردن شکافها و در هم ریختن دیوارهاى تبعیض، جاده اتحاد و همبستگى امت را در پرتو مکتب توحید هموار سازد.
با تاسی به آموزه های علوی پیشگفته ؛ حضرت مهدی(ع) نیز به عنوان مظهر انسان کامل، عالیترین وعادلانه ترین نوع مدیریت و شامل ترین وهمگرا ترین آنها را عرضه می کند.پیشرفت‏ها در عصر ظهور، معلول عواملی است که یکی از آنها وجود رهبری معصوم، پاک و منزه از هر نوع عیب و نقص (از قبیل احساسات حیوانی، خشم، غضب بی‏جا، شهوت، کبر و غرور و خودخواهی) است. او فقط وابسته به خدا است و بر خلاف نظام های سیاسی ملیت وسلطه طلب موجود ؛ به همه ملت‏ها، جمعیت‏ها و نژادها، با چشم مهربانی و برابری نگاه می‏کند و فرقی بین اقوام ، نژادها ، ملیت ها نمی‏گذارد و به همه با دید یکسان می‏نگرد.
بدین ترتیب ؛ دین سالاری سپهری مهدوی در تمام جهات با حکومت‏های موجود در عالم فرق دارد. حاکم، نوع حکومت، قوانین و نظامات جاری در آن، هیچ شباهتی با حکومت‏های موجود در عالم ندارد: نوع حکومتش، الهی و بر مبنای ایمان به خدای یگانه و توحید خالص است و هدفش متحد کردن جماعت‏ها و ملت‏ها، برداشتن دیوارهای امتیازات و اعتبارات بیهوده، برقرار کردن توحید کلمه، ایجاد همکاری و ارتباط بین مردم است. حاکم آن نیز امام معصوم، احیا کننده شریعت نبوی و مجری قوانین اسلامی و دستورات الهی است.
اسلام می‏خواهد تمام اختلافات و جدایی‏ها را که به نام‏های گوناگون پدید آمده، به وسیله عقیده توحیدی، از میان بردارد. تمامی اختلافات نژادی، طبقاتی، ملی، وطنی، جغرافیایی، مسلکی، حزبی و زبانی باید از میان برود و سبب امتیاز، افتخار و اعتبار نباشد و حتی در آن حکومت، اختلاف دینی هم باید کنار گذاشته شود و همه، در زیر پرچم اسلام تسلیم فرمان خدا باشند. این همان حکومت واحد جهانی است که کره زمین با یک حاکم، یک نوع حکومت و با یک شیوه و روش عادلانه اداره می‏شود.[۲۰]
بدین ترتیب؛ در جامعه مهدوی رهبری آسمانی نقش اساسی ایفا نموده و مهربانانه تر از اولیاء انسان ها ،هدایت کشتی طوفان زده بشری رابر عهده خواهد گرفت همچنان که در روایات آمده است ((واشفق‌ علیهم‌ من‌ ابائهم‌ وامهاتهم))[۲۱] یعنی ((مهدی‌ موعود از پدران‌ و مادران‌ بر امت‌ خود مهربان‌تر می‌باشد))انسان کامل ومعصومی که به گفته خویش ؛ لحضه ائی از یاد شهر وندان این امت واحده غافل نیست وهمواره بلا گردان آنها می باشد.[۲۲]

۳-۳. رسالت تحقق امت واحده و همگرایی در سپهر جهان وآفرینش
اسلام آیین فطرت است، و از این رو طبیعت تکامل‌پذیر انسانی ایجاب می‌کند که بالاخره روزی تمام بشریت به این آیین رو آورند. پیامبر(ص) نیز عهده‌دار رسالت آن بود که همگان را به چنین دین جهانشمولی فرا خوانده و آنها را در امت واحدی گرد آورد. در واقع آرمان نهایی اسلام رسیدن به امت واحد بشری است و نیز از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و قید و بندهای مرزی و به وجود آمدن کشور واحد جهانی، تحت حاکمیت قانون واحد الهی است. هدف رسالت و سیاست خارجی ایشان، سرعت بخشیدن به روند حرکت تکاملی جامعه بشری برای رسیدن به این مرحله آرمانی و مطلوب نهایی بوده است.
پیامبر اکرم در بسیاری از نامه‌ها از جمله نامه به کسری، شخصیت و رسالتش را چنین معرفی می‌کند: …. فانی رسول الله الی الناس کافه لانذر من کان حیا،[۲۳]«من پیامبر خدایم که به سوی همه مردم جهان فرستاده شده‌ام تا هر کسی را که زنده است هشدار دهم.»
بدین ترتیب آرمانی که پیام چهان شمول و دیدگاه و سیاست جهانی نبوی دنبال می‌کرد چیزی جز رسیدن به امت واحد و متشکل در سراسر زمین نبود. اساساً ریشه‌های جهانشمولی دین اسلام در مبتنی بودن آن بر فطرت، انعطاف‌پذیر بودن آموزه‌های آن و حرکت و تطابق اجتهاد آن بر مبنای مقتضیات زمان و مکان نهفته است. اسلام و رسالت نبوی و دستورهای آن با فطرت انسانی که همان بعد ثابت حیات انسانی است هماهنگ است و به همین خاطر اسلام دین جامع و فراگیر بوده و طرح نظام سیاسی آن می‌تواند جهانشمول گشته و تحقق امت واحده اسلامی را مد نظر و تحقق قرار دهد.
رویکرد جهانشمولانه و جهان وطنانه سیاست خارجی نبوی، علاوه بر سیره عملی پیامبر، دارای مستندات قرآنی بسیار است از جمله در تعالیم اسلامی از کره زمین، به «بیت» و خانه تعبیر شده و انسان به طور مطلق از هر نژاد و رنگ و زبان و ملیت و طبقه‌ای مالک این خانه به حساب آمده است. در تفکر قرآنی، انسان، – از هر نژاد و جنسیّت و طبقه‌ای – نماینده و خلیفه خداوند در زمین است:«و هوالذی جعلکم خلائف فی الارض (انعام / ۱۶۵)؛ اوست خدایی که شما را در زمین جانشین (خلیفگان) قرار داد.»
این مضمون دستکم در سه آیه دیگر در سوره‌های یونس (آیه‌های ۱۴ و ۷۳) و فاطر (آیه ۳۹) آمده است که رسالت کلی همه افراد را در این زیستگاه که زمین نام دارد، تبیین می کند. پیامبران و رسولان الهی نیز راهنمایان برای همه انسان‌ها هستند و تعلیم و تربیت و نظام بخشی به زیست فردی و گروهی انسانها را بر عهده دارند تا مدیران جامعه بشری در همه ابعاد باشند.
قرآن کریم در رسالت اولین رسولان الهی چنین گفته است:
«و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه (بقره.۳۰)؛
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی خواهم گماشت»
و در خطاب به داود پیامبر(ع) چنین آمده است:«یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض (ص/۲۶)؛
ای داود ما تو را در زمین به خلافت و جانشینی گماردیم»
این آیات بیانگر آن است که رسول حق و نماینده و مدیر منصوب الهی در کل پهنه زمین، مأموریت می‌یابد و نه در بخش خاص یا نژادی ویژه. درباره پیامبر اسلام؛ این رسالت جهانی و فراگیر با صراحت بیشتری مطرح گردیده است:
۱- «تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً (فرقان /۱)
بزرگوار است پاک خداوندی که قرآن را بر بنده خاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را متذکر و خداترس گرداند»
۲- «قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا (اعراف/۱۵۸)؛ بگو: ای مردم، من پیامبر خدا یه سوی همه شما هستم.»
۳- «و ما ارسلناک الا کافّهً للناس بشیراً و نذیراً (سبا /۲۸)؛ و ما تو را جز مژده آور و هشدار دهنده برای همگی مردم نفرستادیم.
این آیات بیانگر آن است که هدف اسلام همانند سایر ادیان بزرگ الهی، اصلاح کلیت جامعه انسانی در فراخنای گیتی و بدون توجه به حدود جغرافیایی و مرزهای ساختگی است به همین خاطر این ادیان و از جمله اسلام همه حکومت و دولت‌ها را ورای مرزها و نژادهایشان به یک دین و دولت واحد و مرکزیتی یگانه فرا می‌خواند همچنان که در آغاز رسالت اسلام، پیامبر به حکام ایران، مصر، حبشه، یمن، روم و … نامه می‌نویسد و آنان را به یگانگی و تن دادن به مدیریت واحد در جامعه انسانی دعوت می‌کند.
برای تبیین این اصل محوری، واژه‌های «الانسان» و «الناس» در قرآن بارها به کار رفته است. نزدیک به ۲۴۰ بار کلمه «الناس» در قرآن آمده است و نزدیک به ۶۵ بار کلمه «الانسان» تکرار شده است که واژه‌ای عام برای همه افراد انسانی می‌باشد و در بسیاری از موارد، عمومیت و کلیت خطاب‌ها بسیار روشن است چون: «قل یا ایها الناس انما انا لکم نذیر مبین (حج/ ۴۹)؛ بگو: ای مردم! من برای شما فقط هشدار دهنده‌ای آشکارم.» و یا «انی جاعلک للناس اماماً (بقره/ ۱۲۴)؛ من تو را پیشوای مردمان قرار دادم.»
در این خطاب‌های قرآنی، هدایت الهی و آموزش‌های پیامبران برای همه انسان‌ها ضروری شمرده شده است؛ و فرق‌ها و امتیازهای موهوم که ممکن است یگانگی و یکپارچگی جامعه انسان را بگسلد، باطل و پوچ معرفی گشته است. و بدین گونه نگرش قرآنی به انسان و رهبران جامعه انسانی، فراگیر و جهانی است که هیچ مرز و مانعی را در راستای اهداف بلند جهانشمول و جهان وطنانه خویش نمی‌شناسد.
بدین ترتیب می‌توان نتیجه سیاست خارجی جهانشمول و جهان وطنانه نبوی، را گسترش ایمان و تقوا و التزام به تعهدات انسانی و گسترش عدالت و نفی کلیه نظام‌های سلطه و استثمار در پهنه گیتی و گستره بشریت دانست و در واقع جهانی سازی الهی و بشر دوستانه نبوی مایه نزول برکات مادی و معنوی در سطح جامعه موحد و یکپارچه جهانی می گردید که متأسفانه، احیای نظام جاهلی با نقطه عزیمت از انحراف سقیفه مایه سلب این نعمت از جامعه بشری تا ظهور دولت مهدوی گردیده است.
با پیروی فرامین الهی و اقتدا به سیره نبوی و علوی ؛ حکومت دین سالار مهدوی نه تنها مردمی بلکه جهانی ودر مرتبه ائی بسیار بالاتر ؛”سپهری ” است یعنی همگرایی آن ، تمام هستی و سپهر آفرینش را در بر گرفته ودر این جغرافیای گسترده ؛ همه را اعم از جمادات ، نباتات ، حیوانات و انسان ها را از خود _ به اذن و برکت الهی _ منتفع می سازد.به عنوان نمونه و بنا به روایات ؛ زمین در عصر مهدوی با لطف الهی از هرگونه جور و ظلمی تطهیر می‌شود و با نور الهی منور و تابان می‌گردد.
امام رضا(ع) در تأبید مراتب فوق می‌فرمایند:یطهر الله به الارض من کل جور ویقدّسها من کل ظلم… فاذا خرج، اشرقت الارض بنور ربها و وضع میزان العدل بین الناس فلایظلم احدا احدا وهوالذی تطوی له الارض؛[۲۴]
خداوند به واسطه او، زمین را از هر گونه جور و ظلم تطهیر و منزه می‌نماید. پس هنگامی که وی (حضرت مهدی) خروج کند زمین با نور پروردگار، نورانی گشته و ترازوی عدالت در میان مردم حکم‌فرما می‌گردد. پس از آن، دیگر احدی به احد دیگر ظلم نمی‌کند و او کسی است که زمین برایش در نوردیده می‌شود.
پیامبر اکرم (ص) در فرازی زیبا، خشنودی کلیه موجودات انسانی و غیرانسانی را از حکومت جهانی حضرت مهدی را با عبارت «یرضی عنه ساکن الارض والسماء» بیان فرموده اند و در بیانی دیگر، حکومت مزبور را مایه رفاه و فرح و شادمانی کلیه موجودات به شمار آورده و می فرمایند:«فیفرح به اهل السماء و اهل الارض والطیر والوحوش والحیتان فی البحر».[۲۵]
«ساکنان آسمان و مردم زمین، پرندگان، درندگان و ماهیان دریا، همه در سایه لطف و حکومت او شادمان و فرحناک هستند.»
با تأملی کوتاه در روایات مختص به عصر ظهور، به خوبی فهمیده می‌شود که فضای زیستی و موجودات ساکن در این قلمرو، به عنوان یک کلیت همبسته و کالبد واحد ،در نهایت کمال از مواهب حکومت حضرت مهدی علیه السلام برخوردار گشته و طعم آسایش، آرامش و حیات طیبه مبتنی بر عدالت را خواهند چشید

۴-۳. دعوت
بی‌تردید دعوت انبیای الهی از جمله پیامبر اکرم(ص) یکی از مهم‌ترین و شاید هدف اصلی ارسال رسل و جوهره سیاست خارجی آنها از ابتدا تا انتهای مأموریت ایشان محسوب می‌شود. دعوت عبارت است از درخواست پذیرش اسلام از غیر مسلمین توسط مسلمین. دعوت که توسط پیامبر داعی یا نمایندگان وی صورت می‌پذیرد به عنوان یک تکلیف الهی و از احکام منصوصه اسلام و جزء ضروریات دین اسلام می‌باشد و در مبحث فقه، زیر مجموعه مسائل عبادتی به شمار می‌آید زیرا قصد قربت در آن شرط است.
این اصل یکی از مبانی همگرایی و روابط خارجی دولت نبوی و دولت اسلامی است که به تناسب شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی نحوه تحقق آن، تنوع می‌یابد. به همین خاطر و نظر به اهمیت مبنایی این اصل، آیات متعدد قرآن کریم، پیامبران را دعوت کنندگان دینی معرفی می‌کند. بر این اساس، نخستین وظیفه پیامبر(ص) و رهبران دینی وامامان معصوم(ع)، همانا دعوت بشر به تعالیم و ارزش‌های وحیانی است.
همچنین اصل دعوت یک امر حیاتی و دائمی برای تداوم اسلام است و بدیهی است ترک این واجب کفایی و امر تکلیفی علاوه بر تهدید دارالسلام، منجر به عقوبت اخروی خواهد گشت، ضمن آنکه لازمه جهانگرایی و نگرش جهان وطنانه اسلام، برخورداری از دعوت همیشگی و فراگیر عالمیان به اسلام است.
علاوه بر محوریت دعوت، در رسالت جهانشمول نبوی و سیاست خارجی ایشان، در قرآن کریم امر به دعوت و ارشاد یکی از مزایای امت اسلامی شمرده است:«کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر[۲۶]
شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده‌اید: به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از کار ناپسند باز می‌دارید»
تارکان دعوت مزبور در قرآن مورد لعنت قرار گرفته اند آنجا که خدای متعال می‌فرماید:«لعن الذین کفرو من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی بن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه[۲۷]
از میان فرزندان اسرائیل، آنان که کفر ورزیدند، به زبان داود عیسی بن مریم مورد لعنت قرار گرفتند. این [کیفر] از آن روی بود که عصیان ورزیده و از [فرمان خدا] تجاوز میکردند [و] از کار زشتی که آن را مرتکب می شدند، یکدیگر را باز نمی‌داشتند…»
در اینجا برخی دیگر از نصوص قرآنی که با صیغه امر پیامبر را موظف به امر دعوت نموده و حاکی از وجوب دعوت است ذکر می‌شود:«ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضله عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین[۲۸]
با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه‌ای] که نیکوتر است مجادله نمای. در حقیقت، پروردگار تو [حال] کسی که از راه منحرف شده داناتر، و او به [حال] راه یافتگان [نیز] داناتر است.»
یکی دیگر از آیات مبنی بر وجوب دعوت در سوره شوری است:«… فلذلک فادع و استقم کما امرت و لاتتبع اهوائهم»[۲۹]
«…. پس مردم را به اسلام دعوت کن و استقامت کن، آنچنانکه با آن مامور شده‌ای، و از هوس‌های مردم پیروی نکن»
و یا در سوره فصلت، دعوت به خدای یگانه به عنوان زیباترین سخن به شمار آمده است:«و من احسن قولا ممن دعا الی الله و عمل صالحاً و قال انی من المسلمین[۳۰]
و زیباترین سخن را کسی می‌گوید که مردم را بسوی خداوند یگانه «دعوت» می‌کند و خود نیز عمل صالح انجام می‌دهد و اعلان می دارد که من از مسلمانان هستم»
این آیات و از جمله آیه پیشگفته (آل عمران،۶۴) به خوبی بیانگر آن است که پیامبر اسلام(ص) در روابط خارجی خویش با غیر مسلمانان، پیش از هر امری موظف به دعوت آنان به خدای واحد است. در سیره پیامبر اکرم(ص) نیز این اصل، بیش از هر امر دیگر، مورد تأکید قرار گرفته و حضرت، پیش از ادعای وظیفه دعوت، در هیچ موردی دستور جهاد و قتال صادر نکرده است و نمونه‌های متعددی از سیره ایشان از جمله صلح حدیبیه، ارسال پیام و سفیر به دربار پادشاهان و سران غیر مسلمان جهان بیانگر نکته است[۳۱]و کثرت این دعوت نامه‌ها واقعاً اعجاب برانگیز است تا جایی که کتب با عنوان «مکاتب الرسول»، آنها را به وفور ، ذکر و تشریح نموده‌اند. بنابراین سیاست خارجی پیامبر(ص) حاکی از آن است که ایشان در آن عصر، به اکثر ملل عالم و سران آن نامه نوشت و قاصد و سفیر فرستاد و آنها را پیش از هر اقدام دیگر، به کرّات به اسلام و توحید دعوت کرد.
البته اصل دعوت در دیپلماسی پیامیر(ص) تابع مقتضیات زمانی و مکانی بود به عنوان نمونه، حضرت به مدت سه سال با دعوت پنهانی رسالت خود را ابراز و پس از آن خویشاوندان را به اسلام دعوت نمودند و پس از سه سال از آغاز بعثت، دعوت خویش را آشکار ساختند و در مراحل بعدی نیز همواره دعوت را بر جنگ مقدم می‌ساختند، از امام علی(ع) نقل شده که فرمود:«پیامبر مرا به یمن فرستاد و فرمود یا علی با هیچ کس جنگ مکن، مگر اینکه اول او را به اسلام دعوت کرده باشید»[۳۲]
همچنین انعطاف و ملایمت جویی، ویژگی دیگر دعوت را پیامبر بود که در واقع باعث افزایش و رسوخ بیشتر دعوت الهی ایشان می‌گردید همانطور که قرآن مجید در سوره ۲۵۹ آل عمران[۳۳]، این نحوه بر خود رأفت آمیز پیامبر، را یک رحمت الهی به شمار می‌آورد.
از سوی دیگر راهبرد دعوت پیامبر، مبنی بر تأکید روی مشترکات بود همانطور که در نامه ایشان به نجاشی، پیامبر بر نبوت حضرت عیسی و پاکدامنی حضرت مریم به عنوان قدر مشترک با مسیحیان حبشه تأکید می‌ورزد[۳۴]از شواهد دیگر آنکه پیامبر در نامه به اسقف روم در قسطنطنیه، به عنوان قدر مشترک، بر حقانیت حضرت عیسی و سایر پیامبران پیشین تأکید می‌نماید[۳۵]
شایان ذکر است که خداوند متعال در آیه ۱۲۵ سوره نحل، برخی از قواعد مربوط به دعوت را بیان فرموده است. طبق مضمون آیه شریفه، واژه‌هایی چون: حکمت، پند نیکو (موعظه حسنه) و جدل نیکو، و عمل صالح از قواعد اساسی دعوت است. همچنانکه دعوت در سیاست خارجی پیامبر دارای مراحل سرّی و سپس علنی بوده و از شیوه‌های مسالمت‌آمیز و پس از آن، قهرآمیز سودی برده است.
تمام ویژگی های دعوت نبوی در سیره حکومت مهدوی وجود دارد و و اساساً اولین بانگ ایشان از خانه کعبه و در هنگامه ظهور ، دعوتی جهانشمول و فراخوانی همگانی بر مبنای احیای کتاب و سنت است.همانگونه که امام باقر (ع) ، همگونی دعوت مهدوی با دعوت نبوی را طی منقولی از پیامبر(ص) چنین بیان فرمده اند :« سنته سنتی یقیم الناس علی ملتی و شریعتی و یدعوهم الی کتاب ربی عزوجل، [۳۶]
سیرت وسنت او سیرت و سنت من است .مردم را بر دین و آیین من به پا خواهد داشت وآنان را به کتاب پرودگارم دعوت می کند ».
امام باقر (ع)،در توضیح بیشتر دعوت مهدوی می فرماید:« یدعوالناس الی کتاب الله و سنه نبیه والولایه لعلی بن ابی طالب والبرائه من اعدائه[۳۷]،او مردم را به سوی کتاب خدا ، سنت پیامبر، ولایت علی ابن ابی طالب و بیزاری از دشمنان او دعوت می کند ».
بنابر این ،همگرایی مهدوی بر اساس چنین دعوتی به کتاب و سنت و احیای مججدد آن صورت می پذیرد.

۵-۳.احیا و اقامه حق و دفع باطل محور همگرایی
یکی از ملاک ها و مبانی همگرایی در نظام سپهری مهدوی اقامه و احیاى حق و دفع باطل است و این اصل چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی این نظام جاری است به عبارت دیگر ؛ حق مداری و باطل ستیزی ، جامع افراد و مانع اغیار است و از اصلی ترین ممیزات دوستان و متحدین نظام مهدوی از دشمنان و معاندین آن می باشد همچنانکه اصل مزبور از بزرگترین آرمانهاى حکومت از دید على(ع) است و امام(ع) بارها مبنا و دلیل پذیرش حکومت را اقامه حق و ممانعت از باطل و مبارزه با آن اعلام نموده است.عبداللَّه بن‏عباس مى‏گوید:«در منطقه «ذى‏قار» در گذرگاه جنگ بصره، شرفیاب محضر امیر مؤمنان(ع) شدم.
دیدم نعلین خود را وصله مى‏زند. در این حال رو به من کرد و گفت: این نعل چقدر ارزش دارد؟ در پاسخ گفتم: قیمتى ندارد. على(ع) فرمود: به خدا قسم! این نعل کهنه در نظر من ارزشمندتر از حکومت بر شماست، مگر آن که بتوانم حقى را بر پا دارم یا جلوى باطلى را بگیرم[۳۸].»بدین ترتیب امام(ع)، اقامه حق و دفع باطل را اساسى‏ترین وظیفه خویش مى‏شناسد و حکومت را براى تحقق حق به دست گرفته است. در سایه این وظیفه است که وظایف اصلى دیگر سامان مى‏یابد و زمینه‏هاى سیر به سوى اهداف متعالى در دولت حق فراهم مى‏شود و امنیت لازم به دست مى‏آید و دیندارى، معنایى حقیقى مى‏یابد.
شایان ذکر است «حق» در نهج‏البلاغه به دو طریق استعمال گشته است؛ یکى: حق در برابر ناحق به معناى «عدل» در برابر «ظلم»؛ دیگرى حق به معناى «صحیح» در برابر باطل (ناصحیح). عدم رعایت و ترک این دو جهت توسط مردم، منشأ پیدایش جنگهاى دوران حکومت امیرالمؤمنین(ع) شد. امام(ع) پایه حکومت خویش را بر اساس اقامه عدل و بازگرداندن امور اجتماعى به مجارى اسلامى بنا نهاد. ایشان در مورد حق‏مدارى پیامبر(ص) مى‏فرماید:«و کان عوناً بالحق على صاحبه، و المعلنِ للحقَّ بالحقِّ؛[۳۹] (پیامبر) کمک و یاور حق بود و با حق، صاحب حق را کمک مى‏کرد، اما نه به هر روشى، حتى باطل و ناصحیح، بلکه به وسیله حق، حق را آشکار مى‏ساخت.»

۶-۳.عدالت ، مساوات طلبی و تبعیض ستیزی
یکى از اساسى‏ترین مبانی حکومت نبوی وعلوى، تحقق و اقامه عدالت است . به عنوان نمونه عدالت‏ورزى از دید امام(ع) مایه روشنى چشم زمامداران و نفوذ محبت آنها در مردم و استحکام حکومت مى‏شود[۴۰]و باعث اقامه حدود الهى است که در سایه آن همه چیز احیا شده و راست مى‏گردد و یا فرمده اند :«جعل اللَّه سبحانه العدلَ قَوام الاَنام، و تنزیهاً من المظالم و الْاثام و تسنیهً للإسلام؛[۴۱] بالعدل تصلح الرّعیه؛[۴۲]خداى سبحان عدالت را مایه استوارى انسانها و ستون زندگانى آنها، و سبب پاکى از ستمکاریها و گناهان و روشنى چراغ اسلام قرار داد… با عدالت مردمان اصلاح مى‏شوند.»
مى‏توان گفت هر نوع نابسامانى، نشان از بى‏عدالتى است. اگر عدالت هدف حکومت قرار گیرد و لوازم تحقق آن فراهم آید، جامعه و امور سامان مى‏یابد و همگان لباس عافیت و سلامت و کرامت به تن مى‏نمایند.
بدیهی است که عدالت و نفی هر گونه تبعیض ؛ به منزله شعار اصلی حکومت عدل‌گستر مهدوی، ضامن تحقق عالی ترین سطح همگرای در عرصه ی گیتی و سپهر آفرینش خواهدگردید همانطور که پیامبر اکرم می فرمایند:… فیملأ الأرض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الأرض…؛[۴۳]
پس زمین را از عدل و قسط پر می‌کند، همان‌گونه که از ستم و جفاکاری پر شده بود. هم ساکنان آسمان و هم ساکنان زمین از او خشنود هستند.
از سویی اعمال عدالت در جامعه مهدوی چنان بدون تبعیض بوده که حتی بدکاران از عدالت و مساوات امام(ع) هم بهره‌مند می‌گردند. امام باقر(ع) ، نفی تبعیض پیش‌گفته را چنین شرح داده است:… فإنّه یقسم بالسوّیه و یعدل فی خلق الرحمان، البرّ منهم و الفاجر؛[۴۴]
آن حضرت (اموال را) برابر تقسیم می‌کند و میان همه مردم چه نیکوکار و چه بدکار، به عدالت رفتار می‌نماید.

۷-۳. امنیت، صلح ومودّت فراگیر
در نظریه های همگرایی یکی از اهداف اصلی و مطلوب کشور های طالب همگرایی دستیابی به امنیت دو یا چندین جانبه و صلح پایدار است این در حالی است که تحصیل این اهداف در آموزه های اسلامی به شکلی عینی لحاظ گردیده است مثلاْ امیر مؤمنان(ع) در خطبه ۱۳۱ نهج البلاغه ؛ یکی از آرمان های حکومت اسلامی و علوی را ایجاد امنیت مظلومان می داند ویا فراهم کردن امنیت همه جانبه را مقصد اساسى مى آورد که در سایه آن رشد و تعالى مردمان سامان مى‏یابد.[۴۵] و یا اسلام را مایه امنیت اساسى معرفى کرده و فرموده اند:«الحمد للَّه الذى شرع الاسلام … فجعله أَمْناً لمن عَلِقَهُ؛[۴۶]سپاس خداى را که راه اسلام را گشود … و آن را براى هر که به آن چنگ زند، امنیت قرار داد.»
برهمین منوال یکی از آرمان های اساسی دین سالاری مهدوی؛ برقراری امنیت واقعی و همه جانبه بر مبنا ایمان در جامعه است به گونه ایی که جان ومال حیثیت افراد جامعه از تجاوز دیگران در امان باشد.. رسالت این حکومت فراگیر جهانی؛ تحقق امنیت برای همه شهروندان، به ویژه مظلومان و مستضعفان است، زیرا آنان بیش تر در معرض نا امنی اند.از سوئی محصول عدالت‌گستری و ظلم‌ستیزی حکومت مهدوی و رعایت حقوق همه کائنات و موجودات در سپهر گیتی ، چیزی غیراز امنیت و برقراری صلح و دوستی در فراخنای هستی نمی‌تواند باشد و همان‌طورکه برحسب روایات، کینه‌ها و اختلاف‌ها از جامعه بشری رخت بر می بندد از عالم حیوانی و جانوری نیز این کینه‌ها وعوامل نزاع، ناپدید خواهد شد و حتی حیواناتی که به کینه جویی و تقابل با هم شهره بوده‌اند، در کمال مسالمت و آرامش به زندگی مودّت آمیز در کنار هم خواهند پرداخت ، همان گونه که پیامبر (ع) در باره موعود و امنیت آن عصر طیبه فرموده اند : ((… نامش نام من است، در موقع ظهور او پرندگان را در آشیانه‌هاشان و ماهیان در دریاها (با کمال آزادی و دور از هرگونه ترس و مزاحمت دشمن) تولید نسل می‌کنند و نهرها کشیده می‌شود و چشمه‌ها می‌جوشد و زمین دو برابر محصول خود را می‌رویاند….))[۴۷]
بدین ترتیب در دین سالاری مهدوی بر خلاف نظام های سیاسی بشری ؛ امنیت ،آرامش وثبات سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی به حد وفور و منتهای حد برای همگان تامین خواهد گردید و از دیگر دلایل چنین وضعیتی آن است که در عصر حکومت مهدی، عدالت در بیش‌ترین حد و به صورت کامل و تمام اجرا می‌شود و ادای حقوق به صاحبان آن به شکل قطعی صورت پذیرفته و کاملاً و بدون هیچ شبه و خطایی انجام می‌گردد وهمین مساله مایه محو منازعات و کینه ها و تثبیت آرامش، امنیت و ثبات سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی در عرصه کلیه نظام ها خواهد شد و آنها را در زیر لوای حکومت مهدوی ، به اتحاد و همگرایی واقعی رهنمون خواهد ساخت و هر نوع خشونت و استیلا طلبی دول زورگو نسبت به ملل ضعیف سرکوب و محو خواهد گردید و با بر قراری صلح و مودتی عادلانه؛ نظام کشورهای مرکزی(متروپل) و حاشیه ایی جای خود را به نظامی متحد و با حقوقی متساوی خواهد داد.
بنابر این در نظام همگرای مهدوی، در جای جای عالم ، دیگر شکافها و خندقهای اقتصادی، تبعیضهای ناروا و فقر و فاقه ی ماحصل عملکرد نظام های سلطه طلب وجود ندارد و مساوات واقعی و برابری بر مبنای استحقاق , بر قرار شده و همه کشورها و ملل در برخورداری از فرصت ها جهت بالفعل کردن استعداد های خویش، عملاَ مساوی تلقی خواهند گشت ، بر این مبنا نه تنها شکافها ی مزبور در اقصی نقاط دنیاپر می گردند بلکه جامعه بشری به استغنای کامل رسیده و حتی فقیری برای دریافت صدقات و اعانات یافت نخواهد شد و چنین وضعیتی ، محصول توسعه وسیع اقتصادی و انسانی پایدار و بالنده نهضت جهانشمول و سپهری مهدوی است.
در همین راستا امام صادق (ع) می فرماید:(( … و در میان خلائق به طریق حکم داود و محمد صلی الله علیه و آله حکم می کند. در این وقت زمین خزینه های خود را ظاهر و برکات خویش را آشکار می گرداند و در این وقت مردی از شماها کسی را نمی تواند پیدا کند که صدقه ای به او بدهد یا احسانی در حق وی نماید زیرا که همه مؤمنان غنی و مالدار می باشند. ))[۴۸]

۸-۳. نفی ملیت وقومیت مداری
در بسیاری از نظام های سیاسی گذشته و حال دنیا؛ ملی گرایی افراطی (شوینیسم )،قومیت و نژاد پرستی چه در حیطه نظری و چه در حیطه عملی و هم در میان رهبران و کارگزاران و هم در میان شهر وندان مشاهده می شود،جای گرفتن این کشورها در دسته بندی ها ی مانند کشورها شمال، دول دارا وغنی وسازمان های سیاسی و اقتصادی و نظامی مانند گروه هشت ،ناتو، اتحادیه اروپا و… نیز نوعاً برهمین مبادی و همبستگی های قومی ،نژادی و ا ستکباری مبتنی است.
امادر آموزه همگرایی نظام مهدوی ؛ملیت پرستی مفرط ، قومیت مداری و نژادگرایی جایی نداشته و از منظرها و ملاک های تقوا و شایسته سالاری، برای اصلاح امور مادی و معنوی بشری، جهانی اندیشیده و عمل می شود. در ضمن از دیگر ویژگی‌های عدالت مهدوی و جهانشمولی بدون تبعیض حرکت مصلحانه امام مهدی(ع)؛ این است که ایشان اصحاب خود را با هدایت الهی و بر اساس لیاقت و شایستگی و ملاکهای قرآنی و الهی ، و نه از یک نقطه خاص که از کشورها،قومیت ها،و ملیت هاو شهرها‌ی گوناگون بر می‌گزینند. این امر نشانگر آن است که حرکت امام(ع) مختص ناحیه یا کشور خاصی نیست، بلکه متعلق به همه جهانیان است زیرا براى دستیابى به اهداف حکومت اسلامى و مهدوی ، لازم است مناصب بر اساس لیاقت و شایستگى تقسیم شود و مسؤولان و کارگزاران حکومت، با کفایت‏ترین و خدمتگزارترین افراد باشند در همین راستا در همین راستا در همین راستا ؛ امام على(ع) به مالک اشتر فرموده است:«و لا تقبلنّ فی استعمال عُمّالک و اُمرائک شفاعه اِلّا شفاعَه الکفایه و الاَمانه[۴۹]؛در گزینش کارکنان و فرمانروایانت، شفاعت و وساطت کسى را مپذیر، مگر شفاعت شایستگى و امانتدارى آنها.»
امام(ع) در عهدنامه مالک، توصیه مى‏نماید کارمندان، پس از آزمایش و امتحان و نه میل و استبداد، به کار گمارده شوند و از میان آنها افرادى که با تجربه‏تر و پاکتر و پیشگامتر در اسلامند، گزینش گردند.[۵۰]
از نظر امام(ع) سزاوارترین کس به خلافت، تواناترین و داناترین آنها به فرمان خدا است‏[۵۱].
اقتدا به این سیره نبوی و علوی به همراه سایر ویژگیهای حکومت طیبه مهدوی باعث می گردد که حکومت جهانی مزبور به همگرایی کامل رسیده و مورد رضایت همه اهل عالم، ملل و نحل مختلف و نظام های سیاسی گوناگون گردد و با اجرای کامل عدالت، جهان شاهد رفع شکاف ها و محرومیت های ناشی از استکبارورزی و زیاده خواهی ملل و دول زورمند، میان ملل و دول عالم باشد و استعدادها و توانمندی ها و استیفای فراگیر کلیه حقوق ابناء و جوامع بشری اعم از ضعیف یا قوی محقق گردد و به اصطلاح امروزی جهان نه با توسعه ناموزون بلکه با توسعه موزون مواجه گردد.
همچنین از برخی روایات اینگونه به نظر می رسد که دین سالاری سپهری مهدوی در عین حال که عالمگیر بوده و بر سرتاسر آن اسلام و قوانین اسلامی حاکم است ولی سایر ملل نیز در قالب نوعی حکومت مشابه فدرالیسم، ضمن تبعیت از حکومت مرکزی جهانی، دارای آزادیهایی در تبعیت از رسوم و فرهنگ های ملی غیرمتعارض با اسلام هستند و حضرت این حق و احترام را برای آنها ملحوظ می فرماید، همانطور که در روایت امام صادق (ع) آمده است :«وقتی قائم ما قیام کند به هر منطقه ای نماینده ای می فرستد و به او می گوید: حکومت در اختیار توست هر چه مصلحت می بینی عمل کن».[۵۲]
بدین ترتیب می‌توان استنباط کرد که در حکومت جهانی مهدوی، حقی از کشورها یا به عبارتی بهتر، ایالت‌های این حکومت در هر کجای گیتی ضایع نمی‌شود.
همچنین پیامبر گرامی اسلام درباره عدالت گستری و هم‌چنین تنوع ملیت های اصحاب حضرت مهدی(ع) فرموده است:(( مهدی یحکم بالعدل و یامر به یصدق الله عزوجل و یصدق الله فی قوله یخرج من تهامه حین تظهر الدلائل والعلامات و له کنوز لاذهب و لافضه الا خیول مطهمه و رجال مسوّمه یجمع الله له من اقاصی البلاد علی عده اهل بدر ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلاً معه صحیفه مختومه فیها عدد اصحابه باسمائهم و بلدانهم و طبایعهم و حلاهم و کناهم کدادون مجدون فی طاعته.[۵۳]
مهدی به عدالت حکم نموده و به آن امر می‌کند. خداوند عزوجل او را و کلامش را تصدیق می‌نماید و هنگامی که نشانه و علامت‌ها آشکار می‌شوند، از مکه خروج می‌نماید. وی دارای گنج‌هایی از طلا و نقره نیست، بلکه گنج‌های او اسب‌های خوش اندام و نیکومنظر و مردان مشخص شده‌ای هستند که خداوند آن‌ها را برای وی از دورترین بلادها جمع‌آوری کرده است که تعدادشان به عدد اهل جنگ بدر، سیصدوسیزده نفر مرد است؛ و صحیفه‌ای همراه مهدی است که در آن اصحاب وی با ذکر اسامی، کنیه‌ها، کشورها، محل سکونت و حتی نوع طبایعشان آمده است، اینان در راه اطاعت او کوشا بوده و رنج و سختی می کشند.
این بیان به خوبی نشانگر نفی تفکر ملیت و قومیت محورانه و نژاد پرستانه در انتخاب اصحاب و مدیران عرصه جهانی نظام همگرای مهدوی و گزینش آنها بر اساس شایسته سالاری و میزان اهلیت و استحقاق آنها از جای جای عالم است.

۹-۳. همزیستی مسالمت‌آمیز
در فرهنگ و فقه سیاسی اسلام دو واژه «سلام» و «صلح» از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند و بی‌دلیل نیست که اسلام در روابط بین‌الملل و پیامبر(ص)، نیز در رسالت و سیاست خویش، اصل همزیستی مسالمت‌آمیز را به عنوان یکی از مهمترین اصول حاکم بین پیروان خود و مناسبات آنها با سایر ملتها مطرح کرده است، زیرا مقتضای فطرت انسان در مناسبات و روابط خود با همنوعانش، حالت همزیستی و مسالمت است. از منظر اسلامی، جنگ و ستیز حالت عارضی و موقت و نه طبیعی و دائم دارد. آیات متعدد قرآنی این مطلب را تأئید می‌کند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
– قل الله اعبد مخلصاً له دینی، فاعبدوا ما شئتم[۵۴]
«بگو خدا را می‌پرستم در حالی که دینم را برای او بی‌آلایش می‌گردانم، پس هر چه را غیر از او می‌خواهید بپرستید…»
– ولو شاء ربّک لآمن من فی الارض کلهم جمیعاً افانت یکره الناس حتی یکونوا مؤمنین[۵۵]
«و اگر پروردگار تو می‌خواست، قطعاً هر که در زمین است همه آنها یکسر، ایمان می‌آوردند، پس آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که بگروند؟
– فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر[۵۶]
«پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند»
– لا اکراه فی الدین[۵۷]
«در دین هیچ اجباری نیست»
– و ان جنحو للسلم فاجنح لها[۵۸]
«و اگر به صلح گراییدند، تو [نیز] بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست»
– یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه[۵۹]
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، همگی به اطاعت [خدا] درآیید.
از این آیات استنباط می‌شود که اولاً ایجاد عقیده در نهاد آدمی هرگز با تحمیل و زور سازگار نیست و ثانیاً پیامبر(ص) در روابط و تحقق رسالت و سیاست خویش با خشونت و ناسازگاری بیگانه است و مبنای دعوت و سیاست عام وی بر تفاهم و مسالمت و ملایمت استوار است و در واقع، جنگ و خصومت ورزی بر مبنای تخاصم دشمنان و استمرار عناد آنها، بر رفتار سیاسی دولت نبوی عارض می‌گشته است همچنانکه آیه ۱۲۵ سوره نحل، پیامبر را به موعظه نیکو و بهترین گفتمان با مخالفان توصیه می‌نماید.
علاوه بر آیات متعدد قرآن، عملکرد پیامبر اکرم(ص) نیز بر همزیستی مسالمت‌آمیز تأکید دارد پیامبر پس از هجرت به مدینه در حدود شش سال درگیر جنگ با دشمنان اسلام بود اما به محض اینکه دولت خویش و دارالاسلام را نسبتاً ایمن یافت، راهبرد صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز را دنبال کرد که نمود عینی آن پیمان صلح حدیبیه[۶۰] در سال ششم هجری بود.
به لحاظ تاریخی نیز آن حضرت در حل و فصل اختلافات از شیوه‌هایی چون مذاکره و بحث آزاد، حکمیت و داوری، سازش و وساطت استفاده کرد. شواهد تاریخی بسیاری در تاریخ اسلام از قبیل منشور مدینه در آغاز هجرت، و ورود پیامبر به مدینه و انعقاد پیمان دفاعی و یا بی‌طرفی با قبایل مختلف و انعقاد صلح حدیبیه و مذاکره با هیأت مذهبی مسیحیان نجران مؤید این مطلب است.
شایان ذکر است که «منشور مدینه» در این میان از اهمیت ویژه‌ای در تبیین دیپلماسی مسالمت‌آمیز پیامبر(ص) برخوردار است و حتی در حقوق بین‌الملل امروز نیز مفاد و مباحث آن قابلیت طرح و بررسی دارد. این منشور، چند ماهی پس از ورود رسول اکرم(ص) به مدینه مطرح شد و همزیستی و تفاهم مسلمانان با قبایل مستقر در مدینه و حومه آن را گسترش بخشید و در واقع پیمان مسالمت‌آمیز مزبور در سال اول هجری توسط پیامبر میان مهاجران و انصار از یک طرف و یهودیان مدینه از طرف دیگر منعقد گردید و به طور کلی دال بر این بود که یهودیان در دین و دارایی خود آزاد هستند و مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در مدینه زندگی کنند و در انجام مراسم دینی خود آزاد باشند و به هنگام جنگ علیه دشمن به یکدیگر کمک کنند و شهر مدینه را محترم بدانند و در هنگام اختلاف و رفع آن، شخص پیامبر(ص) را به داوری بپذیرند. [۶۱] همچنین پیامبر اکرم(ص) به کرات از ابزارهای مسالمت آمیز متنوع و صلح جویانه ایی مانند: مذاکره، اعزام مبلغان و سفرا، تألیف قلوب، تولی و تبری و ابزارهای بشر دوستانه‌ایی مانند عتق و فک رقبه یا آزادی بندگان برای تحقق اهداف سیاست خارجی و رسالت الهی خویش سود می‌جسته است[۶۲]
متاسفانه جهان امروز با وجود شعارهای صلح طلبانه ، همچنان شاهد سلطه طلبی و جنگ افروزی های منفعت محورانه قدرت های کوچک و بزرگ است با این وجود، یرپایی صلح جهانی یکی از آرمانهای متعالی وهمیشگی بشریت و کلیه نهاد ها وسازمان های بشری در طول تاریخ بوده است .
بر‌‌اساس مبانی دینی، بستر صلح جهانی در سایه برپایی حکومت جهانی مهدوی با اقتدا به سنت مسالمت جویانه و صلح طلبانه نبوی و علوی تحقق می یابد. در حکومت جهانی وهمگرای مهدوی، با اجرای عدالت و تکمیل عقلی و رشد علمی حاصله ؛ صلح عادلانه جهانی تأمین میگردد. به بیان دیگر، با بهره گیری کامل ازقسط و عقل، زمینه اقامه همگرایی معطوف به صلح و همزیستی پایدار و متسالم فراهم می شود.
لازم به ذکر است که گرچه حکومت مهدوی در فتح سنگرهای شیطانی شرک و پلشتی از قدرت شمشیر و نیروی قاهره نیز سود می برد اماواقعیت این است که قیام امام(ع) قیامی نظامی و میلیتاریستی و متکی بر اجبار و سرکوب نیست[۶۳] بنابراین، نباید امنیت و عدالتی کاذب و در سایه شمشیر برقرار شود. قیامِ مصلحانه یاد شده، نهضتی ایمانی، اسلامی و انسانی برای رهانیدن همه بشر از زنجیرهای نفسانی و موانع و بندهای بی‌شماری است که بر دست و پای انسان فعلی از سوی طاغوت‌ها زده شده و تکامل و کمال بشری را راکد کرده یا به پسرفت و قهقرا کشانده است.
همچنین در نهضت جهانشمول مهدوی که در آن شاهد اجرای کامل عدالت و تحقق تمام استعدادها و توانمندی‌ها و استیفای فراگیر کلیه حقوق هستیم، مطمئناً اختلاف و درگیری بین ملل و دول متنوع ومتبوع بوجود نخواهد آمد؛ زیرا اساس بسیاری از این درگیری‌ها، عدم اجرای عدالت و وجود شکاف‌ها و محرومیت‌های ناشی از استکبارورزی و زیادخواهی ملل و دول زورمند است. بدیهی است با رفع و از بین بردن این استکبارورزی‌ها و کینه‌ها، عداوت جای خود را به محبت و سازش ، همزیستی مسالمت‌‌آمیز ،همگرایی وهمبستگی کامل، با جهت‌گیری‌های معنوی و کمال‌خواهانه به رهبری دولت طیبه مهدوی خواهد داد و دولت ها و ملل تابعه این نظام الهی ؛در عین پاره‌ای کثرت‌ها و تنوع‌ها، در واقع واحد و یکپارچه است و وحدت را در کثرت می توان مشاهده کرد.
به باور برخی محققین ، مسالمت جویی و خوش رفتاری دولت مهدوی با اقلیت های دینی به حدی خواهد بود که به آنها و بویژه به یهود و نصاری اجازه داده خواهد شد تا بر دین خود با قبول شرایط ذمّه باقی بمانند. این محققین کشتار این اقلیت ها را در صورت نپذیرفتن دین اسلام ، مغایر قران و سیره پیامبر(ص) و معصومین(ع)و اصول مسلم اسلامی دانسته و اینگونه روایات را از نظر سند نیز ضعیف شمرده اند [۶۴].هر چند که در آن مقطع بخش بسیاری از اهل کتاب به دلیل آشکاری حقانیت اسلام و بینات اسلامی و شکوفایی عقلی عمومی ،و براهین و محاجّه های استدلالی حضرت مهدی (ع) با اهل کتاب ، با طوع و رغبت به اسلام می پیوندند[۶۵].

۱۰-۳. کرامت محوری و بشر دوستی
انسانها بالاتر از حق حیات، داراى حق کرامتند. این حق امرى قابل زوال نیست. کرامت یعنى اینکه انسان داراى شرف و عزت و حیثیت ارزشى است. در دیانت شریف اسلام نیز کرامت و ارزش انسانى براى آدمى ثابت شده و موجب بروز حق و تکلیف است. یکی از این کرامت ها ؛ حفظ حریت و آزادمنشی انسانها و نفی رقیت ابناء بشر است همچنان که امیرالمؤمنین(ع) در خطبه‏اى فرمود:«یا ایها الناس! اِنّ آدم لم یلد عبداً و لا امهً و ان الناس کُلّهم اَحرار و لکن اللَّه خول بعضکم‏بعضاً؛[۶۶]اى مردم! حضرت آدم نه مولود بنده‏اى داشت و نه کنیزى و همه مردم آزادند، لیکن خداوند تدبیر و اداره بعضى از شما را به بعضى دیگر سپرده است.»
در همگرایی آموزه مهدوی هم، کرامت انسانها و حقوق بشر دوستانه نه تنها محوریت دارد بلکه به عالی ترین حدّ خود خواهد رسید امام علی (ع) در بیانی، کرامت بخشی به جامعه انسانی در عصر ظهور را چنین تصویر می فرمایند: ((سپس به کوفه روی می آورد که قرارگاه و منزل اوست. برده مسلمانی در بندی نمی ماند، جز اینکه او را می خرد و آزاد می سازد و بدهکاری نمی ماند، مگر اینکه دین او را می دهد و مظلمه ای نمی ماند جز اینکه آن را می پردازد و کشته ای نمی ماند مگر اینکه دیه او را می دهد… وکشته ای نمی ماند جز اینکه دَین او را پرداخته و خانواده او را تأمین می کند وهمه امور را تدبیر و کارها را تنظیم می نماید تا آنجایی که زمین را سرشار از عدل و داد می نماید، همانگونه که به هنگامه ظهور او، از ظلم و جور لبریز است… .))[۶۷]
همچنین پیامبر مکرم اسلام نیز در بیانی ضمن تبیین برکات عصر ظهور، آن دوره را زمان تکریم و تعظیم امت معرفی فرموده است.[۶۸] رعایت کرامت انسانها و حقوق بشر دوستانه تنها به امام عصر (ع) ختم نمی شود بلکه یاران وی نیز بر مبنای لحاظ و رعایت این امور با حضرت دست بیعت می دهند و موظف می گردند این کرامت ها را در انحاء گیتی و کلیه بلاد محل ماموریت و یا مدیریت خویش به اعلاء ترین حد ،رعایت نمایند. علی (ع) در گفتاری طولانی در وصف بیعت ۳۱۳ تن از یاران حضرت مهدی (ع) فر مایشاتی دارد که به واقع می توان از آن به منشور حقوق بشر دوستانه دولت و آموزه طیبه مهدوی یاد کرد [۶۹]

۱۱-۳. اخلاق وتربیت مداری
همگرایی و اتحاد دولت ها در نظام مهدوی دارای جهت گیری های الهی واهداف متعالی است و جامعه و امتی متخلق و متکامل را پی جویی کرده و تربیت چنین امتی از اصلی ترین وظایف امام معصوم (ع)به شمار می رود.به همین دلیل دردر دین سالاری سپهری مهدوی، آدمیان به نهایت تزکیه وبلوغ وتکامل اخلاقی می رسند .نگاه به سیره امام علی (ع) در این زمینه راهگشا است از جمله ایشان در نامه ۴۵ نهج البلاغه به عثمان بن حنیف _ فرماندار بصره _ در باره ضرورت بینش دهی و تعلیم امت توسط امام فرموده است :(( الا و ان لکل ماً موم اماماَ یقتدی به و یستضییء بنور علمه ؛[۷۰]
بدان هر پیروی ، پیشوائی دارد و به او اقتدا می کند و از نور علم وی منور و آگاه می شود ))
و نیز فرمو د :(( و علی الا مام ان یعلم اهل ولایته حدود الا سلام و الا یمان[۷۱]
برامام است که به افراد تحت ولایت خویش اسلام و ایمان را بیاموزد))
بر مبنای همین سیره علوی در روایات آمده است که امام عصر (ع) ، در آن حیات طیبه موعود ؛ خود به تعلیم و تفسیر واقعیت های قران به مردم همت می گمارد و بواطن نامکشوف این مصحف شریف را برای آنها تشریح می کند و بالندگی و شکو فای کلیت افراد و اجتماع را سبب می شود.
شایان ذکر است در نهج‏البلاغه از حاکم جامعه اسلامى، به عنوان مَلک یا سلطان که به معناى تملک یا سلطه‏گرى است یاد نشده است، بلکه با کلماتى مانند «امام» (پیشوا و رهبر) و «والى» روبه‏رو هستیم. رهبر و امام کسى است که جمعیت و امتى را به دنبال خود مى‏کشاند و خود پیش‏قراول و طلایه‏دار حرکت است. والى و ولایت، به معناى پیوستگى است.
والى امت و رعیت، کسى است که امور مردم را به عهده دارد و با آنها پیوسته است. وقتى در نهج‏البلاغه در مفهوم حکومت تأمل مى‏شود، مى‏بینیم آن که در رأس حکومت است، ولىّ امر و متصدى کارهاى مردم است و مکلف به تکلیف الهى مهمى مى‏باشد. او انسانى است که بیشترین بار و سنگین‏ترین مسؤولیت بر دوش اوست.
در سوى دیگر، مردم قرار دارند که باید با همه ارزشهاى مادى و معنوى و آرمانهایشان مورد احترام قرار گیرند و دین و دنیاى آنها با هم و در تعامل، ملاحظه شود. در حکومت علوى، مفهوم سلطه‏گرى و زورمدارى و افزون‏طلبى وجود ندارد و مقصد اصلى امام(ع) آخرت است که از گذرگاه دنیا مى‏گذرد و وظیفه اصلى حکومت تمهید بستر زمینى این حرکت براى آدمیان است. بدین ترتیب اصلاح، رشد و بالنده کردن همه اصناف مردم گیتی، در جنبه مادى و معنوى، روحى و جسمى از وظایف و آرمانهاى حکومت اسلامی در حیطه داخلی و خارجی است و امر الهى به پیامبر براى تزکیه مردم، دائر بر همین مطلب است واین سنت حسنه و رسالت معصومین ؛ در نظام مهدوی به فرجام ونتیجه نهایی خواهد رسید.

۱۲-۳. جهاد و نفی هر گونه سلطه طلبی ، و مشروعیت صرف جنگ توحیدی
یکی از مبانی و اصولی که باعث همگرایی در دولت مهدوی است اصل جهاد، و قتال با دشمنان و محاربان با خدا و جامعه اسلامی است ود رحقیقت امت همبسته وی امتی مجاهد است ،زیرا جهاد توحیدی؛ از ضروریات دینی رسالت و دولت نبوی وعلوی بوده است بعلاوه ، شناخت ماهیت دشمنان خدا که دشمنان خلق نیز هستند و ستیز مداوم با ایشان و هوشیاری در برابر توطئه‌های آنان و به دوستی نگرفتن و عدم وابستگی و کمک نگرفتن از آنها، از جمله مسائل مؤکدی است که قرآن طی ده‌ها آیه، به گونه‌های مختلف آن را مطرح نموده؛ و آگاهی لازم در این زمینه‌ها را؛ شرط ایمان واقعی شمرده است؛‌و از آن به عنوان یک عامل تعیین کننده در حیات سیاسی جامعه اسلامی یاد کرده است و از طرفی افزایش عدّه و عدّه و نیرومندی بیشتر را جهت ترساندن دشمنان اسلام و مخلّان امنیت جامعه اسلامی لازم می‌داند که برخی از این آیات بدین فرارند:
– «و هر چه در توان دارید از نیروها و اسب‌های آماده بسیج کنید، تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری را جز ایشان – که شما نمی‌شناسیدشان و خدا آنان را می‌شناسد – بترسانید[۷۲]
– آنهایند [منافقان] دشمنان شما، در برابر آنان هشیار باشید. [۷۳]
– مردم با ایمان، دشمنان مرا و دشمنان خودتان را دوست نگیرید. [۷۴]
باید اذعان کرد که جهاد از واژه‌های آشنای قرآنی است که شرایط اساسی ایمان و تنعم در بهشت جاودان و میزان و معیار درجه‌بندی امتیازات در جامعه اسلامی معرفی شده است. جهاد اگر چه در راه خدا انجام می‌گیرد، ولی نفع آن در حیات سیاسی به خود مؤمن و جامعه اسلامی و تضمین سلامت و امنیت آن برمی‌گردد:
– آنها که مهاجرت می‌کنند و در راه خدا پیکارگرند امید به رحمت خدا دارند. [۷۵]
– مؤمنان آنانند که ایمان به خدا و رسول آورده‌اند و تردیدی به دل راه نداده‌اند و در راه خدا به مال و جان جهاد کرده‌اند. [۷۶]
– کسی که جهاد می‌کند به نفع خود اوست، خداوند از جهانیان بی‌نیاز است. [۷۷]
– ای پیامبر! با کفار و منافقین جهاد کن و بر آنان سخت‌گیر باش. [۷۸]
باید اشاره کرد که آیات جهاد به طور کلی در دو دسته جای می‌گیرند: اول؛ آیات مقید که جهاد را بر وجود فتنه و ظلم و آغاز جنگ و ایجاد ناامنی از سوی غیر مسلمانان مبتنی می‌سازد، این دسته از ایات عمدتاً بیانگر ماهیت جهاد و جنگ دفاعی است که حق مشروع تمام جوامع و انسانهاست. دوم؛ آیات مطلق که به طور مطلق به قتل کفار و مشرکان دستور می‌دهد. [۷۹]برخی خاورشناسان با توسل به این ایات سعی کرده‌اند اسلام را جنگ طلب و جنگ محور معرفی نمایند. این در حالی است که اصولاً جهاد در تفکر اسلامی برای کشورگشایی،‌قتل و نابودی نفوس نبوده و ماهیتی اصلاحی و دعوتگرایانه دارد، به عبارتی خود به یکی از مراحل دعوت تبدیل می‌شود و به تعبیر مفسران حالت دفاعی به خود می‌گیرد همانطور که در سیره سیاسی دولت نبوی چنین بود.
از دیدگاه بیشتر مفسّران شیعی و سنی؛ جهاد دارای ماهیت اصلاحی و در جهت دعوت اسلامی است. از نظر آنان جنگ‌های سلطه‌طلبانه و توسعه‌جویانه نه فقط مشروعیت ندارد بلکه از نظر متون اسلامی به شدت مورد نکوهش و نفی قرار می‌گیرد. بنابراین جهاد، خود دعوت به سوی خدا و به منظور اعتلای «کلمه الله» و امحای باطل و ریشه‌کنی مفسده و ناامنی اعمالی از سوی مشرکین و مفسدین است. همچنین لزوم دعوت قبل از جهاد و مشروع نبودن جهادی که به دعوت نپرداخته از امور مورد اتفاق میان فقها و مفسران است. [۸۰]در همین راستا علامه طباطبائی با تأیید ماهیت تدافعی جهاد در اسلام می‌نویسد:«قتال در راه خدا، چه دفاعی و چه ابتدایی، در حقیقت دفاع از حق انسانیت است و آن حق همان حق حیات است، زیرا شرک به خدای سبحان هلاک انسانیّت و مرگ فطرت و خاموشی چراغ در درون دل‌هاست و قتال که همان دفاع از حق انسانیِت است این حیات را بر‌می‌گرداند و بعد از مردن آن حق را دوباره زنده می‌سازد»[۸۱]
بنا به این توضیحات کاملاً مبرهن می‌گردد که اصل جهاد در سیره سیاسی نبوی، علوی و مهدوی نیز ماهیتی دعوت‌گرایانه داشته و بدنبال احیای فطرت انسانها با ماهیتی تدافعی بوده است.
همچنین بر حسب آموزه های دفاعی معصومین (ع) ، جنگ طلبی مذموم بوده و تنها جنگ در راه حق و اهداف توحیدی مورد پذیرش است. بدین سان، اساس سیاست داخلی و خارجی و هر گونه اتحاد و همگرایی، نفی جنگ طلبی بوده و اگر قرار است جنگی هم موجه باشد آن نبردی در راستای حاکمیت توحید و تفکر توحیدی بر کلیه انحاء عالم است به عنوان نمونه ؛امام سجاد(ع) در این راستا در دعای بیست و هفتم صحیفه سجادیه برای سپاهیان و مرزداران اسلامی چنین دعا می فرماید : « ….. و آنها را برای عبادت از جنگ و محاربه کفار فراغت بخش و از دفع و طرد آنها آسوده ساز تا با تو به خلوت و راز و نیاز پردازند و تا آنکه دیگر در معموره زمین هیچکس غیر تو را پرستش نکند و پیش احدی جز ذات یگانه تون کسی جبهه بخاک مذلت نسازند[۸۲] …. پروردگارا و این نعمت غلبه و استیلای مسملین را در تمام اقطار عالم تعمیم ده» [۸۳]
همچنین امام، شریعت و عدالت و معرفت خواهی و جهاد در راه استیلای توحید را از ویژگی های سپاهیان اسلامی به شمار آورده است : « پروردگارا هر گاه از قشون اسلام که اهل ملت و شرع تو هستند ، مرد جنگ جویی با آن کافران به جنگ برخیزد یا آنکه از پیروان سنت و آئینت مردی با عدالت و معرفت با آنها به جهاد و دفاع رو آورد باین مقصود که دین توحیدی تو برتری یابد و حزب و سپاه تو نیرومندتر شود و بهره خلق از معرفتت بیشتر گردد تو ای خدا بر آن مرد جنگ جو و مجاهد امر جنگ را سهل و آسان گردان و … »[۸۴]
امام سجاد(ع)در این فقره از دعای خود جهت سپاهیان ، صفات و ویژگی های متعددی را همانند صبر ، ثبات ، پایداری ، شجاعت ، سلامت جسمی ، اخلاق نیکو، حسن سیاست یا تدبیر ، شهادت طلبی ، رهبانیت در جهاد ، خلوص و حسن نیت ، عدالت ورزی و دوری از ریا ذکر می کند[۸۵]
بدین ترتیب در سیاست و آموزه های دفاعی معصومین(ع) و از جمله حضرت سجاد(ع)، نیروهای نظامی نه تنها جنگ طلب و استیلاجو و مظهر اعمال خشونت نامشروع نیستند بلکه می بایستی از متدین ترین و مخلق و فرهیخته ترین افراد اجتماع باشند و بدیهی است چنین بینش متعالی درباره نیروهای نظامی در نوع خود بی‌نظیر است [۸۶]وسپاهیان و اصحاب حضرت مهدی هم باین صفات عالیه متخلق بوده و مایه جذب قلوب وپیوستگی سایر ملت ها وامم به امت واحده مهدوی خواهند گردید.

۱۳-۳. نفی سبیل و لزوم عزت‌ مندی مسلمین
یکی از اصول ارزشمند اسلامی ، در کلیه عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … اصل نفی سبیل در کلیه قلمروهای داخلی و خارجی است که از نص آیه «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً»[۸۷] گرفته شده است.این اصل بر کلیه معاهدات و رفتارهای نظام سیاسی اسلامی حاکم است و بدیهی است که همگرای و اتحاد این نظام با سایر دول متاثر از این اصل بنیادین باشد.
مفسران در تفسیر این آیه اقوال مختلفی ذکر کرده‌اند، بعضی «سبیل» را به مفهوم حجت و دلیل گرفته وآیه را چنین معنا کرده‌اند: «خداوند کافران را با حجتی برتر در مقابل مؤمنان قرار نداده است»
عده‌ای گفته‌اند مقصود از نفی سبیل، نفی سلطه کفار بر مؤنان در قیامت است. اما بیشتر علماء به این آیه بر منع و عدم جواز فروش عبد مسلمان به کافر استدلال کرده‌اند، زیرا این امر موجب مسلط شدن کافر بر عبد مسلمان و خواری او می‌گردد. بنابراین اگر بیع عبد مسلمان به کافر جایز نیست، چون موجب استیلای کافر می‌گردد، پس هر چیزی که سبب سلطه کفار بر مؤمنان و مسلمانان شود ممنوع و غیر قابل تحمل خواهد بود.
صحت این استدلال وقتی است که کلمه «سبیل» به معنای سلطه و سلطنت و نه حجت و برهان، لحاظ شود. بر این اساس، آیه نفی سبیل به عنوان اساس روابط خارجی و امنیتی دولت اسلامی مطرح می‌گردد و بر سایر آیات حاکمیت می‌یابد. برای نمونه اگر دولت اسلامی با غیر مسلمانان عهد و پیمانی را منعقد کند، به حکم صریح قرآن مبنی بر وجوب وفای به عهد «اوفوا بالعهد» لازم است که دولت اسلامی به میثاق و پیمان منعقد شده پایبند باشد، اما اگر این پیمان موجب استیلای سیاسی و نظامی و فرهنگی کفار بر مؤمنان گردد فاقد اعتبار است و از ذیل وجوب وفای به عهد خارج خواهد شد؛ بنابراین روابط خارجی و امنیتی نظام اسلامی با غیر مسلمانان می‌باید به گونه‌ای تنظیم گردد که زمینه‌های سلطه و برتری کفار بر مسلمانان را فراهم نیاورد، در غیر این حالت چنین روابطی نامشروع و غیر شرعی خواهد بود.
به هر حال بر اساس اصل نفی سبیل، راه هر نوع نفوذ و سلطه کفار بر جوامع اسلامی در حوزه‌های مختلف سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی باید مسدود گردد. از نظر سیاسی و امنیتی، نپذیرفتن تحت الحمایگی، نفی ظلم و استبداد و استعمار، جایز نبودن مداخله بیگانگان در امور داخلی کشور اسلامی و تصمیم‌گیریهای سیاسی مورد تأکید است و از نظر نظامی نیز تسلط بر مقدّرات و تدابیر نظامی مدنظر می‌باشد، در ضمن عدم وابستگی اقتصادی و جلوگیری از نفوذ فرهنگی و منع استشاره و مشورت در حوزه‌های فرهنگی و نظامی در روابط خارجی مدنظر است؛ بنابراین قاعده نفی سبیل بیانگر دو جنبه ایجابی و سلبی است که جنبه سلبی آن ناظر بر نفی سلطه بیگانگان بر مقدّرات و سرنوشت سیاسی و اجتماهی مسلمانان است و جنبه ایجابی آن بیانگر وظیفه دینی امت اسلامی در حفظ استقلال سیاسی و از میان برداشتن زمینه‌های وابستگی و موجبات ناامنی است.
علاوه بر آیه مربوطه به این اصل، به سایر آیات دیگر هم که مؤمنان را از پذیرش و قبول ولایت کافران برحذر می‌دارند و یا به عواقب منفی و زیانبار آن هشدار می‌دهند، استدلال شده است. [۸۸]برخی از مفسران برای نفی سلطه کفار و عدم جواز آن به آیه ۱۱۸ سوره آل عمران هم استدلال کرده‌اند که می‌فرماید: «ای اهل ایمان، غیر را به بطانه نگیرید»[۸۹]در این آیه خداوند سبحان، مؤمنان را از دوستی با بیگانگان نهی می‌کند.
گفته‌اند مقصود از «بطانه»، دوستی و قرابت همدلانه است؛ بنابراین مسلمانان نباید کافران را دوست و هم راز و از صنف «خودیها» بدانند، چون این امر موجبات سلطه آنان بر مسلمانان را فراهم می‌سازد[۹۰]و تأثیر و پیامد منفی چنین سلطه‌ایی نیز به طور قطع مغایر عزت مسلمانان و اهداف بلیغ رسالت نبوی است. زیرا قرآن کریم در آیات متعدد دیگر، ولایت کفار و یهود و نصاری را بر مسلمین به شدت نفی نموده است، آنجا که می‌فرماید:«یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الکافرین اولیاء من دون المؤمنین[۹۱]
ای اهل ایمان، کافران را بجای مؤمنان، ولی و سرپرست خود قرار ندهید»
از سویی از مدارک مؤیّد قاعده فقهی نفی سبیل، حدیثی از پیامبر به بنام حدیث اعتلاء است. این حدیث در کتاب «من لایحضره الفقیه» جلد ۴ باب میراث اهل الملل از پیامبر اسلام روایت شده و متن آن چنین است:«الاسلام یعلو و لایعلی علیه و الکفار بمنزله الموتی لایحجبون و لایورثون[۹۲]
اسلام همیشه علو و برتری دارد و هیچ چیزی بر آن علو نمی‌یابد و کافران بمنزله مردگان هستند نه حجابی بر آنها لازم است و نه اینکه ارثی به آنها تعلق می‌گیرد.»
از سوی دیگر، سلطه کفار بر مسلمین، موجب حقارت و پستی و ذلت مسلمانان در برابر غیر مسلمانان خواهد شد که این نیز با اهداف عالیه اسلام و رسالت نبوی مغایرت کامل دارد زیرا که قرآن، پیامبر مکرم خویش و مسلمانان را دارای عزت معرفی می‌کند:
«ولله العزه و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لایعلمون. [۹۳]
عزت ویژه خداوند و پیغمبرش و مؤمنین می‌باشد لکن منافقین نمی دانند»
طبق این آیه، عزت بخدا و پیامبر و مسلمانان می‌باشد پس باید علی القاعده راه هر گونه تسلط و نفوذ و برتری تشریعی کفار بر مسلمین نفی شود و یکی از نشانه‌های کامل بودن دین نیز همین است. [۹۴]بدیهی است با توجه به مقام اسوه‌گی نبی مکرم اسلام و تبعیت کامل ایشان از فرامین قرآنی، در سیاست خارجی ونوع همگرایی دولت مهدوی ؛این اصل به حد اعلای خود رعایت خواهد شد کما اینکه امت واحده اسلامی در دوره ظهور به نهایت عظمت و عزت مندی خود خواهد رسید وهمانطور که پیش از این گفته شد پیامبر مکرم اسلام نیز در بیانی ضمن تبیین برکات عصر ظهور، آن دوره را زمان تکریم و تعظیم امت معرفی فرموده است.

۱۴-۳. وفای به عهد و تعهدات
یکی از مهمترین اصول اسلامی چه در سیاست و چه در روابط و حقوق بین‌الملل اصل وفا به تعهدات است. آیات قرآنی و روایات، بویژه روایات نبوی با تأکید بر ضرورت پایبندی به همه تعهدات و پیمانها، تنها در صورت تخلف طرف مقابل، تقض تعهد را جایز دانسته و در غیر آن، وفای به عهد را به حکم عقل و شرع لازم می‌دانند. برخی از این مستندات قرآنی و روایی به شرح زیر است:
– «والموفون بعهد هم اذا عاهدوا…؛ [۹۵] و چون پیمان یندند به پیمانشان وفا کنند.»
– «یا ایها الذین آمنوا و اوفو بالعقود…؛ [۹۶] ای اهل ایمان، به عهد و پیمان خود وفا کنید.»
– «الذین یوفون بعهد الله و لاینقضون المیثاق؛[۹۷] کسانی که به عهد خدا وفا می‌کنند و پیمان حق را نمی‌شکنند.»
– «واوفو بالعهد کان مسئولاً؛[۹۸] به عهد وفا کنید، بی‌گمان، عهد پرسیده می‌شود.»
– «والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون؛[۹۹] و کسانی که به امانت‌ها و پیمان‌های خویش پایبندند.»
رسوالله(ص) در همین راستا فرموده است:«لا دین لمن لاعهد له …. المؤمنون عند شروطهم[۱۰۰]کسی که پایبند به عهد خود نیست از دایره دیانت خارج است… ایمان مؤمنین در گرو پایبندی به تعهداتشان است
اصل وفای به عهد و تعهدات، بر مبنای ایات و سنت و سیره نبوی؛ دربردارنده موارد زیر است:
۱- اصل بقای معاهده‌ها و اعتبار آن تا زمان انقضای مدت
۲- عدم جواز خدعه و غدر به طرف مقابل، و وجوب وفای به عهد، تا زمان النقضای مدت؛
۳- عدم نقص قطعی پیمان، مگر آن که طرف مقابل غدر و خدعه نموده و یا آن را کاملاً نقض نماید.
سیره نبوی و علوی و سیاست خارجی ایشان نیز حاکی از پایبندی پیامبر (ص) و امام علی (ع) به کلیه پیمانها و تعهدات کتبی و شفاهی بود و پیامبر به کلیه عقود خود اعم از دائم، موقت، معین و نامعین متعهد بود که از برجسته‌ترین موارد آن، التزام و پایبندی حضرت به مفاد صلحنامه «حدیبیه» بود که پیامبر با ناگواری تمام، به دلیل احترام به این پیمان، افراد تازه مسلمانی را که از شکنجه و آزار قریش به سوی مدینه هجرت کرده بودند باز می‌گرداند[۱۰۱]و حتی در چنین شرایط سخت و پرمضیقه‌ای از لزوم رعایت پیمانها دست نمی‌کشید و کارگزاران و فرستادگان خویش را هم به رعایت این التزام توصیه می‌فرمود و در این میان فرقی نمی‌کرد که طرف معاهده مسلمان با یهودی و یا نصرانی و یا کفار و معاندین باشند. [۱۰۲]
با توجه به همسانی سیره نبوی و علوی با سیره مهدوی و اینکه امام عصر(ع) در حقیقت به دنبال احیا و اقامه کتاب و سنت است ؛ اصل وفای به عهد و تعهدات نیز جز مبادی و بنیان های سیاست خارجی وآموزه همگرایی دولت جهانشمول مهدوی است و در عوض؛با خدعه ورزان و پیمان شکنان به شدت مقابله خواهد شد و تثبیت سنت وفای به عهد ، باعث بقای کامل معاهدات و در نتیجه استحکام همبستگی و همگرایی کامل ملل جهان در تحت رایت و لوای دولت مهدوی خواهد گردید.

استنتاج
گفته شد یکی از مهمترین علل منازعات و بروز ناامنی و جنگ در عرصه های جهانی ، بین المللی و منطقه ایی ؛ ،فقدان همگرایی و همبستگی میان کشور های مختلف بوده است ومتاسفانه استمرار منازعات و خصومت ها و بی پایانی جنگ های فراگیر ،و بی ثباتی پیمان های همگرایی؛ نشان از ناکامی تئوری ها، دولت ها ،نهاد ها وسازمان های بین المللی در ایجاد همگرایی و تفوق بر علل افتراقات جهانی و بین المللی دارد.
در نوشتار حاضر تلاش شد ضمن پرداختن به نظریه هاى “کارکردگرایى” و “نو کارکردگرایى” ونظریه کانتوری و اشپیگل در باره همگرایی ، ناکامی های این نظریه ها و سازمان های بین المللی و منطقه ایی در تحقق همگرایی در صحنه جهانی تبیین گردد.
آنگاه سعی گردید تا مبانی همگرایی در آموزه مهدویت و دولت جهانشمول مهدوی تبیین گشته و امتیازات آن به نسبت تئوری های همگرایی فعلی تشریح شود و مستدلات نوشتار نیز دلالت بر اثبات مفروض این پژوهش دارد و بیانگر نقصان و ناکامی نظریه های غربی و سازمان های بین المللی در ایجاد همگرایی در عرصه جهانی و منطقه ایی بوده و مناسب وآرمانی بودن الگوی همگرایی مهدوی برای ایجاد همبستگی و همگرایی جامعه جهانی در قالب امت واحده جهانی را اثبات نمود.
مهمترین نقطه ضعف نظریه های همگرایی جهان معاصر ؛ نا توانی آنها در ارائه یک الگوی جهانشمول و فراگیر جهت همگرایی است و اکثر این نظریه ها بر عوامل معدودی به عنوان موجد همگرایی و همبستگی تاکید می نمایند که فاقد کفایت و جامعیت لازم است و حتی می توان اذعان کرد که این تئوری ها در بهترین و آرمانی ترین صورت ، عامل ناهمگونی و افزایش افتراقات در عرصه بین المللی هستند ومناطقی از جهان را در مقابل یکدیگر قرار می دهند ، به عنوان نمونه؛ محصول این نظریه ها ، معاهدات و پپمان های همگرایی دو یا چند جانبه ایی است که کشور های غنی را از کشورهای فقیر جدا می کنند و یابه همین روال کشورهایی را با چند ویژگی مشترک مانند قومیت ، نژاد ، سطح فناوری ، ایدولوژی های غیر الهی ، تشابه نظام سیاسی و امثال آن، تقسیم بندی و منفک می سازند توضیحات قبلی موید این ادعا است زیرا بیان شد که از منظر کارکرد گرایان و نوکارکردگرایان ؛ افزایش همگرایى ‏؛ نیازمند افزایش ظرفیتهاى فنى و تکنولوژیکى کشورها و تقویت عامل اراده و عزم سیاسى آنها در ایجاد و توسعه همگرایى است ، یا نظریه کانتورى و اشییگل نیز ؛ همگرایى را به عنوان یک وضعیت مى پندارد و معتقد است که در حقیقت وضعیت و ویژگیهاى سیاسى، اجتماعى ،اقتصادى قومى ،نژادى، فرهنگى، زبانى و جغرافیایى کشورهاى همجوار و نوع و میزان روابط آنها موجد همگرایى مى گردد.
این در حالی است که برخی از این معیارهای طبقه بندی مزبور و یا موضع گیری های مناطق همگرا و متحد در لوای پیمان های بین المللی نیز ، فاقد روایی وصحت در نظر ادیان الهی و وجدان بشری است و علکرد منفعت محورانه و استیلا طلبانه آنها ، به بروز بیشتر نا امنی و مخاصمه جویی و جنگ طلبی در عرصه گیتی انجامیده است.همچنان که وجود سه بخش مرکزى ، حاشیه و مداخله گر در نظریه های همگرایی و درحوزه عمل آنها ، منجر به عدم رعایت حق حاکمیت و رأى برابر کشورها ی به اصطلاح همگرا ، گردیده است.
همچنین گفته شد یکی از اصلی ترین نهادهایی که بویژه در سده اخیر و در سطح بین المللی و جهانی ،در راستای همگرایی و همکاری کشورها وارد میدان گردیده ؛سازمانهای مختلف بین المللی است اما باید اذعان کرد که این نهاد ها در کسب اهلیت و کفایت لازم در قبول مسئولیتهاى محوله و تحقق انتظارات متوقع راه درازى در پیش دارند و به همین خاطر یک دیدگاه بسیار مهم ؛ قائل به شکست و نارسایى سازمانهاى بین المللى در حیطه های عملکردی وایجاد همگرایی و حفظ صلح و امنیت در سراسر عالم است وبرخی از مهمترین ادله این مدعا بدین شرح بیان شد :
۱- شکست در زمینه ضمانت اجرا و ناکامى در تهیه ساز و کارهاى کارآمد براى حفظ نظم و جلوگیرى از جنگ.
۲-جایگزینى استعمار جدید به جاى استعمار قدیم ۳- شکست در میانجیگرى و ایفاى نقش بى طرف جهانى.
۴- گرایش بیشتر به سلطه ملى گرایى تا پرورش بین الملل گرایى.
۵- حرکت پاره اى سازمانها به سوى اتحادیه هاى منسوخ و نه بین الملل گرا مانند ناتو.
۶- عدم توفیق در ایجاد یک مرکز نهادینه اداره نظام جهانى و رهبرى غیر متأثر از دول.
۷- عدم توفیق درافزایش اجماع جهانی و روند دموکراتیزاسیون بین المللى.
۸- ضعف و ناکارآمدى سازمانهاى جهانى بدلیل سیستم فلج کننده حق وتو در سازمان ملل وتأثیر پذیرى از نفوذ قدرتهاى بزرگ .
۹- تاثیر پذیرى منفى سازمانهاى منطقه ایى و دول عضو از قدرتهاى جهانى و منطقه ایى وتنش هاى میان آنها و خدشه بردارى نسبى استقلال تصمیم گیرى آنها.
۱۰ – دشوارى در تأمین بیطرفى وفراهم آورى نیروهاى بیطرف.
۱۱- عدم توازن قدرت در منطقه و وجود قدرت هاى مرکز و کشورهاى حاشیه ضعیف در سازمانهاى منطقه ایى.
در مقابل؛ مهمترین ویژگی نظریه همگرایی در آموزه مهدوی ، الهی بودن و برخورداری از مبانی جامع، فراگیر، توحیدی وجهانی است و لذا بر خلاف نظریه های جدید ؛ ملاک های نارسای ملیت، فومیت ، نژاد، زبان و امثال آن ، در این الگو جایی نداشته و بر عکس با این ملاک ها مبارزه می شود.
همچنین به گونه ایی مستدل ، با استمداد از راهبرد های قرانی و تاسی به سنت نبوی و سیره علوی و با کنکاش در روایات مربط به عصر ظهور؛ جامعیّت ، کفایت ، وسپهری بودن همگرایی در آموزه ودولت مهدوی تشریح گردید و مبانی همگرایی در آموزه های اسلامی و مهدوی که منجر به ایجاد امت واحده و حیات طیبه برای جامعه همبسته و هم پیکر بشری خواهد گردید و سپهر آفرینش را بر مبانی توحیدی متحد خواهد ساخت بدین صورت معرفی شد :
۱- توحید،خدامحوری و محو شرک
۲- تحقق وحدت و همگرایی در پرتو حکومتِ امام معصوم
۳- رسالت تحقق امت واحده و همگرایی در سپهر جهان وآفرینش
۴- دعوت
۵- احیا و اقامه حق و دفع باطل محور همگرایی
۶- عدالت ، مساوات طلبی و تبعیض ستیزی
۷- امنیت، صلح ومودّت فراگیر
۸- نفی ملیت وقومیت مداری
۹- همزیستی مسالمت‌آمیز
۱۰- کرامت محوری و بشر دوستی
۱۱- اخلاق وتربیت مداری
۱۲- جهاد و نفی هر گونه سلطه طلبی ، و مشروعیت صرف جنگ توحیدی
۱۳- نفی سبیل و لزوم عزت‌ مندی مسلمین
۱۴- وفای به عهد و تعهدات
همچنین چون اساسا مساله همگرایی در قالب سیاست خارجی و دیپلماسی کشورها نسبت به یکدیگر مطرح و موضوعیت می یابد ، اصول همگرایی پیشگفته را می توان به عنوان بخش بسیار مهم وعمده ایی از سیاست خارج و دیپلماسی دولت مهدوی به حساب آورد.

پى‏نوشت‏ها:

[۱] -International organizations.
[۲] – Doctrine
[۳] -Convergence theories
۴-در مبحث تبیین نظریه های همگرایى به شکل آزاد و تلخیصى از اثر زیر بهره گرفته شده است: سید حسین سیف زاده نظریه پردازى در روابط بین الملل مبانى و قالبهاى فکرى تهران سمت ،۱۳۷۶ ص ۳۲۰-۳۰۲.همجنین برای اطلاع بیشتر ازنظریه های مربوط به همگرایی ، منطقه گرایی و انسجام اتحادها ر،ک به؛جیمز دوئرتی ، رابرت فالتز گراف. نظریه های متعارض در روابط بین الملل،ج۲ ترجمه علیرضا طیب، وحید بزرگی،تهران ،نشر قومس ،۱۳۷۲، ص۶۶۵-۷۱۹.
۵-جهت اطلاع بیشتر از مباحث کامیابیها و ناکامیهاى سازمانهاى بین المللى ر.ک‏؛ اینیس ل. کلاد ارزیابى سازمانهاى بین المللى در قرن بیستم ترجمه فرهنگ رجائى تهران دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى تهران ۱۳۶۶.
۶-ر،ک به ؛بهرام اخوان کاظمی.« نقش سازمان های منطقه ایی درپایداری وامنیت کشور ها ی عضو ، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، بهمن و اسفند ۱۳۸۳، شماره های ۲۰۹-۲۱۰ .
[۷] . منوچهر محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اصول و مسایل، تهران، نشر دادگستر، ۱۳۷۷،‌ص۱۸
[۸] . جواد منصوری، نظری به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۵، ص۱۱.
[۹] . نساء، آیه ۴۸، «ان الله لایغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء…»
۱۰- برای اطلاع بیشتر ر،ک به ؛ بهرام اخوان کاظمی ، « اصول سیاست خارجی پیامبر (ص) » ،(مندرج در : سیاست نبوی ، مبانی ، اصول ، راهبردها ، تهران ،پژوهشکده مطالعات فرهنگی واجتماعی ، ۱۳۸۶، ص۵۷۱-۵۹۷).
[۱۱] . ابن هشام، سیره النبی، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، اسلامیه، ۱۳۴۸، ص ۲۶۷.
[۱۲] . به عنوان مثال، پیامبر(ص) در نامه خویش به قیصر روم به این آیه استناد نموده‌اند. ر. ک به: علی بن حسینعلی احمدی، مکاتب الرسول، قم، المطلبه العلمیه، ۱۳۷۹ق، ۱۳۳۹ش، ص۱۰۵و ۹۰.
آل عمران،۶۴. -[۱۳]
ابوجعفر محمد بن حسن بن علی الطوسی (شیخ صدوق) ، امالی ، نجف ،۱۳۸۴ ق ،ج ۱ص ۲۳۱-[۱۴]
[۱۵] – ر.ک به؛ نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، مؤسسه انتشارات حضور، زمستان ۱۳۸۱، خطبه ۱۳۸، ص ۱۹۰.
[۱۶] -. ((سُئل عن النبی متی یقوم قائمکم، قال اذا صارت الدنیا هرجاً و مرجاً))؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۶، قم، دارالکتب اسلامیه، [بی‌تا]، روایت ۱۷۶، باب ۴۱، ص ۳۲۲، برای تبیین استدلالی ملاحم و علائم ظهور ،ر، ک به؛ مصطفی صادقی ، تحلیل تاریخی نشانه های ظهور ،قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم ،۱۳۸۵.
۱۷- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲. ; ا لغیبه نعمانی، باب ۱۳،روایت سیزدهم، ص ۲۳۱.
لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر،قم ،مکتب داوری،ص ۵۹۳،( به نقل از کشف الاستار).- [۱۸]
نهج البلا غه، ترجمه وشرح سید علینقلی فیض الا سلام، بی جا ،بی نا ، ۱۳۵۱ ش ،خطبه ۱۴۶، بند ۲، ص ۴۴۲.-[۱۹]
۲۰- ر.ک ، حبیب الله طاهری ،((عصر ظهور یا مدینه فاضله موعود در اسلام )) ،انتظار،شماره ۲.
کامل سلیمان، روزگار رهایی‌( ترجمه یوم الاخلاص)، ج‌۱،ترجمه علی اکبر مهدی پور،تهران،چاپ سوم ،۱۳۷۶،ص‌۱۲۹.-[۲۱]
[۲۲] – ((انّا غیر مهملین‌ لمراعاتکم‌ ولاناسین‌ لذکرکم)).((ما هرگز در رعایت‌ و مراقبت‌ شما کوتاهی‌ نمی‌کنیم‌ و یاد شما را از خاطر نمی‌بریم‌))؛( طبرسی، احتجاج‌، ج‌۲، ص‌۴۹۷)
-((بی‌ یدفع‌ الله‌ البلاء عن‌ اهلی‌ وشیعتی)) ((خداوند به‌ وسیله‌ من‌ بلاها را از شیعیان‌ و خاندانم‌ دفع‌ می‌کند)).( طوسی، الغیبه‌، ص‌۲۴۶.)
۲۳ . ر. ک به ؛ احمدی، مکاتب الرسول، پیشین، ص ۹۰.
بحارالا نوار ، ج۵۲، ص۳۲۱ ، روایت۲۹ ،باب۲۷.-[۲۴]
صافی گلپایگانی ، منتخب الا ثر ، پیشین ، ص ۴۷۲ ، ب ۳، ح ۳. -[۲۵]
[۲۶] . آل عمران، آیه ۱۱۰.
[۲۷] . مائده، آیه ۷۸ و ۷۹.
[۲۸] . نحل، آیه ۱۲۵.
[۲۹] . شوری، آیه ۱۵.
[۳۰] . فصلت، آیه ۳۳.
[۳۱] . ر. ک به، سید عبدالقیوم سجادی، دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳،ص۵۰ و؛ وهبه الزحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلام، دمشق، دارالفکر، ۱۹۹۲م، ص۳۲۰
[۳۲] . ر. ک به: حسینعلی منتظری، فقه الدوله الاسلامی، ج۲، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۲ هـ ق، ص۷۱۱.
[۳۳] . «فبما رحمه من الله لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک…»
[۳۴] . ر. ک به:‌ الاحمدی، پیشین، ص۱۲۱.
[۳۵] . ر. ک به: همان، ص۱۶۹، همچنین ر. ک به: علی احمد میانجی، مکاتیب الرسول، قم، انتشارات یس، ۱۳۶۳، ص۱۶۹
۳۶- محمد ابن علی بن بابویه ( شیخ صدوق) ، کمال الدین ، ج۲ قم ، موسسه النشر الا سلامی ، ۱۴۱۶ه، ص ۴۱۱.
۳۷- مسعود پور سید آقایی و دیگران، تاریخ عصر غیبت ، قم ، موسسه انتشارات حضور ، چاپ دوم ۱۳۸۳ ، ص ۴۲۷( به نقل از الزام الناصب ، ص۱۷۷).
نهج‏البلاغه، خطبه‏۳۳، ص‏۱۱۱ -[۳۸]
۳۹-ر،ک به ، بهرام اخوان کاظمی ،«آرمان های حکومت از دیدگاه امام علی (ع) ،»حکومت اسلامی ، شماره ۱۷،، پاییز ۱۳۷۹ ،ص ۱۳۷.
نهج البلاغه، نامه ۵۳، بند ۳۶، ص‏۱۰۰۶.-۴۰
عبدالواحد التمیمى الامدى، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج‏۱، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت ۱۴۰۷، ص‏۳۳۵. -[۴۱]
همان ، ص۲۹۲.-[۴۲]
بحارالأنوار، ج۵۱، ص۸۱، روایت پانزدهم.-[۴۳]
همان، ج۵۱، ص۲۹.-[۴۴]
نهج‏البلاغه، خطبه ۱۳۱، بند ۳، ص‏۴۰۷.-[۴۵]
همان، خطبه‏۱۰۵، بند ۱، ص‏۳۱۳. -[۴۶]
محمد باقر مجلسی ، مهدی موعود ، ترجمه جلد سیزدهم بحار الا نوار ، ترجمه علی دوانی ، تهران ، دارالکتب الا سلامیه ، ۱۳۶۸ ،ص ۱۰۹۵.-[۴۷]
همان، ج۲ ، صص ۲۲۵-۲۲۴-[۴۸]
محمدمهدى شمس‏الدین، نظام الحکم و الاداره فى الاسلام، بیروت، چ سوم، ۱۳۷۴ق، قم، ۱۴۱۱ق. ص‏۳۰۱.-[۴۹]
نهج‏البلاغه، نامه ۵۳، بند ۴۳، ص‏۱۰۱۱.-[۵۰]
همان، خ‏۱۷۳، بند ۲، ص‏۵۵۸.-[۵۱]
۵۲- ر.ک ؛ علی سعادت پرور ، ظهور نو ، ترجمه از کتاب الشموس المضیئه ، ترجمه : محمد جواد وزیری فرد ، تهران ، احیاء کتاب ، ۱۳۸۰ ، چ۲ ،ص ۲۰۲۲۰۳ ( به نقل از اثبات الهداه ، ج۳، ص۵۲۳ ، ح ۷۱۲ ).
بحارالانوار، ج ۵۲، پیشین، ص ۳۱۰، روایت ۴، باب ۲۷ ، -[۵۳]
[۵۴] . زمر، آیه ۱۵-۱۴.
[۵۵] . یونس، آیه ۹۹.
[۵۶] . کهف، آیه ۲۹.
[۵۷] . بقره، آیه ۲۵۶.
[۵۸] . انفال، آیه ۶۱.
[۵۹] . بقره، آیه ۲۰۸.
[۶۰] . برای اطلاع بیشتر از ماجرا و متن پیمان صلح حدیبیه ر. ک به: صالح احمد العلی، دولت رسول خدا(ص)، ترجمه هادی انصاری، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۱، ص ۲۵۱-۲۴۱.
[۶۱] . منشور مدینه و متن آن که به عنوان قانون اساسی مدینه هم از آن یاد شده ؛ در آثار متعددی ذکر گردیده است برای نمونه ر. ک به: الاحمدی، مکاتب الرسول، پیشین، ص۲۴۱ و سیدخلیل خلیلیان، حقوق بین‌الملل اسلامی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ چهارم، ۱۳۷۲،، ص۲۹۹.
[۶۲] . برای نمونه و اطلاع بیشتر ر. ک به: محمدابراهیم آیتی، چکیده تاریخ پیامبر اسلام، تلخیص؛ جعفر شریعتمداری، تهران، سمت، ۱۳۷۸.
۶۳-برا ی نمونه و توضیح بیشتر ،ر.ک؛ علی اکبر مهدی پور ،بررسی چند حدیث شبه ناک در باره عدالت آفتاب عالمتاب ،انتظار ،شماره چهاردهم ، زمستان ۱۳۸۳.
ر.،ک به، مجتبی تونه ایی ، موعود نامه ، فرهنگ الفبایی مهدویت ، قم ، میراث ماندگار، ۱۳۸۴، ص ۱۱۵.-[۶۴]
۶۵-ر،ک به،بهرام اخوان کاظمی ،نگرش هایی نو به آموزه مهدویت ، قم ، موسسه آینده روشن ،۱۳۸۷ ،ص۴۹-۵۰.
۶۶-اخوان کاظمی ،«آرمان های حکومت ار دیدگاه امام علی (ع)»،پیشین،ص ۱۴۳(ملا محسن فیض،الوافی،ج۱۴،ص۲۰)
سید محمد کاظم قزوینی ، امام مهدی از ولادت تا ظهور ،ترجمه و تحقیق : علی کرمی و سید محمد حسینی ، قم ، دفتر نشر الهادی ، ۱۳۷۶ ،صص -[۶۷]
– همان ، ص۷۵۰-۷۵۱( به نقل ازعقد الدرر ، چاپ جدید مسجد جمکران ، ص۱۴۴، باب۷.[۶۸]
– محمد حسین رحیمیان ، جلوه های نور از غدیر تا ظهور ، قم ، دارالثقلین ، ۱۳۷۹،صص ۱۸۴-۱۸۳.[۶۹]
– نهج البلا غه ،پیشین،نامه ۴۵ ، بند۲ ، ص۹۶۶.[۷۰]
التمیمی الا مدی ، شرح غررالحکم و دررالکلم ، ج ۴ ، پیشین، ص ۳۱۸.-[۷۱]
[۷۲] . واعدّوالهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم لاتعلمونهم الله یعلمهم. (انفال، آیه ۶۰).
[۷۳] . هم العدو فاحذرهم. (منافقون، آیه ۴).
[۷۴] . یا ایها الذین آمنو لاتتخذ و ا عدوی و عدوکم اولیاء. (ممتحنه، آیه ۱.)
[۷۵] . والذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمه الله. (بقره، آیه ۲۱۸)
[۷۶] . انما المؤمنون الذین آمنو بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم. (حجرات، آیه ۱۵)
[۷۷] . و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنّی عن العالمین. (عنکبوت، آیه ۶).
[۷۸] . یا ایها النبیّ جاهد الکفار و المنافقین واغلظ علیهم. (تحریم، آیه ۹).
[۷۹] . این آیات از این جمله‌اند: قاتلوا المشرکین کافه (توبه، آیه ۳۶)، قاتلوا هم حتی لاتکون فتنه (انفال، آیه ۳۹)، فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم (توبه، آیه ۵).
[۸۰] . ر. ک به: سید عبدالقیوم سجادی، «اصول سیاست خارجی در قران»، علوم سیاسی، شماره ۱۵، پائیز ۸۰، ص۱۷۴.
[۸۱] . محمدحسین طباطیایی، تفسیر المیزان، ج۲، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۸، ص۶۶.
-امام علی بن الحسین ، صحیفه سجادیه ،ترجمه مهدی الهی قمشه ای ،تهران ، انتشارات اسلامی ،بی تا، ص ۲۶۴.-[۸۲]
همان ، ص۲۶۵.-[۸۳]
همان، ص۲۶۶.-[۸۴]
همان، ص۲۶۷.-[۸۵]
۸۶ – ر،ک به؛ بهرام اخوان کاظمی ،« دکترین و سیاست های دفاعی – امنیتی در صحیفه سجادیه »، حکومت اسلامی ، شماره ۴۴، تابستان۱۳۸۶ ، ص۱۶۵-۱۹۱.
[۸۷] . «خداوند، سبیل و طریقی برای کافران بر مؤمنان قرار نداده است» (نساء، آیه ۱۴۱)
[۸۸] . از جمله به آیات: (نساء، آیه ۱۳۸ و ۱۳۹) ، (انفال، آیه ۷۳) و (مائده، آیه ۵۵، ۶۵) استدلال شده است.
[۸۹] . «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانه من دونکم. (آل عمران؛ آیه ۱۱۸).
[۹۰] . برای اطلاع بیشتر ر. ک به: سجادی، «اصول سیاست خارجی در قرآن»، پیشین، ص۱۷۷-۱۷۵.
[۹۱] . (نساء، آیه ۱۴۴)
[۹۲] . ر. ک به: ابوالفضل شکوری، فقه سیاسی اسلام، ج۲ (اصول سیاست خارجی)، بی جا، بی نا، ۱۳۶۱، ص۳۹۰ (به نقل از سیدمحمود بجنوردی، قواعد الفقهیه، ج۱، ص۱۵۹).
[۹۳] . (منافقون، آیه ۸)
[۹۴] . ر. ک به: شکوری، پیشین، ص۳۹۲.
[۹۵] . (بقره، آیه ۱۷۷)
[۹۶] . (مائده، آیه ۱)
[۹۷] . (رعد، آیه ۲۰)
[۹۸] . (بنی اسرائیل، آیه ۳۴)
[۹۹] . (مومنون، آیه ۸)
[۱۰۰] . شیخ مرتضی انصاری، المکاسب، تبریز، بی نا، ۱۳۷۵، ص۲۱۵.
[۱۰۱] . ر. ک به: سجادی، دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام، پیشین، ص۶۴، همچنین ر. ک به: الزحیلی، پیشین، ص۳۵۰.
[۱۰۲] . یکی از منابع ارزشمندی که با تفصیل بسیار از جایگاه اصل وفای به تعهدات سخن رانده است کتاب زیر می‌باشد:
– عباسعلی عظیمی شوشتری، حقوق قراردادهای بین‌المللی در اسلام، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ۱۳۷۸.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.