ثمرات اعتقاد به منجی موعود حضرت مهدی
در این عرصه، پیامبران و رهبران الهی برای نجات بشر از چنگال ستمگران و جاهلان بسیار کوشیدهاند و کامیابیها و ناکامیهای فراوانی دیدهاند. با وجود این، آنان به مردم وعده دادهاند که سرانجام کسی خواهد آمد و جامعه انسانی را به گونه کامل از همه بدبختیها نجات میدهد.
ثمرات اعتقاد به منجی
کمال خواهی، از ابعاد مهم فطری انسان است و آدمی میکوشد موانع رسیدن به این هدف بزرگ را از سر راه بردارد. از آن روی که همواره انسان در راه رسیدن به کمال با مشکلات رو در روی میشود و خود همیشه توانا به گذر از این مشکلات نیست، میل فطری به منجی و یاور بیرونی، خود را در او مینماید.
بنابراین، منجیگرایی یا منجی خواهی در آدمی، میلی فطری است که از آغاز خلقت بشر در نهاد او بوده است. وجود این چنین میل فطری در انسان نمیتواند لغو باشد، زیرا میل فطریای در غیر این صورت، خدای حکیم خلقتی لغو کرده است. افزون بر این، نجات خواهی فطری در بشر، بر وجود همیشگی نجاتدهنده برای او دلالت میکند. خدای سبحان، اصلیترین منجی انسان از هلاکت و بدبختی است، زیرا او پیامبران و پیشوایان بزرگی را به سوی مردم فرستاد تا نجات حقیقی را به آنان بفهمانند و منجی واقعی را نشانشان دهند و بگویند چه کسی و چگونه آنان را نجات میدهد. بنابراین، هدف اساسی پیشوایان آسمانی نجات انسان از ظلمت به نور و از شیطان به خداوند بوده است. البته کسانی نیز در مقابل آنان، جاهلانه یا غرضورزانه، میل فطری انسان به منجی را به انحراف کشاندهاند و او را از آب حیات و نجات به سراب هلاکت رساندهاند و از منجیان واقعی دور نمودهاند و به دام خود یا دیگر منجیان دروغین افکندهاند. از این روی، میدان زندگی آدمی همیشه جولانگاه نبرد حقخواهان و باطلگرایان بوده است.
در این عرصه، پیامبران و رهبران الهی برای نجات بشر از چنگال ستمگران و جاهلان بسیار کوشیدهاند و کامیابیها و ناکامیهای فراوانی دیدهاند. با وجود این، آنان به مردم وعده دادهاند که سرانجام کسی خواهد آمد و جامعه انسانی را به گونه کامل از همه بدبختیها نجات میدهد.
گفتنی است، هر چند به علتهای گوناگون ادیان و مذاهب متعددی در جوامع بشری پدید آمده، منجیگرایی از جمله آموزههای مشترک آنها به شمار میآید. ادیان و مذاهب، درباره شخصیت منجی و اینکه او کیست و کی خواهد آمد و چه خواهد کرد، نیز نظر واحدی ندارند. بنابراین ، شایسته است فرهنگ منجیگرایی در هر یک از ادیان و مذاهب بررسی گردد تا حقیقت برای همگان آشکار شود. این کار در حجم یک مقاله نمیگنجد بلکه باید در مقالات متعددی در قالب پایاننامه یا کتاب به آن پرداخت. از این روی، در مقاله حاضر امتیازهای منجی در باور شیعه امامیه بیان میشود تا مجالی پدید آید برای کسانی که میخواهند درباره منجی حقیقی و ویژگیهای آن تحقیق کنند.
در این مقاله، علاوه بر یادآوری کلیاتی درباره اصطلاحشناسی نجات و پیشینه بحث نجات، منجیگرایی شیعی (شیعه امامیه) و خاستگاه آن بیان میشود، سپس امتیازهای منجی در باور شیعه، در بخشهای اصلی مقاله بیان میگردد. این ویژگیها عبارتاند از وجود عنصری و بالفعل، امامت، عصمت، افضلیت، فایده بخشی، ارتباط با مردم، عدالتگستری کمال محور و کامل کردن رشد عقلانی و علمی بشر. گفتنی است، ویژگیهای مذکور در سه بخش تنظیم شده است:
۱. ویژگیهای شخصیتی منجی؛
۲. ویژگیهای منجی در عصر انتظار؛
۳. ویژگیهای منجی در عصر ظهور.
اصطلاحشناسی نجات
«النجاء» جدا شدن چیزی از شیء دیگر معنا میشود. «نجوه» به معنای زمین بلند است؛ زمینی که سیل آن را نمیگیرد. به دلیل اینکه مکان بلند نجات دهنده از سیل است، آن را نجات میگویند.
معنای مشترک در ماده «ن، ج، و» کنار زدن و خلاص کردن است و خلاص کردن شخص از هلاکت و کنار زدن او از محیطی که در آن قرار دارد از مصادیق آن به شمار میرود.
نجات امری عدمی و سلبی است، ولی سعادت، امری وجودی به شمار میآید، زیرا نجات به معنای برکناری از رنجهاست، ولی سعادت، همه بهرههای انسانی، لذتها و نیز برکناری از درد و رنجها به شمار میرود. سعادت، شکوفا شدن همه استعدادها و رسیدن انسان به عالیترین قلههای وجود است. به عبارت دیگر، سعادت در انسان، با رسیدن به خیرات جسمانی و روحانی و متنعم شدن به آنها پدید میآید بنابراین، میتوان گفت انسان سعادتمند، نجات یافته نیز به شمار میرود، اما ممکن است کسی نجات یابد، ولی به سعادت نرسد.
پیشینه بحث نجات
بحث نجات در عهدین بیان شده است. برای نمونه، یهودیان در اشعیا نبی و مزامیر، خداوند را نجات دهنده اصلی انسان میدانند. مسئله نجات در مسیحیت نیز از نخستین قرن میلاد مسیح مطرح شد. نجاتشناسی مسیح که بر الوهیت مسیح مبتنی است، میراث به جا مانده از پولس، مهمترین شخصیت تأثیرگذار در تاریخ و الهیّات مسیحیت فعلی یاد میشود. بنابر باور او، جهان تحت سلطه نیروهای شیطانی است که باید یک منجی الهی بیاید و آن را نجات دهد.
با اینکه در قرآن کریم و احادیث اسلامی، انواع نجات مانند نجات از گناه، نجات از ظلمت، نجات مظلومان و… مطرح شده، متکلمان و فیلسوفان مسلمان نیز با الهام از آیات الهی و سخنان پیشوایان معصوم(علیهم السلام) ذیل مباحث خیر و شر به آن پرداختهاند.
در ادیان غیر الهی نیز به گونه مشترک مطرح شده که انسان، روزی از تمام سختیها نجات مییابد. البته هندوها میگویند نجات انسان پس از مرگ تحقق مییابد ولی بیشتر ادیان غیر آسمانی و از جمله بودا بر این باور است که انسان باید در این دنیا نجات پیدا کند.
منجیگرایی شیعی و خاستگاه آن
همه ادیان غیر اسلامی و نیز تمام مذاهب و فرق اسلامی، ظهور منجی یعنی حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را قبول دارند، اما برخی از نظریات آنها درباره ویژگیهای او مختلف است. از این روی، منجیگرایی در هر مذهب و فرقهای گونه خاصی مییابد که با دیگری متفاوت است. منجی در مذهب شیعه امامیه نیز تفاوتها و ویژگیهایی دارد که به لحاظ آنها میتوان نوعی منجیگرایی به نام منجیگرایی شیعی را معرفی نمود و امتیازهای آن را بیان کرد.
گفتنی است، خاستگاه و سرچشمه منجیگرایی شیعی، کتاب و سنت است؛ یعنی شیعه براساس قرآن کریم و احادیث پیشوایان معصوم(علیهم السلام) برای منجی ویژگیهایی ذکر میکند که در ادیان، مذاهب و فرقههای دیگر یا اصلاً وجود ندارد و یا به گونه ناقص بیان شده است. بنابراین، در مقاله حاضر بحث امتیازهای منجی در باور شیعه، در سه بخش بیان میشود:
۱. ویژگیهای شخصیتی منجی
الف) وجود عنصری (مادی) و بالفعل:
به باور شیعه، منجی بشر کسی است که الان در این دنیا وجود دارد. این مطلب، با دلیل عقلی و نقلی اثباتنشدنی است.
از جمله ادلّه عقلی اثبات وجود منجی در این عالم، قاعدهلطف ، امکان اشرف و نیز واسطه فیض بودن اوست. بنابر گفته فیلسوفان، وجود، حیات، علم، قدرت، رحمت و دیگر کمالات از مبدأ فیاض به موجودات پایین نمیرسد، مگر آنکه در مرتبه سابق به موجودات اشرف رسیده باشد.
علامه طباطبایی(رحمه الله)، معنای قاعده امکان اشرف را چنین میداند که ممکن اشرف باید در مراتب وجود از ممکن اخسّ، جلوتر باشد؛ چنانکه بنابر گفته مرحوم ملاصدرا، اگر ممکن اخسّ وجود بیابد، باید ممکن اشرف پیش از آن موجود شده باشد. در غیر این صورت، باید ممکن اشرف و ممکن اخسّ با هم وجود بیابند. لازمه چنین چیزی، صادر شدن دو چیز در یک مرتبه، برای ذاتِ واحدی از واجب لِذاته است که محال و باطل است.
چنانچه بگوییم موجود اشرف پس از تحقق موجود اخسّ، و به واسطه او وجود مییابد، معلول از علتش اشرف و اقدم خواهد بود که محال و باطل است. بنابراین، برهان امکان اشرف بر دو مطلب اساسی دلالت دارد: نخست اینکه سلسله مخلوقات از عالم مادی محض به بالا یکسان نیست، یعنی آنها در یک رتبه قرار ندارند بلکه برخی به لحاظ وجودی از دیگری برتر، شریفتر و مقدمترند و شریفترین آنها در رأس هرم خلقت جای دارد؛ دوم اینکه استمرار و بقای عالم امکان از ماده محض به بالا به هستی موجود اشرف بستگی دارد، زیرا ممکن نیست مخلوقات پایینتر موجود باشند ولی موجود اشرف وجود نداشته باشد بلکه به عکس، موجودیت مخلوقات اخسّ، دلیل بر وجود مخلوق اشرف است، زیرا گفتیم هیچ کمالی از مبدأ فیض به موجود اخس نمیرسد، مگر اینکه پیش از آن به موجود اشرف رسیده باشد. با وجود این، میتوان پرسید که موجود اشرف کیست؟
فیلسوفان، عالم هستی را دارای چهار مرحله میدانند: عالم ربوبی، عالم عقل، عالم مثال و عالم طبیعت. از آن روی که بین عالم ربوبی و عالم ماده سنخیت وجود ندارد، عوالم دیگری، یعنی عالم عقل و عالم مثال، برای ایجاد سنخیت عالم ربوبی با عالم ماده و طبیعت آفریده شده است. از بین موجودات مادی فقط انسان با عالم مثال سنخیت دارد پس برای ایجاد سنخیت کامل بین این دو عالم باید انسان کاملی وجود داشته باشد تا واسطه شود و فیض وجود را به عالم طبیعت برساند. البته چنین انسانی دیگر انسانها را به تکامل و رستگاری هدایت میکند؛ یعنی همان گونه که قانون سنخیت بین علت و معلول و نیز نظام اسباب و مسببات در عالم تکوین اقتضا میکند بین عالم ربوبی و عالم طبیعت، عوالم دیگری وجود داشته باشد تا فیض وجود به سبب آنها به عالم طبیعت برسد، درباره فیض معنوی خداوند و تصرفات او در قلوب انسان نیز باید واسطهای وجود داشتهباشد و او کسی جز موجود اشرف یعنی انسان کامل نیست.
علاوه بر آنچه گذشت، ادلّه عقلی دیگری مانند برهان فطرت، برهان عنایت، برهان علتغایی و… وجود دارد که ثابت میکنند، همیشه باید انسان کاملی بر روی زمین و بین مردم وجود داشته باشد. البته با این ادله، نمیتوان انسان کاملی را شناخت که هماکنون در عالم ماده و بین مردم وجود دارد، اما شیعه براساس احادیث متظافر بلکه متواتر ثابت میکند این انسان کامل در عصر حاضر کسی جز حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیست. بنابر باور شیعه، او حجت خداوند بر مردم جهان و منجی بلکه مصلح آنان است و بینشان زندگی میکند، هر چند آنان او را نمیشناسند. شیعیان معتقدند او روزی ظهور میکند، تمام دنیا را از ستم میرهاند و از عدل و قسط پر میکند. نمونههایی از این روایات در بخشهای دیگر مقاله ذکر میشود.
ب) امامت: در قرآن مجید آمده است:
«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»؛
من جن و انسان را نیافریدم مگر برای آنکه پرستشم کنند.
جمله «إِلَّا لِیَعْبُدُونَ» استثنای از نفی است و دلالت دارد که آفرینش بی غرض نیست و هدف از آن فقط عبادت است؛ یعنی آفریدگار سبحان، مخلوقات و در رأس آنها انسان را آفرید تا عابد خداوند باشند، نه اینکه او معبودشان قرار گیرد، زیرا خداوند غنیّ مطلق است و به هیچ کس و هیچ چیز نیاز ندارد. بنابراین، آفریدگار مهربان از آن جهت که «الله» است، به انسان عابد، پاداش میدهد. این کار، کمال فعل خدای سبحان است، نه کمال فاعل یعنی ذات او.
گفتنی است، چنانچه غرضی مانند معرفت برای عبادت مطرح باشد، در این صورت عبادت غرض متوسط و معرفتی که از عبادت برمیخیزد، غرض اَقصی و بالاتر است.
مطلب دیگر اینکه مسیر زندگی بشر دو سویه است؛ یعنی راهی به خوبیها و طریقی به بدیها دارد. بنابر مقتضای حکمت الهی، انسان نیکیها و بدیها را میشناسد تا بتواند با انتخاب راه حق و دور شدن از باطل رستگار شود.
آدمی با حس و عقل میتواند تا حدودی راههای درست را از نادرست بفهمد، اما راه کمال و خوشبختی حقیقی را در تمام ابعاد فردی، اجتماعی و مادی و معنوی نمیتواند بازشناسد و اگر راه دیگری برای تکمیل این کمبودها وجود نداشته باشد، هدف خداوند از آفریدن انسان تحقق نمییابد. از این روی، پروردگار سبحان، راه دیگری را فراتر از حس و عقل یعنی وحی توسط پیامبران بزرگ در اختیار بشر گذاشت تا او بتواند به تکامل برسد. آخرینِ پیامبران حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلم) است که علاوه بر منصب نبوت و رسالت، فرمانروایی جامعه اسلامی را نیز بر عهده داشت. اما مهمترین پرسش در بحث مذکور این است که آیا خداوند پس از رحلت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) مردم را به حال خود رها کرده و کسی یا کسانی را برای تبیین معارف و احکام دینی و نیز رهبری آنان منصوب نکرده است؟
در پاسخ، شیعه اصل امامت را در پی اصل نبوت برمیشمرد، از آن روی که قرآن کریم کاملترین کتاب آسمانی و اسلام آخرین دین الهی است، وجود کسانی ضرورت مییابد که معارف قرآنی و احکام سعادتبخش اسلام را برای مردم تفسیر و تبیین نمایند. آنان به یقین، در نزد شیعه، شایستهترین افراد برای عهدهدار شدن رهبری جامعه انسانیاند. بنابراین، امامت یعنی اینکه شخصی به جانشینی از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) ریاست عامّه امور دینی و دنیوی مردم را بر عهده داشته باشد.
بنابراین، امامت و خلافت از شئون نبوت و توابع آن است و آنچه درباره حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلم) اعتبار دارد، درباره جانشین او نیز معتبر خواهد بود، زیرا جانشین واقعی آن حضرت کسی است که خلاء وجودی او را پر کند و مرجع امور دینی و دنیوی مردم باشد، افزون بر اینکه امام در هر عصری باید یک نفر باشد، نه بیشتر. همان گونه که خداوند منّان از باب رحمت پیامبران را برگزید، امامان و جانشینان آنان را نیز انتخاب و به مردم معرفی کرده است، اما در پاسخ به کیستی جانشینان حضرت محمد، احادیث فراوانی وجود دارد که آنان را دوازده نفر برمیشمرد؛ نخستینشان علی(علیه السلام) و آخرینشان حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف). برخی از محققان بزرگ این گونه احادیث را در مجموعه خاصّی گردآوردهاند که یکی از آنها را از پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) ذکر میکنیم:
جبرئیل از جانب پروردگار «عزیز و جلیل» به من خبر داد: هر کس بداند خدایی جز من نیست و محمد بنده و فرستاده من، و علیبنابیطالب خلیفه من است و امامانی که از فرزندان اویند، حجّتهای مناند، او را با رحمتم در بهشت وارد میکنم و با بخششم از آتش نجاتش میدهم و او را از خاصّان و خالصان خود قرار میدهم. اگر مرا ندا دهد، به او لبیک میگویم، و اگر دعا کند، اجابتش میکنم، و اگر چیزی از من بخواهد، به او میدهم، و اگر ساکت باشد، خودم به او توجه میکنم و اگر بدی کند، بر او رحمت آورم، و اگر از من بگریزد، او را به خود میخوانم، و اگر به من بازگردد، او را میپذیرم، و چنانچه درِ خانهام را بکوبد آن را به رویش میگشایم. و هر کس گواهی دهد جز من خدایی نیست اما شهادت ندهد که محمد بنده و فرستاده من است، یا آن را بگوید ولی اقرار نکند علی بن ابیطالب خلیفه من است، یا به آن گواهی دهد ولی امامانی را که از فرزندان اویند، حجتهای من نداند، همانا نعمتم را انکار کرده، عظمتم را کوچک شمرده و به آیات و کتابهایم کفر ورزیده است. اگر مرا بخواند محجوبش میکنم، و اگر از من چیزی بخواهد، به او نمیدهم، و اگر مرا ندا کند، به او گوش نمیدهم. و اگر دعا کند، آن را مستجاب نمیکنم، و اگر به من امید بندد، ناامیدش میکنم، و این جزای من برای اوست، و من هیچگاه به بندگانم ستم نمیکنم.
جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) میپرسد: «امامان از فرزندان علی بن ابیطالب چه کسانیاند؟» آن حضرت میفرماید:
حسن و حسین، سروران جوانان بهشت، سپس سرآمد عابد زمانش علی بن الحسین، سپس باقر، محمد بن علی، (ای جابر به زودی تو او را میبینی، هرگاه به حضورش مشرف شدی، سلام مرا به او برسان!) پس از او صادق، جعفر بن محمد است، سپس کاظم، موسی بن جعفر، سپس رضا علی بن موسی، سپس تقی محمد بن علی، سپس نقی علی بن محمد، سپس زکی حسن بن علی، سپس فرزندش قائم به حق، مهدیِ امت من است؛ آن کسی که زمین را از قسط و عدل پر میکند، هنگامی که ستم و حقکشی آن را فرا گرفته باشد. ای جابر! اینان، جانشینان، اوصیا و فرزندان و خویشان مناند. هر کس از آنان پیروی کند، از من فرمان برده است و هر کس از آنان نافرمانی کند، بر من عصیان ورزیده است و هر کس یکیشان را انکار کند، مرا نپذیرفته است. خدای (عزَّوجَلّ) توسط آنان آسمان را نگه میدارد که بر زمین فرود نیاید مگر آنگاه که خودش اذن فرماید، و پروردگار به برکت آنان، نمیگذارد زمین اهلش را در خود فرو کشد.
بنابراین، منجی بشر حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ، امام یعنی جانشین به حق پیامبر خداست و ریاست و مرجعیت دینی و دنیوی مردم حق مسلم او به شمار میآید.
ج) عصمت:
در لغت به معنای بازداشتن، منع کردن، نگاه داشتن نفس از آلودگی و گناه و پاکدامنی است، و در اصطلاح به نیرویی در انسان معصوم گفته میشود که او با داشتن آن هیچگاه عمل ناشایست اعم از گناه و خطا انجام نمیدهد. چنان که گذشت، براساس ادلّه عقلی و نقلی، زمین هیچگاه از انسان کامل خالی نیست، و در عصر حاضر، انسان کامل که امام مردم نیز به شمار میآید، حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است که همچون رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) و دیگر امامان معصوم(علیهم السلام) عصمت دارد، یعنی از هر گناه و خطایی و حتی تصور آن به دور است، زیرا نافرمانی از خداوند و نیز ارتکاب خطا، نسیان و سهو، از نقصان وجودی انسان سرچشمه میگیرد، و از آن روی که ثابت کردیم ممکن اشرف، انسان کامل و واسطه فیض است، نباید نافرمان و خطاکار باشد، در غیر این صورت کامل نیست و نمیتواند واسطه فیض باشد. به عبارت دیگر، فیض وجود و کمال از جانب آفریدگار منان و توسط ممکن اشرف یعنی انسان کامل به دیگران میرسد و چون گناه، خطا و نسیان از تکامل نایافتگی بشر سرچشمه میگیرد، انسان غیر معصوم، موجود اشرف یعنی کامل و نیز واسطه فیض نیست. پس اگر پذیرفتیم کسی انسان کامل و واسطه فیض است، باید قبول کنیم او هیچگاه گناه نمیکند و به خطا و نسیان دچار نمیشود. آیا میتوان پذیرفت شخص غیر معصوم که هنوز برای رسیدن به شرافت وجودی و کمال و فیض تکوین و تشریع، به دیگران محتاج است، از آنان اشرف باشد و واسطه رسیدن فیض به آنان قرار گیرد؟ این سخن بسان آن است که موجودی را در عین اینکه کامل و اشرف میدانیم، ناقص و اخسّ پنداریم؛ چنین پنداری اجتماع نقیضین و باطل به شمار میآید.
سید مرتضی علم الهدی میگوید:
امام کسی است که باید به او اقتدا شود، زیرا لفظ امامت از معنای اقتدا و اتباع مشتق است. وجوب اقتدای به امام، مستلزم معصوم دانستن او خواهد بود، زیرا در غیر این صورت باید پیروی کردن از امام را واجب بدانیم، هر چند احتمال زشت بودن برخی از کارهایش برود، اما چون میدانیم خدای حکیم هیچگاه ما را به انجام دادن کارهای ناپسند وا نمیدارد، وجوب اطاعت از امام باید به گونهای باشد که به درست بودن کارهای او یقین داشته باشیم، یعنی او را معصوم بدانیم.
عصمت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) و اهلبیت بزرگوار او از جمله امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در قرآن کریم و احادیث نیز بیان شده است. برای نمونه، خدای بزرگ میفرماید:
«…إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»؛
همانا خداوند میخواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و پاک و پاکیزهتان کند.
«إِنَّما» بر انحصار اراده پروردگار در اِذهاب رجس از اهلبیت دلالت دارد، و «اهلالبیت» تنها برای اختصاص است. بنابراین، در آیه شریفه دو قصر و انحصار وجود دارد؛ نخست اراده و خواست خداوند در تطهیر اهلبیت و دوم انحصار عصمت در آنان.
حضرت سجاد(علیه السلام) میفرماید:
هیچ امامی در خاندان ما (اهلبیت) وجود ندارد مگر اینکه معصوم است و عصمت چیزی نیست که در ظاهر شخص آشکار باشد تا با آن بتوان معصوم را شناخت بلکه از طریق نصّ باید آن را فهمید… .
گفتیم براساس نصوص معتبر فراوانی، امامان از دودمان اهلبیت(علیهم السلام) دوازده نفرند که نخستینشان علی(علیه السلام) و آخرینشان مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است، و چون غیر معصوم نمیتواند جانشین به حق رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلم) باشد، تمام دوازده امام(علیهم السلام) معصوماند.
د) افضلیّت:
شیعه به گونه کلی، امام را در اوصاف کمالی مانند علم، شجاعت، کَرَم و… از دیگران برتر میداند، زیرا در غیر این صورت، ترجیح بلا مرجح یا تقدیم مفضول بر فاضل پیش میآید که هر دو باطل و محالاند، یعنی اگر دو نفر در تمام اوصاف کمالبخش مساوی باشند و با وجود این یکی از آنها را امام بدانیم نه دیگری را، ترجیح بلامرجّح است، و چنانچه یکی از آن دو برتر از دیگری باشد، ولی مفضول را امام بشماریم، مفضول را بر فاضل مقدّم کردهایم، و چون هیچ یک از این کارها حکیمانه نیست، امام باید در اوصاف کمالی از دیگران برتر باشد تا بتواند دیگران را به کمال برساند، چنانکه قرآن کریم دراینباره میفرماید:
«أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ اََنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا اَنْ یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»؛
آیا کسی که به حق رهبری میکند سزاوار است پیروی شود یا شخصی که توان هدایت دیگران را ندارد مگر وقتی که خودش هدایت شود؟ شما را چه شده است، چگونه داوری میکنید؟
امام رضا(علیه السلام) میفرماید:
امام باید، داناترین، دادگرترین، پرهیزکارترین، دلیرترین و عابدترین مردم باشد.
بنابراین، امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) همه ارزندگیها و از جمله دانایی را به گونه کامل دارد. او مانند دیگر امامان معصوم(علیهم السلام) وارث علم رسول خدا و تمام انبیای سابق است، چنانکه حضرت صادق(علیه السلام) میفرماید:
خداوند انبیای اولوالعزم را آفرید و آنان را با دانایی بر مردم برتری بخشید و علم آنان به ما ارث رسید و ما بدین لحاظ از دیگران برتری یافتیم، زیرا رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) به آنچه پیامبران گذشته میدانستند عالم بود و ما وارث علم او و علم دیگر پیغمبرانیم.
در بخشی از دعای شریف ندبه، امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به «یابن العلوم الکامله» خطاب شده است. پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «بدانید مهدی، وارث هر دانش و در بردارنده آن است.»
۲. امتیازات منجی در عصر انتظار
عصر انتظار چگونه عصری است؟ آیا منجی در این عصر بین مردم وجود دارد یا خیر؟ آیا آنان میتوانند با او ارتباط برقرار کنند یا خیر؟ آیا منجی در عصر انتظار، برای مردم فایدهای دارد یا خیر؟ و…
پاسخ منجیگرایان به این پرسشها و مانند آن یکسان نیست. مکتب تشیّع پاسخهای ویژهای درباره آنها دارد که به بیان آنها میپردازیم:
الف) فایده بخشی:
در نخستین بخش مقاله ثابت کردیم، منجی عالم، حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وجود عنصری یا مادی دارد و الان هم بین مردم حاضر است، هر چند پنهان از نگاه آنان زندگی میکند. با وجود این، میتوان پرسید آیا چنین کسی برای مردم فایدهای دارد یا خیر؟
پاسخ شیعیان به این پرسش مثبت است و مهمترین فایده منجی را حتی در عصر انتظار، بقابخشی به نظام هستی میدانند و باور دارند پایداری و جاودانگی عالم به برکت وجود انسان کامل و پیشوای معصوم است، به گونهای که اگر او نباشد، جهانی هم وجود ندارد. چنانکه رسول گرامی اسلام حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
لُولا الحُجَّهُ لَساخَتِ الأَرض بِأهلِها؛
اگر حجت خداوند لحظهای در زمین نباشد، اهلش را در خود فرو میبرد.
بنابراین، هر چند اکنون منجی بزرگ عالم، حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بین مردم ظاهر نیست، میان آنان حاضر است و فیض وجود را از حضرت واجب به عالم میرساند و امان زمین و اهل آن است.
آنچه بیان کردیم، فایدهبخشی منجی در تمام دوران حتی عصر انتظار برای عموم جهانیان است، اما او فایدههای دیگری نیز برای مردم در عصر انتظار دارد، مانند هدایت آنان به راه راست و یاری کردن محرومان و مظلومان. البته تمام مردم توفیق بهره بردن از این گونه فایدهها را از منجی موعود ندارند بلکه افراد خاصی آن هم در شرایط ویژهای چنان بهره میبرد. اما به هر حال، غیبت منجی از نگاه مردم از فایدهبخشی به آنان مانع نیست، ولی باید راه بهرهمندی از او را یافت.
جابر بن عبدالله انصاری میگوید:
از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) پرسیدم: آیا شیعیان حضرت قائم(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در غیبتش از او بهره میبرند یا خیر؟ فرمود: سوگند به کسی که مرا به پیامبری برانگیخت، همانا آنان از او بهره میبرند و از فروغ ولایتش نور میگیرند، همانگونه که مردم از خورشید سود مییابند، هر چند ابرها آن را پوشانده باشند.
حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) میفرماید:
… و اما بهرهمند شدن مردم از من هنگام غیبتم، مانند استفاده از خورشید پشت ابر است، و همانا من امان اهل زمینم، همان گونه که ستارگان امان اهل آسمانند… .
آری، منجی عالم، حضرت صاحب الزمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) غایب از مردم زندگی میکند، اما بین آنان حضور دارد و هرگاه مصلحت بداند به آنان به ویژه پیروانش از راههای مختلف سود میرساند، برای مثال، برایشان دعا میکند، یا به اصلاح امورشان میپردازد، یا از گمراهی نجاتشان میدهد و یا در دلهایشان امید میآفریند تا بتوانند در برابر مشکلات تاب بیاورند. دلیل این مطلب، آیه شریفه ۱۰۵ سوره مبارکه توبه است که میفرماید:
[ای پیامبر!] بگو، هر کاری میخواهید بکنید، خداوند و پیامبرش و مؤمنان، اعمال شما را میبینند و به زودی به سوی کسی باز میگردید که پنهان و آشکار شما را میداند و شما را به آنچه عمل میکردید، آگاه میکند.
آیه شریفه دلالت دارد که علاوه بر خداوند، رسول او و مؤمنان نیز کارهای مردم را میبینند و از آن آگاهاند. براساس احادیث فراوانی در منابع روایی شیعه، مقصود از «المؤمنون» در این آیه شریفه، امامان معصوماند. از این رو، حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمین امام معصوم نیز از اعمال مردم آگاه است؛ از کارهای خوب آنان خوشحال و از اعمال زشتشان بسیار غمگین میشود؛ او میداند که آنان در آسایش و نعمت زندگی میکنند، یا از بیعدالتی، مشکلات و رنجها به ستوه آمدهاند. ناگزیر آن حضرت در مواردی که مصلحت دارد، به لحاظ مادی و معنوی به یاری نیازمندان میرسد. چگونه ممکن است امام معصوم از مشکلات و سختیهای مادی و معنوی مردم آگاه باشد و بتواند یاریشان کند، اما به آنان بیاعتنایی کند؟ به یقین، هیچگاه چنین رفتاری در شأن او نیست. شخصی به محضر امام رضا(علیه السلام) شرفیاب شد و به آن حضرت گفت: «برای من و خانوادهام دعا کن!» امام(علیه السلام) فرمود: «مگر من دعا نمیکنم! به خدا سوگند اعمال شما هر شبانهروز به من نشان داده میشود.» آنچه در این حدیث شریف بیان شده، فقط به امام رضا(علیه السلام) اختصاص ندارد بلکه هر امام معصومی و از جمله حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) چنین ویژگیای دارد.
ب) امکان ارتباط:
پیش از آنکه امکان ارتباط با منجی را در عصر انتظار بررسی کنیم، به این موضوع میپردازیم که از نگاه هستیشناسی فلسفی و عرفانی، انسان کامل یعنی پیشوای معصوم و حجت خدا با تمام عالم ارتباط دارد، زیرا او واسطه فیض به شمار میآید و ارتباطش با عالم قطعی است. برای تأیید این مطلب، سخنی را از امام مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ذکر میکنیم: آن حضرت در نامهای به شیخ مفید خود را «مرابط» لقب داده و فرموده است: «مِن عبدالله المُرابِط؛ این نامهای است از بنده خدا که رابط بین او و خلقش است.»
بنابراین، تمام مخلوقات و از جمله انسانها به لحاظ تکوینی با آن حضرت در ارتباطاند، یعنی زندگی همه آنها به برکت وجود آن انسان کامل و پیشوای معصوم(علیه السلام) است. و اما علاوه بر این ارتباط، آیا مردم در عصر انتظار با منجیشان ارتباطهای دیگری هم دارند یا خیر؟
ارتباط با منجی در عصر انتظار، انواعی دارد: فکری، قلبی، دیداری و ارتباط گفتاری. شیعه در عصر انتظار، تمام این ارتباطها را با منجی ممکن بلکه برخی از آنها را لازم میداند.
مقصود از ارتباط فکری با منجی، تلاش برای شناختن اوست. در مکتب تشیّع، منجی عالم در عصر حاضر، دوازدهمین امام معصوم حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به شمار میآید، و چون شناختن امام معصوم در هر زمانی واجب است، پس شناختن ولی عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در این زمان واجب است. نخستین مقدمه این برهان را در بخشهای گذشته مقاله ثابت کردیم و اما وجوب شناختن امام معصوم در هر زمان موضوعی است که در قرآن کریم و احادیث وجود دارد. خدای سبحان میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه میفرماید:
«إصبِرُوا» یعنی بر انجام دادن واجبات شکیبایی کنید، «صابِرُوا» یعنی در برابر آزار و اذیتهایی که از دشمنان به شما میرسد، صبر کنید؛ «رابِطُوا» یعنی با امام زمانتان رابطه ناگسستنی داشته باشید که هر کس با شناخت کامل او بمیرد، ضرر نمیبیند از اینکه مرگش جلو یا عقب افتاده باشد، و کسی که از دنیا برود، در حالی که امام زمانش را کاملاً میشناسد، مانند آن است که در فسطاط (خیمه فرماندهی) او باشد.
رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است» یعنی مرگ کفر، نفاق و گمراهی.
مقصود از ارتباط قلبی با منجی، زیارت او از طریق دعا و مناجات به شمار میآید. این موضوع در احادیث فراوانی مطرح شده است تا منتظران حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانند از این طریق رابطه قلبی خود را با او حفظ کنند و از آثار مادی و معنوی آن بهره ببرند. برخی از دعاها درباره امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) عبارتاند از دعای ندبه، دعای فرج، زیارت آلیاسین.
علاوه بر آنچه گفتیم، به باور شیعیان، در عصر انتظار میتوان شخص منجی را دید و با او سخن گفت که در اصطلاح آن را ارتباط دیداری و گفتاری با منجی مینامیم. البته در این باره، دو مطلب اساسی را باید جدای از یکدیگر شرح داد: یکی اینکه دیدار با شخص منجی در عصر انتظار عقلاً و نقلاً ممکن است، یعنی اولاً از این کار هیچ محال عقلیای مانند اجتماع یا ارتفاع تقیضین پیش نمیآید، ثانیاً منجی موعود براساس روایات در عصر انتظار بین مردم وجود دارد و آنان او را میبینند، ولی او را نمیشناسند، چنانکه در دعای ندبه میخوانیم:
بنفسی أنت مِن مُغَیَّبٍ لَم یَخلُ مِنّا؛
جانم به فدایت ای کسی که بین ما حضور داری ولی از نگاهها پنهانی!
بنابراین، حضرت صاحب الزمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بین مردم حضور عادی و معمولی دارند و آنان او را میبینند اما او را نمیشناسند. هر چند این گونه دیدن را نمیتوان ارتباط دیداری با آن حضرت دانست، اما اگر این دیدار، با شناختن آن حضرت همراه باشد، به یقین، ملاقات و ارتباط با او به شمار میآید. ممکن است پرسیده شود که آیا امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از جانب خداوند بزرگ اذن دارد که در عصر انتظار خود را به کسی بشناساند یا خیر؟ در پاسخ هیچ دلیلی را نمیتوان گفت که ثابت کند آن حضرت نباید در عصر انتظار خود را به کسی بشناساند بلکه به عکس اگر خدای سبحان به او اذن ملاقات با افراد شایسته را بدهد، این کار بیگمان تحقق مییابد. بنابراین، دیدار با منجی عالم، حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر انتظار ممکن است و هیچ دلیل عقلی و نقلی خلاف آن وجود ندارد.
دومین مطلب درباره بحث یاد شده، این است که آیا کسی با منجی در عصر انتظار دیدار کرده، یا خیر. در این باره ادعاهای فراوانی شده که هر چند نمیتوان تمام آنها را پذیرفت، نباید همه آنها را نیز کذب دانست. به ویژه برخی از این ادعاها از کسانی است که به حق باید آنان را از نیکان و پاکان روزگار بشماریم. از این رو، دراینباره نباید به افراط و تفریط گرفتار شد. البته این بخش مقاله فقط در پی اثبات، امکان دیدار با منجی در عصر انتظار بود، اما چه کسانی حقیقتاً او را دیدهاند و با چه شروطی باید ادعای آنان را پذیرفت، موضوعی است که باید در مقاله جداگانهای به آن پرداخت.
۳. امتیازات منجی در عصر ظهور
عصر ظهور چگونه عصری است و منجی عالم در آن برای مردم چه کارهایی را انجام میدهد؟ ویژگیهای مهمی به لحاظ این عصر در مکتب تشیّع برای منجی موعود حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد که برخی از آنها را شرح میدهیم:
الف) عدالتگستری کمال محور:
به باور تمام منجیگرایان، وقتی منجی عالم ظهور کند، عدالت را در سراسر دنیا میگستراند و به برکت آن نه فقط انسانها که حیوانات نیز با امنیت و خوشی در کنار یکدیگر زندگی میکنند؛ کسی فقیر و محتاج نخواهد بود؛ هیچ شکمی گرسنه و تشنه نخواهد ماند؛ کسی از بیلباسی و بیمسکنی رنج نمیبرد و خلاصه با اجرای عدالت در جهان همگان به رفاه مادی میرسند. به رغم درستی، این سخن از نگاه شیعه کامل نیست، زیرا عدالتگستری منجی، کمال محور است، نه رفاه محور، یعنی در فرهنگ اسلامی مقصود اصلی از اجرای عدالت و گسترش آن بین مردم، فقط فراهم کردن رفاه مادی برای آنان نیست، زیرا انسان در جهانبینی الهی موجودی مادی و معنوی است و برای رسیدن به تکامل چارهای ندارد جز اینکه نیازهای روحانی و جسمانی خود را بشناسد و ارتباط آنها را با یکدیگر بداند، سپس در مسیر زندگی برای برآوردن آنها بکوشد تا به کمال انسانی برسد. آری، اسلام براساس همین جهانبینی، بر اجرای عدالت تأکید میکند، زیرا اگر عدالت فقط در استخدام بعد مادی بشر قرار گیرد، بر هوسرانیها و افزونطلبیهای او میافزاید، و نه تنها این اصل مهم در جامعه انسانی تحقق نمییابد بلکه ستمگران با سوءاستفاده از آن اهرمی علیه ستمدیدگان میسازند و حقوقشان را بیش از پیش پایمال میکنند.
آدمی، فقط با انجام دادن تکالیف الهی به کمال میرسد و اقامه عدل موجب میشود احکام پروردگار در جامعه تحقق بیابد و مردم در زندگی فردی و اجتماعیشان آنها را انجام دهند، چنانکه امام علی(علیه السلام) میفرماید: «العَدلُ حیاهُ الأحکام».
عدالت کامل به دست پرتوان انسان کامل، منجی موعود حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در تمام گیتی تحقق مییابد، اما نه برای اینکه انسانها فقط خوب بخورند، بنوشند، بخوابند و لذت ببرند بلکه او با عدالتگستری کمال محور، مردم را از معبر رفاه و آسایش زندگی مادی به کمال انسانی و حیات طیبه قرآنی میرساند. انسان در عصر ظهور به برکت وجود آن حضرت، نه موجودی عیّاش، بیبند و بار، حریص، خودخواه، متکبر و… که مخلوقی با کرامت، فداکار، متواضع و عزیزالنفس خواهد بود، زیرا امام مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در پرتو عدالتگستری کمال محور او را به گونهای تربیت میکند که فقط به انسان شدن میاندیشد و بس.
چنانکه پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «شما را به ظهور مهدی مژده میدهم. او زمین را از عدالت پر میکند، همانگونه که از جور آکنده است. ساکنان آسمانها و زمین از او خشنودند. او اموال و ثروتها را به گونه صحیح منقسم میکند.» شخصی از آن حضرت میپرسد: «مقصود از تقسیم صحیح ثروت چیست؟» آن حضرت میفرماید: «یعنی آن را مساوی منقسم میکند، او دلهای پیروان محمد(صلّی الله علیه و آله و سلم) را از بینیازی پر میکند و عدالتش همه جا را میگیرد تا آنجا که فرمان میدهد اعلام کنند هر کس به لحاظ مالی محتاج است، بیاید تا نیازش را برآورند، و هیچ کس جز یک نفر نمیگوید محتاجم. آنگاه حضرت مهدی دستور میفرماید تا به آن یک نفر مال فراوانی بدهند. او مال را میگیرد و میرود اما پس از مدت کوتاهی برمیگردد و آن مال را پس میدهد و از اینکه حرص ورزیده است، پشیمان میشود.»
با توجه به امتیازاتی که بیان شد، میتوان گفت: کسی که این ویژگیها را ندارد نمیتواند انسان را از بدبختیها نجات دهد و به خوشبختی برساند، و قادر نیست مردم را به لحاظ مادی و معنوی کمال ببخشد و ممکن نیست بتواند حکومت جهانی مبتنی بر عدالت و سازگاری با فطرت بشر تشکیل دهد، و چون این ویژگیها فقط در حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد، تنها منجی و مصلح واقعی تمام مردم جهان اوست.
ب) تکمیل عقول و علوم مردم:
ای برادر تو همه اندیشهای
مابقی خود استخوان و ریشهای
انسان، بی اندیشه پاک و درست، به خوشبختی نمیرسد. از این رو، باید همیشه در پی حکمت و دانش باشد و عقل و علم خود را روز به روز کامل کند. به یقین، مردم برای تکمیل خرد و دانش خود، در هر زمانی به کسانی محتاجاند که عقل و علمشان کامل باشد. از این رو، بیوجود انسان کامل، هیچ کس نمیتواند به اوج کمال عقلی و علمی پرواز کند.
عصر ظهور، برههای از تاریخ زندگی بشر است که در آن منجی عالم، انسان کامل، حضرت ولیعصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) پس از غیبتی طولانی، بین مردم آشکار میشود و عقول و علوم آنان را کامل میکند.
امام باقر(علیه السلام) میفرماید:
إذا قامَ قائمُنا وَضَعَ اللهُ یَدَهُ علی رئوس العباد فَجَمَعَ بِها عُقُولَهم و کَمُلت به أحلامَهُم؛
هنگامی که قائم ما بپاخیزد (ظهور کند)، خداوند دست عنایتش را بر سر بندگان میگذارد، پس عقلهایشان را جمع و استوار میکند و افکارشان را کامل میسازد.
دو مطلب مهم در این حدیث شریف وجود دارد: نخست اینکه روزی خواهد رسید که خدای سبحان عقول و دانش مردم را کامل میکند؛ دوم اینکه آن روز وقتی تحقق مییابد که منجی موعود، حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند. بنابراین، میتوان گفت مقصود از «یَدَهُ» در حدیث مذکور، قدرت خداوند بزرگ است و مظهر اَتمّ قدرت او در عصر ظهور، امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به شمار میآید. از این رو، پروردگار متعال، توسط آن حضرت، عقول مردم را کامل و دانشهایشان را گسترده میکند، چنانکه از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل است:
تمام علم ۲۷ قسم دارد، تا پیش از ظهور حضرت ولیعصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دو قسم از آن کشف میشود و باقیاش را امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر ظهور به مردم عطا میفرماید.