پیامدهای تعارض والدین با فرزندان در مبحث سبک زندگی

این مطالعه تلاش می کند که تعارض های والدین و فرزندان در سبک زندگی را بررسی کند و معتقد است که پدیده ها و وضعیت هایی مانند: خشونت و نزاع های خانوادگی، اعتیاد، افسردگی، اضطراب، و نظایر آن پی آمد تعارض در سبک زندگی والدین و فرزندان است.

#پیامد#تعارض#والدین#فرزندان#سبک#زندگی

طرح مسأله و ضروت بحث

تعارض و تضادهای اجتماعی اساسی ترین جنبه زندگی انسانهاست. این تعارضات در اشکال گوناگون زندگی در میان جامعه و از جمله در خانواده دیده می شود. امروزه در جامعه ای زندگی می کنیم که بتدریج تفاوت زندگی میان والدین و فرزندان در سبک زندگی به شکل تعارض گونه ای تبدیل و تجربه می شود. (روزنتال ۱۹۸۹، دکویک ۱۹۹۹، یو ۲۰۰۳).

اهمیت خرده فرهنگ ها و شیوه های جدید برای جوانان، زندگی درون خانواده را به چالش کشیده است. بسیاری از این تفاوت ها و تعارضات سرفصل نزاع های خانوادگی و نیز موجب ترک خانه شده اند. (سعیدی ۱۳۸۲).

در دیدگاه ها و رفتارهای جوانان و والدین تفاوت های زیادی دیده می شود. نسل جوان دیگر چندان خود را در چارچوب هنجارهای گذشتگان تعریف نمی کند و به دنبال الگوهای جدید زندگی برای خود است.

برخی از تقدس ها و هنجارهای گذشته، برای جوانان کم رنگ یا از بین رفته است، به بیان دیگر ما شاهد کمترین اتفاق نظر در زمینه فرهنگ عمومی مانند: اشتغال زنان، معاشرت قبل از ازدواج، ازدواج با خویشاوندان، نحوه گذران اوقات فراغت و رفتارهای مذهبی هستیم، و حتی در برخی از زمینه های مراجع هنجاری جامعه شاهد چرخش جوانان از روحانیت به اقشار دیگر مانند اساتید دانشگاه، ورزشکاران، هنرپیشه ها و سایر مراجع و گروه های دیگر (غیرخودی) هستیم.

نتایج پژوهش ها نشان دهنده این است که تحولات فرهنگی در جامعه و در خانواده اتفاق افتاده است. این تحولات در مقایسه نسل جوان و بزرگسال مشهود است.

شرایط فعلی جامعه ی ایران موجب شده که بحث تحولات فرهنگی و اجتماعی، تغییر سبک زندگی و تغییر ارزش ها و هنجارها در جامعه و نیز میان والدین و فرزندان مورد توجه محققین قرار گیرد (عبدی و گودرزی ۱۳۷۴، تیموری ۱۳۷۷، یافته های پژوهش ارزش ها و نگرش های ایرانیان ۱۳۸۰ و ۱۳۸۲، معید فر ۱۳۸۳، نریمان ۱۳۸۳، آزاد و غفاری ۱۳۸۳، فاضلی ۱۳۸۴، جلیلوند ۱۳۸۵، ذکایی ۱۳۸۶).

تغییر گروه مرجع با گسترش اطلاعات و چالش‌های پیش رو

تحولات رخ داده در دهه اخیر نشان می دهد که جوانان در جریان وسیع اطلاعات قرار گرفته اند و اطلاعات آنان در دنیای پیشرفته در حال تغییر، موجب پیدایش پی در پی ارزش های نو گردیده است تا جایی که با نظریه ها و دیدگاه های جدید آشنا شده اند و به همان میزان سطح انتظارات و توقعات آنان افزایش یافته است. (معیدفر، ۱۹۵:۱۳۸۷).

تحول خانواده در چند دهه اخیر موجب شده است که خانواده ها در معرض چالش های جدی قرار بگیرند. چالش هایی که به نظر می رسد شکل سنتی خانواده را زیر سؤال برده اند. رشد تحصیلی فرزندان، افزایش استفاده از رسانه های نوین از جمله اینترنت و ماهواره، و نیز دسترسی به اطلاعات گسترده، اشتغال زنان، آزادی های نسبی، حق انتخاب، تغییر شیوه زندگی افراد و همچنین تغییر گروه مرجع از جمله زمینه های بروز چالش در خانواده ها می باشد.

مهم ترین چالشی که خانواده امروزی با آن روبروست، دگرگونی سریع و عمده هنجارها و ارزش های خانوادگی میان فرزندان و والدین است تا جایی که می توان صحبت از هنجارهای رقیب در کنار هنجارهای سنتی کرد، این هنجارهای رقیب منشاء بسیاری از تعارض ها در خانواده ها می باشند. در زمینه هنجارهای رقیب می توان به نحوه همسرگزینی، شیوه دوست یابی، گذران اوقات فراغت، رابطه با جنس مخالف، نگرش و رفتار دینی و انتخاب در مصرف کالاهای فرهنگی اشاره کرد.

تحولات فرهنگی تحت تاثیر اصحاب رسانه جریان ساز شده است

جامعه ی ایران در دهه های اخیر در جریان تحولات فرهنگی و اجتماعی وسیعی قرار گرفته است. این تحولات بویژه در خانواده ها چشمگیر بوده است.

یکی از مهم ترین تحولات، تغییر در سبک زندگی جوانان است که موجب شده خانواده ها در معرض چالش های جدی قرار گیرند. چالش هایی که به نظر می رسد شکل سنتی خانواده را زیر سؤال برده است.

مهم ترین چالشی که خانواده ها، امروزه با آن روبرو هستند، دگرگونی سریع هنجارها و ارزش های خانوادگی میان فرزندان با والدین است تا جاییکه می توان صحبت از هنجارهای رقیب در کنار هنجارهای سنتی کرد. منشاء این تحولات را باید در گسترش رسانه های جدید، توسعه آموزش، دسترسی به اطلاعات، رشد فرد گرایی، تغییر گروه مرجع و پیدایش ارزش های نو جستجو کرد.

این پژوهش با استفاده از رویه پیمایش و از طریق پرس و جو در دو منطقه ی ۳ و ۱۷ شهر تهران و با یک نمونه ۳۹۸ نفری انجام شده است. تکنیک های آماری مورد استفاده، آماره های شاخص تمرکز و تشتت، همبستگی دو متغیره، رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر بوده است. یافته ها نشان می دهد که میان والدین و فرزندان تعارض وجود دارد، اما این مقدار زیاد نمی باشد.

۶۱ درصد از پاسخگویان عدم تعارض و همسو بودن با والدین را ابراز کرده اند، و تنها ۵/۲۳ درصد در حد زیاد با والدین خود تعارض و ناهمسویی داشته اند. در واقع ما شاهد نوعی وفاق نسبی در بسیاری از حوزه ها هستیم، البته تعارض در برخی از حوزه های زندگی بیشتر و در برخی کمتر بوده است.

بیشترین حوزه های تعارض در سبک زندگی فرزندان و والدین در؛ دوستی دختر با پسر، سیگار کشیدن و مصرف مشروبات الکلی بوده است و کمترین حوزه های تعارض در نماز خواندن، معاشرت با دوستان همجنس و توجه به بهداشت شخصی و همچنین گوش کردن به موسیقی دلخواه بوده است. روابط میان متغیرها نشان دهنده آن است که تعارض متأثر از عواملی مانند رشد فردگرایی، گرایش به نوگرایی و نگرش دموکراتیک والدین بوده است.

این مطالعه تلاش می کند که تعارض های والدین و فرزندان در سبک زندگی را بررسی کند و معتقد است که پدیده ها و وضعیت هایی مانند: خشونت و نزاع های خانوادگی، فرار از خانه، اعتیاد، افسردگی، اضطراب، ناامنی، بی تفاوتی، بی اعتمادی و نظایر آن پی آمد تعارض در سبک زندگی والدین و فرزندان است.


با توجه به آنچه بیان شد این مقاله در پی پاسخگویی به دو سؤال اساسی است:

۱- تعارض در سبک زندگی والدین و فرزندان چقدر است؟

۲- عوامل مؤثر بر آن چیست؟

مبانی نظری

در ادبیات جامعه شناسی از مفهوم سبک زندگی(۳) دو برداشت و دو گونه مفهوم سازی متفاوت شده است. در برداشت اول سبک زندگی معرف ثروت و موقعیت اجتماعی افراد و غالباً به عنوان شاخصی برای تعیین طبقه اجتماعی بکار رفته است.

در این معنا، صورت بندی نظری سبک زندگی در آثار نظریه پردازان کلاسیک مانند: وبلن، زیمل و وبر دیده می شود. این نظریه پردازان از منظر مفهوم مصرف به بررسی سبک زندگی پرداخته اند و هم چنین مطالعات متأخر مانند: لیزر، سوبل و بوردیو نیز تا حدی در تحلیل های خود از مفهوم مصرف برای تحلیل سبک زندگی یاری جسته اند (ملوین تامین ۱۳۷۳؛ بوردیو، لیزر و سوبل به نقل از فاضلی ۱۳۸۲؛ کیویستو ۱۳۸۶؛ واندنبرگ ۱۳۸۶).

در برداشت دوم، سبک زندگی شکل اجتماعی نوینی دانسته می شود که تنها در متن تغییرات فرهنگی مدرنیته و رشد فرهنگ مصرف گرایی معنا پیدا می کند. در این معنا سبک زندگی راهی است برای تعریف ارزش ها، نگرش ها و رفتارهاری افراد، که اهمیت آن برای تحلیل های اجتماعی روز به روز افزایش می یابد.

این صورت بندی نظری سبک زندگی را می توان در آثار اینگلهارت، گیدنز، گیبینز و بوریمر دید (اینگلهارت ۱۳۷۳؛ گیدنز ۱۳۷۸؛ گیبینز و بوریمر، ۱۳۸۱). این مقاله بیشتر با برداشت دوم از کاربرد مفهوم سبک زندگی سر و کار دارد. یکی از حوزه های مهمی که سبک زندگی خود را آشکارا نمایان می کند، روابط درون خانواده است.

سبک زندگی به بیان ساده، شیوه زندگی است و دال بر الگوهای فردی مطلوب از زندگی، که جهان بینی، نگرش ها و ارزش ها، عادات، وسایل زندگی و همچنین الگوهای روابط اجتماعی، اوقات فراغت و مصرف را در بر می گیرد. سبک زندگی اغلب “بیانگرانه” است.

شخص خود را از طریق سبک زندگی به جهان پیرامونش معرفی می کند، این بدان معنا است که سبک زندگی از طریق چهره ها (انتخاب لباس ها و رفتارها)، اعمال و کردارها (انتخاب فعالیت های فراغتی)، یا انتخاب وسایل زندگی و حتی انتخاب دوستان بیان می شود (گیبینز و بوریمر ۱۰۴:۱۳۸۱). خانواده محیطی است که می توان سبک زندگی را میان اعضای آن و تعارض در سبک زندگی والدین و فرزندان در آن دید.

فرزندان، والدین و تعارض

تعارض(۴) یکی از جنبه های مهم در روابط اجتماعی انسانهاست. تعارض صورتی از کنش متقابل اجتماعی است. هر همکاری عنصری از تعارض را در خود دارد و درگیر شدن عضوی از اجتماع در خصومت تقریباً اجتناب ناپذیر است.

به نظر زیمل تعارض نشانه یک مخالفت و خصومت است (واندنبرگ ۷۷:۱۳۸۶). تعارض هنگامی ظاهر می شود که افراد یا گروه ها اعمالی را انجام دهند یا به گونه ای رفتار کنند که برای دیگران قابل تحمل نباشد و یا به نوعی رویارویی محسوب شود.

از مظاهر این تعارض در سطوح خُرد می توان به تعارض و اختلاف والدین و فرزند (نحوه لباس پوشیدن، رفتار کردن)، اختلاف بین معلم و شاگرد و در سطوح سازمانی به تعارض میان کارفرما و کارگر و در سطوح کلان به تعارضات میان کشورها اشاره کرد.

تعارض تعاریف متعددی دارد، در این میان به تعارض بین والدین و فرزندان چه بگوییم 

یکی از حوزه های مهمی که تعارض خود را آشکارا نمایان می کند رویارویی سبک زندگی و الگوهای رفتاری والدین و فرزندان است. تعارض در سبک زندگی به معنای عدم توافق بر سر انتظارات، ارزش ها و هنجارهای خانوادگی می باشد (فیشر ۳۱:۱۹۹۰).

تعارض را می توان در سطوح متفاوت مورد بررسی قرار داد. تعارض در سطح خانواده و تعاملات میان والدین و فرزندان به معنای وجود اختلاف نظرهای مهم در جنبه های گوناگون زندگی است که تجلی آن در عدم احساس و همدلی و صمیمیت، واکنش های منفی، مخالفت ها، نزاع های لفظی تا برخوردهای خشونت آمیز دیده می شود.

یکی از رویکردهای اساسی درباره ی سازوکارهای ایجاد پدیده شکاف نسلی(۵) و تعارض بینش و فرهنگ بین نسل ها، رویکرد مانهایم است (کاوالی ۱۵۵:۲۰۰۴، کورستن ۲۴۹:۱۹۹۹، آیرمن و ترنر ۹۱:۱۹۹۸).

تغییرات فرهنگی تمایز تعارض را نشان می‌دهد

مانهایم معتقد است که همیشه نسل های جدید آغازگر خودآگاهی ریشه ای و متمایز نسل های پیشین نیستند، بلکه برعکس، گسست نسلی، عمدتاً در پی دورانی از تغییرات فرهنگی سریع ایجاد می شود. در چنین دورانی است که دسته های نسبتاً بزرگی از افراد به عنوان عاملان تغییر اجتماعی تند، با تفاسیر سنتی به چالش برخاسته و تفسیرهای جایگزین را مطرح می کنند (معیدفر، ۱۳۸۳:۵۹).

تحولات رخ داده در دهه اخیر نشان می دهد که جوانان در جریان وسیع اطلاعات قرار گرفته اند و موجب پیدایش ارزش های نو گردیده است تا جایی که با نظریه ها و دیدگاه های جدید آشنا شده اند و به همان میزان نیز سطح انتظارات و توقعات آنان افزایش یافته است. گسترش و نفوذ وسایل ارتباط جمعی نوین مانند ماهواره و اینترنت در میان جوانان، موجب تشدید تعارض دیدگاه های فرزندان با والدین شده است.

علل تعارض در سبک زندگی

در خصوص این که تعارض در سبک زندگی چیست؟ و چرا این زندگی جنبه تعارض گونه به خود گرفته است؟ برداشت های متفاوتی وجود دارد. در ادبیات جامعه شناسی افرادی مانند: دورکیم، توکویل و زیمل (مدرنیته و رشد فردگرایی)، و در دهه های پیشین گیدنز و اینگلهارت (تحول در سبک زندگی و دگرگونی ارزش ها) تحولات فرهنگی و اجتماعی را در قالب مفاهیم مشابه مانند مناسبات نسلی، سبک زندگی و دگرگونی ارزش ها مطالعه کرده اند.

تحولات و دگرگونی های دنیای مدرن متأثر از تغییر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی است که از آن با مفهوم مدرنیته یاد می شود. سبک های زندگی نیز در بستر این ساختارها متکثر شده اند. در واقع نگرش و رفتار افراد و گروه ها در معرض تغییرات وسیعی قرار گرفته است که حاصل دنیای جدید است. در این جا ضمن بیان مدرنیته، تلاش می شود که به رشد فردگرایی، ظهور رسانه های جدید و دگرگونی ارزش ها و تحولات در گروه مرجع اشاره شود.

مدرنیته  و تعاریف نظریه پردازان از آن در شرایط مختلف

بنیان گذاران کلاسیک جامعه شناسی یعنی مارکس، وبر، دورکیم و زیمل از نظریه پردازان مدرنیته هستند. که درباره ی ماهیت جهان مدرن به تفکر پرداخته اند. جامعه مدرن با رشد صنعت، علم و فناوری توسعه یافته و نیز نظام های دموکراتیک، ارتقای فرد گرایی را موجب شده است.

عده ای زیمل را نخستین جامعه شناس مدرنیته می دانند. نظریات او برای درک فرهنگ مدرن و شیوه های گوناگون تجربه افراد دارای اهمیت بسیار است. (کیویستو، ۱۶۶:۱۳۸۶). از نظر زیمل تمام قید و بندهایی که جامعه سنتی داشته، بوسیله رشد فردگرایی در بستر جوامع شهری کم رنگ و موجب پیدایش فردیت و بیان خود در رابطه با دیگران در قالب سبک زندگی شده است. در چنین فضایی افراد به دنبال کسب هویت از طریق مصرف نمادین هستند.

مدرنیته اغلب در مقابل سنت در نظر گرفته می شود و نشان دهنده جدایی از سنت است. اگر سنت به گذشته می نگرد، مدرنیته ظاهراً نگاهش را رو به آینده دوخته است. فرهنگ مدرن اغلب با واژه هایی مانند پیشرفت، توسعه، رهایی، آزادی، رشد، انباشت، روشنگری، بهبود و پیشتاز در ارتباط همراه است (کیویستو، ۱۶۷:۱۳۸۶).

بسیاری از این تحولات همراه با توسعه شهرها بوده اند. به اعتقاد گیدنز توسعه شهرهای مدرن تأثیر شایانی نه فقط بر عادت ها و شیوه های رفتار، بلکه بر الگوهای اندیشه و احساس نیز داشته است. (گیدنز، ۸۲۹:۱۳۸۶).

گسترش شهرنشینی همراه با خود سلسله مراتب اجتماعی را به همراه داشته است. این سلسله مراتب غالباً دارای تحرک بیشتری نسبت به سلسله مراتب جوامع سنتی بوده و تابع وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می باشد.

از منظر اجتماعی و فرهنگی، شهرها محلی برای توسعه ارتباطات، آموزش و پرورش، افزایش میزان سواد و همگانی شدن آموزش بوده اند و منجر به شکسته شدن چارچوب های خشک سنتی قدیمی شده اند و توزیع مجدد قدرت را اغلب به نفع جوانان به دنبال داشته اند. پیدایش ارزش های عقلانی و مادی گرا، رشد فردگرایی، اعتقاد به دگرگون کردن محیط خود در تضاد با ارزش های سنتی که غالباً تقدیرگرا هستند، بوده است.

این تحول همراه با مدرن سازی، تأثیرات فراوانی را بر خانواده ها داشته و خواهد داشت که از جمله می توان به تغییرات روابط قدرت در خانواده، سست شدن پیوندهای خانوادگی و بطور کلی به تغییر الگوهای رفتاری اشاره کرد. تغییرات الگوهای رفتاری افراد که خود تا حدی متأثر از رسانه های گروهی هستند، تمایلات و نگرش های تازه ای را بوجود می آورند که تعادل ذهنی و فرهنگی جامعه را در هم می ریزد، بنابراین نقش و جایگاه افراد در خانواده در تحول مداوم است (بهنام، ۱۷۱:۱۳۸۳).

رسانه ها، دگرگونی ارزش ها و تحول در سبک زندگی

رسانه های جدید مانند ماهواره، تلویزیون و اینترنت در جوامع پیشرفته نقش بسیار مهمی در فرآیند اجتماعی کردن افراد دارند و افراد وقت بسیار زیادی را برای این رسانه ها اختصاص می دهند.

رسانه ها با القای این احساس که آنچه انتقال می دهند، همان بازتاب راستین جامعه است، هم می توانند هنجارهای اجتماعی را تقویت کنند و هم می توانند آنها را مخدوش سازند. در واقع رسانه ها یکی از سرچشمه های گوناگون تعیین هنجارهای اجتماعی برای افراد به شمار می آیند (کوئن، ۸۰:۱۳۸۳).

گیدنز در بحث هویت شخصی بر نقش رسانه ها تأکید می ورزد. رسانه ها نقش مهمی در تبلیغ سبک های زندگی گوناگون را دارند. طیف سبک های زندگی یا گونه های آرمانی سبک های زندگی که در رسانه ها طرح می شوند شاید محدود باشند ولی باز هم گسترده تر از سبک های زندگی ای هستند که افراد قاعدتاً در زندگی روزمره خود، در قالب آن ها می افتند.

رسانه ها درک فرد از روابطش را تغییر می دهند. اطلاعات و افکاری که رسانه ها در جامعه منتشر می کنند فقط بازتابی از جهان اجتماعی نیست بلکه یکی از عوامل و نیروهای مؤثر در شکل دادن جهان اجتماعی است. این رسانه ها در بازاندیشی مدرن نقشی محوری دارند و گزینه های انتخاب ما را مشخص کرده و سبک های زندگی را به ما معرفی می کنند (گیدنز، ۲۵:۱۳۸۴).

رسانه ها و نقش آنان در به وجود آمدن تعارض در خانوادها

در واقع حضور رسانه ها به طور اعم و رسانه های ماهواره ای به طور اخص، تأثیرات بسیار عمیقی بر خانواده گذارده اند. رسانه های ماهواره ای دیواره های خانواده را هرچه بیشتر نفوذپذیر ساخته و حوادث را نه تنها در سطح ملی بلکه در سطح جهانی به خانه ها وارد می کنند.

تفاوت بین آنچه از طریق رسانه ها دریافت می شود و آنچه در زندگی واقعی وجود دارد، خانواده را دچار تضاد می کند. ارزش های خانواده مخدوش می شود و در نتیجه تمایلات متعارض شکل می گیرد.

تا جایی که لنسکی معتقد است که نفوذ رسانه های جمعی بر نوجوانان تأثیر خانواده را تحت الشعاع قرار داده است و بسیاری از کشمکش های خانوادگی از همین امر برمی خیزد (لنسکی و نولان ۴۵۶:۱۳۸۳).

در واقع پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی مانند گسترش ماهواره و اینترنت ضمن تغییر سبک زندگی افراد، این امکان را در اختیار جوانان قرار داده است تا خود را به قشری جهانی با علایق مشابه و ادبیات مشترک تبدیل کنند.

در نتیجه این تحولات، قشر نوجوان و جوان را به عنوان اقشاری متمایز از سایر اقشار جامعه بوجود آورده است که این افراد دارای نیازها و مسائل خاص خود هستند.

دگرگونی فرهنگ در فرهنگ چند بعدی

به اعتقاد اینگلهارت هر فرهنگی چند بُعد دارد. دگرگونی ممکن است در هنجارهای جنسی، سلیقه های غذایی ما، تمایلات موسیقایی و سیاسی، اعتقاد به حکومت، دیدگاه های مذهبی و جنبه های بی شمار دیگری از زندگی روی دهد. (اینگلهارت ۱۵۱:۱۳۷۳).

اینگلهارت معتقد است که دگرگونی فرهنگی تدریجی است، و آن بازتاب دگرگونی در تجربه های سازنده ای است که به نسل های گذشته کاملاً گسترده اند، در حالی که گرایش های جدید تا حد زیادی در میان نسل های جوانتر نفوذ داشته اند.

با جانشین شدن نسل های جوانتر به جای نسل های بزرگتر، جهان بینی متداول در این جوامع دگرگون شده است. اینگلهارت برای تبیین دگرگونی های ارزشی دو فرضیه را مطرح می کنند. فرضیه کمیابی که در آن اولویت های فرد بازتاب محیط اجتماعی و اقتصادی اوست، به نحوی که شخص بیشترین ارزش ذهنی را به آن چیزهایی می دهد که عرضه آن نسبتاً کم است.

فرضیه اجتماعی شدن، که در آن ارزش های اصلی شخص تا حد زیادی بازتاب اوضاع حاکم بر سال های قبل از بلوغ وی است. اینگلهارت با تکیه بر بررسی تجربی خود معتقد است که اولویت های ارزشی مردم غرب از تأکید بر ارزش های مادی به ارزش های فرامادی و از اولویت دادن به حیات طبیعی و ایمنی به اولویت قائل شدن برای لزوم تعلق و وابستگی به دیگران و حق ابراز نظر و کیفیت زندگی تحول خواهد یافت (اینگلهارت، ۱۳۷۳).

رشد فردگرایی

فردگرایی اصطلاحی است که در قرن نوزدهم ساخته شده، و به شیوه هایی بسیار متفاوت هم ارزیابی شده است. از یک سو، هنگامی که فردگرایی با رهایی از اجبارهای اجتماعی و شرایط ستم گرایانه در ارتباط است، معمولاً مثبت تصویر می شود، اما از سوی دیگر، هنگامی که به فردگرایی از جهت جدایی از دیگران و نبود احساس تعهد متقابل نگریسته می شود، گاهی به صورت منفی در نظر گرفته می شود (کیویستو، ۱۱۷:۱۳۸۶).

ساختار خانواده از طریق رشد فردگرایی تخت تاثیر قرار گرفته است

یکی از تحولاتی که خانواده از آن مصون نمانده است رشد فردگرایی است. رشد فردگرایی در جوامع جدید به شدت ساختار خانواده را تحت تأثیر خود قرار داده است. “تامس و زنانیکی” از جمله افرادی هستند که بی سازمانی خانوادگی را مطالعه کرده و علت آن را در نگرش های فردگرایانه در مقابل نگرش های جمع گرایانه جستجو کرده اند.

آنان معتقدند تأثیر بی سازمانی خانوادگی را باید در برخی از ارزش های جدید مانند: ارضای لذت گرایانه، ارزش های جدید خود بینانه، نوع جدید فردگرایی و شکل های نو جذبه جنسی دید (کوزر و روزنبرگ، ۴۸۳:۱۳۷۸).

از نظر تامس و زنانیکی سنت ها و رسوم اساس سازمان اجتماعی، هستند و خانواده، همسایگی و جامعه جمعاً در طول دوران پایداری، مردم را کنترل می کنند. شهرنشینی، صنعتی شدن و مهاجرت این گونه تأثیرات پایدار کننده را مختل کرده و بدین وسیله اقتدار نظام های اجتماعی سنتی را سست می کنند. مشی جامعه مدرن موجب تغییرات سریع است، و این تغییرات خود موجب بی سازمانی اجتماعی می شوند (رابینگتن و واینبرگ، ۵۳:۱۳۸۲).

لنسکی معتقد است که یکی از علل مهم افت اقتدار سنتی خانواده را می توان مربوط به جهان بینی های دموکراتیک جوامع جدید دانست که به طور معمول بیشتر بر حقوق فردی تأکید می ورزد تا بر مسئولیت های گروهی.

روند مردم سالاری به همان سان که نقش های سنتی نهادهای سیاسی، اقتصادی و آموزشی را دگرگون ساخت، نقش خانواده را نیز تغییر داد. آخرین عامل مؤثر در این روند، پدید آمدن امکانات و گزینش های متنوع تری است که اینک در برابر افراد مایل به گسستن از خانواده وجود دارد. خانواده امروزی در قیاس با خانواده گذشته از همبستگی و استحکام کمتری برخوردار است. (لنسکی و نولان، ۴۵۶:۱۳۸۳).

در دوران جدید و فرآیند تحولات در ساختار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه منجر به رشد فردگرایی میان افراد شده است. بدین معنا که افراد تمایل به خویشتن یابی و ارضای نیازها به عنوان یک هدف شخصی دارند و علایق و تمایلات فردی به مراتب مهم تر از تعهدات سنتی می باشند. افراد معمولاً به نفع فردی، در مقابل انتظارات جمع یا والدین می اندیشند. در واقع فردگرایی می تواند منبع مهمی برای ایجاد تعارض در روابط میان والدین و فرزندان باشد.

گروه های مرجع

در جریان تصمیم گیری ها، کنش ها و حتی شکل گیری نگرش انسانها در جامعه، عواملی چند نقش آفرینند که از جمله مهمترین آنها افراد یا گروه هایی هستند که مبنا و معیار قضاوت و ارزیابی کنشگران اجتماعی قرار می گیرند.

گروه های مرجع دو کارکرد عمده ایفا می کنند.

اولاً: هنجارها، رویه ها، ارزش ها و باورهایی را به دیگران القا می کنند و به اصطلاح کارکرد هنجاری دارند

و ثانیاً استانداردها و معیارهایی در اختیار کنشگران قرار می دهند که کنش و نگرش خود را با آن محک بزنند و اصطلاحاً کارکرد مقایسه ای و تطبیقی ایفا می کنند.

اساساً به دلیل اینکه انسان‌ها در جامعه و در ارتباط با دیگران زندگی می کنند و نمی توانند با ملاک های عینی به صحت رفتارها یا باورهای خود یقین پیدا کنند، مقایسه با گروه های مراجع و ارجاع به آنها راهی برای برون رفت از این معضل است.

این ارجاع حتی اگر خودآگاهانه نباشد، باز هم نقش انکارناپذیر و به سزایی در تصمیم گیری ها و رفتارهای اعضای جامعه ایفا می کند. (صدیق و هاشمی، ۱۵۰:۱۳۸۱).


به اعتقاد شفرز، بنیان های اجتماعی جوانان تحت تأثیر دو پدیده شکل می گیرند:
یکی فردیت جوان و دیگری ساخت های اجتماعی.

مهم ترین عوامل شکل گیری شخصیت و هویت جوانان عبارتند از: خانواده، مدارس، گروه های همسال، رسانه ها و دین. بیشتر جوانان در خانواده زندگی می کنند. از نظر او خانواده برای جوانان مهم ترین گروه مرجع می باشند.

خانواده به عنوان گروه مرجع تأثیر زیادی در کنش ها، رفتارها، انگیزه ها، تصورات، داوری ها و پیش داوری ها و جهت گیری های جوانان دارد. البته در زندگی جوانان گروه های مرجعی هستند که جوانان عضو آنها نیستند اما در گرایش و جهت گیری های آنان دارای اهمیت می باشند.

تأثیر خانواده بر جوانان در اشکال گوناگون صورت می پذیرد. محیط اجتماعی که جامعه پذیری افراد در آن صورت می گیرد، زبانی که در محیط خانوادگی از آن استفاده می شود، نحوه عملی تربیت، سطح فرهنگی خانواده، نگرش های والدین به فرهنگ، جامعه، سیاست، دین، و حتی فضای بحرانی در خانواده از جمله این عوامل هستند (شفرز، ۱۴۰:۱۳۸۳).

از طرفی در کنار خانواده روندهایی کلی وجود دارند که در جامعه پذیری جوانان دارای اهمیت بسیار می باشند. بعنوان مثال، روابط خانوادگی و نقش مؤثر آن در عرصه های گوناگون چون مدرسه، محیط بیرون از منزل و سایر نهادها در حال ضعیف شدن است. گروه های همسال و رسانه ها در کنار مراکز آموزشی به صورت رقیب برای جامعه پذیری جوانان در محیط خانواده در آمده اند.

به عبارتی از قدرت مرجع سنتی خانواده کاسته شده است. سخن والدین برای فرزندان مانند گذشته دارای نفوذ نیست تا حدی که والدین برای دستورات خود ملزم به توجیه پذیری های مشروع هستند. بنابراین در رقابت با این نهادها، خانواده و والدین باید ثابت کنند که ارزش ها و الگوهای رفتاری آنها ارزش پذیرش دارند.

چارچوب تحلیل

آموزش و تغییر گروه مرجع و روشنگری رسانه‌های جدید

بطور کلی فرآیند مدرنیته در چند دهه اخیر همراه با توسعه نظام های آموزشی و توسعه رسانه های جدید بوده است. توسعه نظام های آموزشی و رسانه های جدید از یک سو موجب تغییر ساختار خانواده ها شده – که می توان به تغییر نگرش های سنتی خانواده ها و همچنین دموکراتیک تر شدن خانواده ها اشاره کرد – و از سوی دیگر آموزش و ارتباطات همراه با تغییر گروه مراجع افراد شده است.

با رشد فردگرایی و گرایش به نوگرایی، روابط میان فرد با خانواده دگرگون شده است. بسیاری از این تغییرات در سطوح گوناگون نسلی متفاوت بوده اند. تغییر ارزش ها در میان نسل های جدید که مستعد پذیرش نگرش های جدید هستند با نسل های پیشین تفاوت دارد. نسل جوان به نسبت نسل های پیشین مقاومت کمتری در برابر این تحولات داشته و حتی از این تحولات استقبال نیز کرده است.

بسیاری از این تقابل های ارزشی منبع مهمی برای چالش ها میان والدین و فرزندان در خانواده بوده اند. به عبارتی ما شاهد تغییرات مهمی در روابط متقابل والدین و فرزندان هستیم که از جمله می توان به متعارض و قطبی شدن نگرش ها، ارزش ها و هنجارها میان والدین و فرزندان اشاره کرد، تا جایی که می توان از آن بعنوان افزایش تمایلات متعارض در سبک زندگی فرزندان و والدین نام برد.

مدل تحقیق

بر اساس چارچوب مباحث ارائه شده متغیرهای مورد نظر استنتاج و ارتباط آن ها با یکدیگر در مدل پیشنهادی تحقیق ارائه شده است. مدل زیر روابط میان متغیرهای مستقل تحقیق را با متغیر وابسته نشان می دهد.

تعارض والدین و فرزندان در سبک زندگی متأثر از اشاعه ارزش های جدید (نوگرایی)، رشد فردگرایی، تغییر گروه مرجع، رفتارهای دموکراتیک خانواده و گرایشات سنتی والدین می باشد.

فرضیه های تحقیق:

با توجه به دلالت های نظری، رابطه رشد فردگرایی، نوگرایی فرزندان (پذیرش ارزش های جدید)، سنت گرایی والدین، رفتار دموکراتیک والدین و تعارض والدین و فرزندان در سبک زندگی مورد بررسی قرار می گیرد.


– هر چه فردگرایی فرزندان بیشتر باشد، تعارض ایشان با والدین در سبک زندگی بیشتر می شود.

– هر چه نگرش فرزندان نوگرایانه تر باشد، تعارض ایشان با والدین در سبک زندگی بیشتر می شود.

– هر چه تمایل به تغییر گروه مرجع بیشتر باشد، تعارض با والدین در سبک زندگی بیشتر می شود.

– هر چه نگرش والدین سنتی تر باشد، تعارض فرزندان با والدین در سبک زندگی بیشتر می شود.

– هر چه رفتار والدین غیر دموکراتیک تر باشد، تعارض فرزندان با والدین در سبک زندگی بیشتر می شود.

روش شناسی

به منظور آزمون تجربی مدل نظری تحقیق، شهر تهران به عنوان جامعه آماری انتخاب و تعداد ۳۹۸ نفر از افراد ۱۵ تا ۲۹ ساله تهرانی از دو منطقه ۳ و ۱۷ مناطق بیست و دوگانه تهران(۶) برگزیده شده اند.

گردآوری داده ها به شیوه پیمایشی انجام شده است و داده ها از طریق مصاحبه حضوری با فرزندان و پاسخ به سؤال های پرسشنامه استاندارد شده، جمع آوری شده است. نمونه گیری به صورت خوشه ای چند مرحله ای انجام گرفته است.

اعتبار(۷) و پایایی(۸): اعتبار شاخص ها مبتنی بر اعتبار صوری می باشد و بدین منظور شاخص های مورد نظر مورد ارزیابی و قضاوت متخصصان قرار گرفته اند. بررسی روایی گویه های شاخص اصلی تحقیق با استفاده از روش پایایی درونی انجام گرفته است، که برای این منظور از تکنیک ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است.

سنجش متغیرهای وابسته و مستقل

متغیر وابسته:

متغیر وابسته این تحقیق میزان تعارض فرزندان با والدین در سبک زندگی است. تعارض در سبک زندگی والدین و فرزندان به معنای عدم توافق بر سر انتظارات، ارزش ها، نگرش ها و رفتارها در خانواده می باشد.

این تعارض به معنای وجود اختلاف نظرهای مهم میان والدین و فرزندان در جنبه های گوناگون زندگی است. سنجه تعارض(۹) با استفاده از ۱۴ معرف ناظر بر ابعاد تعارض میان والدین و فرزندان و بر اساس یک طیف پنج ارزشی ساخته شده است. این معرف ها با میزان اختلاف نظر والدین با فرزندان در زمینه الگوی همسرگزینی، الگوی مصرف کالای فرهنگی، نحوه گذران اوقات فراغت، رفتار دینی، نگرش به جنسیت و بدن اندازه گرفته شده اند.

فردگرایی فرزندان:

فردگرایی تمایل کنشگر به دنبال کردن اهداف شخصی در مقابل اهداف جمعی است. اهداف شخصی اهدافی هستند که در آن علایق، منافع و تمایلات فردی به مراتب مهم تر از انتظارات جمع یا تعهدات جمعی می باشد. در این وضعیت فرد احساس تعهد ضعیفی نسبت به جمع دارد.

سنجه فردگرایی با استفاده از ۱۱ گویه(۱۰) ساخته شده است. این گویه ها با میزان رعایت حقوق دیگران، تقدم منافع فردی در برابر منافع جمعی، احساس تعلق به جمع، آرزوهای خودخواهانه، علایق فردی در برابر انتظارات خانواده و احساس مسئولیت در برابر جمع اندازه گیری شده اند.

نوگرایی فرزندان (پذیرش ارزش های جدید):

ارزش ها به عقاید مشترک اجتماعی درباره ی آنچه که خوب، درست و مطلوب است، اطلاق می شود. ارزش های لی فرد، بخش نسبتاً مهم و عمیق دیدگاه یک فرد درباره ی زندگی (ارزش های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی) است.

سنجه نوگرایی فرزندان با ۱۵ عبارت ساخته شده است. این عبارات در زمینه نگرش به مُد، حجاب، تصدی گری زنان در مشاغل، روابط دختر با پسر، دخالت دین در امور شخصی، نگرش به محدود کردن ماهواره، تفکیک جنسیتی، و شرکت در مراسم مذهبی و سنتی می باشند.

گرایش فرزندان به گروه مرجع غیرخودی:

این گروه مرجع بسیار مهم را نادیده نگیریم 

گروه مرجع، گروهی است که افراد برای ارزیابی، همواره اعمال، ظواهر، ارزش ها، آرزوها، شیوه و سبک زندگی شان را با معیارهای آن گروه ارزیابی می کنند. مفهوم گروه مرجع تقسیم بندی های متفاوتی دارد.


که عبارتند از: گروه مرجع خودی، بیگانه و گروه مرجع عضو و غیرعضو. در اینجا گروه مرجع خودی و بیگانه مورد نظر است. این سنجه با ۳ گویه گرایش فرزندان به الگوهای فرهنگی کشورهای پیشرفته، تمایل به زندگی در کشورهای پیشرفته و مقایسه غنای فرهنگ ایرانی و اسلامی در برابر فرهنگ غربی اندازه گیری شده است.

نگرش سنت گرایانه والدین:

میزان گرایش والدین به الگوهای سنتی (ارزش ها و هنجاری حاکم بر فضای خانواده) مورد نظر است. این سنجه از ترکیب ۷ گویه ساخته شده است. این گویه ها در زمینه نگرش والدین به رعایت رسم و رسوم، مسائل مذهبی، محرمیت، اعمال نظر مستقیم در انتخاب همسر برای فرزندان، دوستی دختر با پسر، نگرش به برنامه های ماهواره بوده است.

رفتار دموکراتیک والدین:

رفتار دموکراتیک والدین به معنای ارزش قائل شدن به حقوق فردی، مشارکت دادن اعضاء خانواده در امور تصمیم گیری و پذیرش عقاید دیگر افراد خانواده است. این سنجه از ترکیب ۸ گویه ساخته شده است.

این گویه ها در زمینه میزان انعطاف پذیری والدین در برخورد با فرزندان، مشارکت دادن فرزندان در تصمیم گیری، تساهل و تحمل والدین در مقابل عقاید فرزندان و میزان تحمیل کردن عقاید به فرزندان می باشد.

یافته ها

مختصات پیشینه ای فرزندان

از مجموع ۳۹۸ نفر پاسخگو، به لحاظ ترکیب جنسی؛ ۸/۵۱ درصد مرد و ۲/۴۸ درصد زن می باشند. به لحاظ ترکیب سنی؛ ۷/۴۸ درصد در گروه سنی ۱۵ تا ۲۰ سال، ۹/۳۷ درصد در گروه سنی ۲۱ تا ۲۵ سال و ۳/۱۳ درصد در گروه سنی ۲۶ تا ۲۹ سال می باشند.

کمترین سن ۱۵ و بیشترین ۲۹ سال و میانگین سنی جامعه آماری ۹/۲۰ سال و انحراف معیار ۸/۳ سال می باشد. به لحاظ ترکیب تحصیلی؛ ۹/۳۲ درصد زیر دیپلم، ۴/۲۸ درصد دیپلم و ۲/۳۸ درصد بالای دیپلم هستند. کمترین سواد ۵ کلاس و بیشترین تحصیلات ۲۰ کلاس (دکتری) و میانگین تحصیلات ۱۲ کلاس می باشد.

توزیع فراوانی متغیر وابسته

– حوزه های تعارض فرزند با پدر:

با بررسی جدول ۱ می توان گفت بیشترین حوزه های تعارض فرزندان با پدران، به ترتیب در؛ دوستی دختر با پسر (%۴۵)، سیگار کشیدن (%۴۲) و مصرف مشروبات الکلی (%۳۴) بوده و کمترین تعارض به ترتیب در نماز خواندن (%۱۶)، معاشرت با دوستان همجنس (%۱۶) و توجه به بهداشت شخصی و نیز گوش کردن به موسیقی دلخواه (%۱۸) بوده است.

– حوزه های تعارض فرزند با مادر:

بیشترین حوزه های تعارض فرزندان با مادران، به ترتیب در؛ دوستی دختر با پسر (%۴۱) ، سیگار کشیدن (%۴۱) و مصرف مشروبات الکلی (۳۴%) بوده و کمترین تعارض به ترتیب در دید و بازدید از اقوام (۱۶%)، نحوه خرج کردن پول و معاشرت با دوستان همجنس (%۱۶) و توجه به بهداشت شخصی و همچنین گوش کردن به موسیقی دلخواه (%۱۸) بوده است.

یافته ها نشان می دهند که حوزه های تعارض والدین با فرزندان تا حدی یکسان است. این امر بدلیل همگرایی والدین در توجه به دغدغه های الگوهای رفتاری فرزندان است.

– شاخص تعارض والدین و فرزندان:

از مجموع نمرات پاسخگویان به گویه های تعارض فرزندان با پدران و مادران، شاخص کل تعارض والدین و فرزندان بدست آمده است. در مجموع با جمع کردن نمرات ۱۴ گویه شاخص تعارض در سبک زندگی والدین و فرزندان، می توان گفت ۵/۲۳ درصد تعارض در حد زیاد (سبک های زندگی ناهمسو میان والدین و فرزندان)، ۵/۱۵ درصد تعارض در حد متوسط (سبک های زندگی بینابینی میان والدین و فرزندان) و ۶۱ درصد تعارض در حد کم (سبک های زندگی همسو میان والدین و فرزندان) دارند.

جدول ۱- توزیع فراوانی گویه های شاخص های تعارض در سبک زندگی والدین و فرزندان(۱۱) (نمونه ۳۹۸)

(اختلاف نظر با پدر)                                                                                                         (اختلاف نظر با مادر)
زیادمتوسطکمگویه ها(۱۲) (به درصد)زیادمتوسطکم
۱۹
۲۱
۱۸
۲۰
۲۴
۲۲
۱۸
۱۶
۴۵
۱۶
۲۰
۴۲
۳۴
۱۶
۱۳
۲۰
۱۰
۲۰
۱۳
۱۷
۱۶
۱۸
۱۳
۲۰
۱۷
۱۰
۱۲
۱۴
۶۸
۵۹
۷۲
۶۰
۶۳
۶۱
۶۶
۶۶
۴۲
۶۴
۶۳
۴۸
۵۴
۷۰
۱- نحوه خرج کردن پول
۲- خریدن وسایل مورد علاقه تان
۳- بهداشت شخصی (توجه به سلامتی و رژیم غذایی)
۴- تیپ ظاهری و پوشش
۵- انجام جراحی های زیبایی روی بدن
۶- گردش و تفریح کردن
۷- گوش دادن به موسیقی دلخواه تان
۸- معاشرت با دوستان (همجنس)
۹- دوستی دختر با پسر (غیر همجنس)
۱۰- در زمینه انتخاب همسر
۱۱- دید و بازدید اقوام
۱۲- سیگار کشیدن
۱۳- مصرف مشروبات الکلی
۱۴- نماز خواندن
۱۷
۱۸
۱۹
۱۸
۲۵
۱۹
۱۹
۱۸
۴۱
۲۲
۱۶
۴۱
۳۷
۱۹
۱۸
۲۱
۱۱
۲۰
۱۲
۱۸
۱۶
۱۶
۱۹
۱۸
۱۹
۱۰
۱۲
۱۵
۶۵
۶۱
۷۰
۶۲
۶۳
۶۳
۶۵
۶۶
۴۰
۶۰
۶۵
۴۹
۵۱
۶۶
۶/۲۳۳/۱۵۱/۶۱کل۵/۲۳۱۶۴/۶۰

توزیع فراوانی متغیرهای مستقل
جدول ۲ توزیع فراوانی هر یک از متغیرهای مستقل را ارائه کرده است.

جدول ۲- توزیع فراوانی نسبی متغیرهای وابسته و مستقل تحقیق (تعداد نمونه ۳۹۸)

شاخص هازیادمتوسطکمجمع
تعارض در سبک زندگی۵/۲۳۵/۱۵۶۱۱۰۰
فردگرایی فرزندان۳۷۲۰۴۳۱۰۰
پیوند فرد با خانواده۴۶۲۳۳۱۱۰۰
نوگرایی فرزندان۵/۴۰۵/۱۹۴۰۱۰۰
تمایل به گروه مرجع غیر خودی۴۲۱۹۳۹۱۰۰
سنت گرایی والدین۵۲۱۸۳۰۱۰۰
دموکراتیک بودن والدین۵۶۱۷۲۶۱۰۰

آزمون فرضیه های تحقیق

جدول ۳ ضرایب همبستگی پیرسون متغیرهای تحقیق با متغیر وابسته (تعارض در سبک زندگی والدین و فرزندان) را نشان می دهد. این جدول نشان می دهد که تعدادی از فرضیه ها تأیید و تعدادی تأیید نشده اند. متغیرهای دموکراتیک بودن والدین و رشد فردگرایی همبستگی دارند و سایر متغیرها از همبستگی پایینی برخوردار هستند.

– دموکراتیک بودن والدین و تعارض در سبک زندگی:

میزان همبستگی بین این متغیر ۵۲/۰- است. جهت رابطه منفی و شدت آن متوسط می‌باشد و در سطح ۰/۰۰۰ = P معنادار است. این رابطه نشان می ‌دهد که با افزایش گرایشهای دموکراتیک والدین، تعارض در سبک زندگی والدین و فرزندان کاهش پیدا می‌ کند.

جدول ۳- ضرایب همبستگی پیرسون میان متغیرهای مستقل با متغیر وابسته

                              متغیر وابسته
متغیرهای مستقل
تعارض در سبک زندگی
همبستگیمعناداریتعداد نمونه
– دموکراتیک بودن والدین
– تمایل به گروه مرجع بیگانه
– فردگرایی فرزندان
– نوگرایی (ارزش های جدید)
– سنت گرایی والدین
۵۲/۰-
۰۲/۰
۲۵/۰
۱۵/۰
۰۴/۰
۰۰/۰
۳۰۱/۰
۰۰/۰
۰۰۶/۰
۲۴/۰
۳۶۷
۳۶۷
۳۶۷
۳۶۱
۳۶۷

– رابطه فردگرایی و تعارض در سبک زندگی:

میزان همبستگی بین این دو متغیر ۲۵/۰ است. جهت رابطه مثبت و شدت آن ضعیف می باشد و در سطح ۰/۰۰۰ = P معنادار است. این رابطه نشان می دهد با افزایش فردگرایی میان فرزندان، تعارض در سبک زندگی والدین و فرزندان افزایش پیدا می کند.

مدل تحلیلی تعارض والدین و فرزندان

مدل ۲ با استفاده از ضرایب رگرسیونی، الگوی روابط میان متغیرهای تحقیق را نشان می دهد.

– تعارض والدین و فرزندان:

تعارض در سبک زندگی فرزندان با والدین تابعی از رفتار دموکراتیک والدین، نوگرایی در فرزندان و رشد فردگرایی در فرزندان می باشد. دموکراتیک بودن والدین بالاترین سهم را دارد، میزان تأثیر این متغیر (۴۸/۰- = b) است.

افزایش رفتار دموکراتیک والدین در برخورد با فرزندان، تعارض میان والدین و فرزند را کاهش می دهد. رشد فردگرایی در مرتبه دوم تبیین قرار دارد و میزان تأثیر رشد فردگرایی بر تعارض والدین و فرزندان (۱۶/۰ = b) است. به بیانی دیگر با افزایش رشد فردگرایی، تعارض والدین و فرزندان بیشتر می شود.

رشد نوگرایی (پذیرش ارزش های جدید) در مرتبه سوم تبیین قرار دارد و میزان تأثیر نگرش نوگرایانه، (۱۲/۰ = b) است. به بیانی دیگر با افزایش نگرش نوگرایانه، تعارض والدین و فرزندان بیشتر می شود.

سرانجام باید گفت که ۲۸ درصد (R2) از واریانس متغیر وابسته توسط متغیرهای درون مدل توضیح داده شده است و ۷۲ درصد از آن بدون توضیح مانده است. به عبارتی ۷۲ درصد از تغییرات متغیر وابسته ناشی از متغیرهای بیرونی(۱۳) است که خارج از مدل قرار دارند.

جدول ۴- نتایج ضرایب مشارکت نسبی رگرسیون متغیرهای مدل تحقیق (حجم نمونه ۳۹۸)

متغیر وابستهمتغیرهای مستقل
بتا
T
معناداری
R
همبستگی چندگانه
R2
ضریب تعیین
آزمون
F
Sig
معناداری
تعارض در سبک زندگیدموکراتیک بودن والدین
گرایش به نوگرایی
فردگرایی
۴۸/۰-
۱۷/۰
۱۴/۰
۰۰۰/۰
۰۰۱/۰
۰۱۳/۰
 
۵۴/۰
 
 
۲۸/۰
 
۵/۴۷
 
۰۰۰/۰
فردگراییدموکراتیک بودن والدین
گروه مرجع غیر خودی
سنت گرایی والدین
گرایش به نوگرایی
۳۰/۰-
۱۹/۰
۲۱/۰-
۱۵/۰
 
۰۰۰/۰
۰۰۰/۰
۰۰۰/۰
۰۰۰/۰
 
۵۲/۰
 
۲۷/۰
 
۳۴
 
۰۰۰/۰
نوگرایی (ارزش های جدید)سنت گرایی والدین
گروه مرجع غیر خودی
۴۸/۰-
۳۱/۰
۰۰۰/۰
۰۰۰/۰
۶۲/۰۳۹/۰۹/۱۱۷۰۰۰/۰
گرایش به گروه مرجع غیر خودیسنت گرایی والدین
دموکراتیک بودن والدین
۲۳/۰-
۱۲/۰
 
۰۰۳/۰
۰۱۳/۰
 
۲۵/۰
 
۰۷/۰
 
۳/۱۳
 
۰۰۰/۰۰۰

«تمام ضرایبی که دارای سطح معناداری آن کمتر از ۵ درصد بوده اند از معادله خارج شده اند»

جمع بندی و نتیجه گیری

این مقاله درصدد پاسخ به دو سؤال اساسی بوده است که:

۱- تعارض والدین و فرزندان در سبک زندگی چقدر است.

۲- عوامل مؤثر بر آن چیست؟

در مبحث نظری نخست سبک زندگی، تعارض و سرانجام تعارض در سبک زندگی تعریف شد. گفته شد که تعارض در سبک زندگی والدین و فرزندان به معنای عدم توافق بر سر انتظارات، ارزش ها، نگرش ها و رفتارها در خانواده می باشد

و این تعارض به معنای وجود اختلاف نظرهای مهم میان والدین و فرزندان در جنبه های متفاوت زندگی مانند: الگوی همسرگزینی، الگوی مصرف کالای فرهنگی، نحوه گذران اوقات فراغت، رفتار دینی و نگرش به جنسیت می باشد.

سپس با استفاده از نظریات افرادی مانند دورکیم، توکویل و زیمل (مدرنیته و رشد فردگرایی)، و در دهه های اخیر گیدنز (جهانی شدن)، اینگلهارت (دگرگونی شدن ارزش ها)، تلاش شده است تا تعارض های والدین با فرزندان تبیین شود.

تعارض هست، امّا کم است

شاخص کل تعارض والدین و فرزندان نشان می دهد که تعارض وجود دارد، اما این مقدار زیاد نمی باشد؛ زیرا ۶۱ درصد از پاسخگویان عدم تعارض و همسو بودن با والدین را ابراز کرده اند و تنها ۵/۲۳ درصد در حد زیاد با والدین خود تعارض و ناهم سویی ابراز داشته اند. البته تعارض در برخی از حوزه های زندگی بیشتر و در برخی کمتر بوده است.

بالاترین مقدار تعارض والدین با فرزندان به ترتیب در؛ دوستی دختر با پسر، سیگار کشیدن و مصرف مشروبات الکلی بوده است و کمترین تعارض به ترتیب در نماز خواندن، معاشرت با دوستان همجنس و توجه به بهداشت شخصی و همچنین گوش کردن به موسیقی دلخواه بوده است.

وجود تعارض زیاد در برخی از حوزه ها میان والدین و فرزندان مربوط به حساسیت و اهمیت خاص آن رفتار در جامعه و خانواده است. همچنین بسیاری از ارزش ها به علت اهمیت ثانویه آن در خانواده چندان چالش برانگیز نیستند. در واقع ما شاهد نوعی وفاق نسبی در برخورد از حوزه ها هستیم. در مجموع می توان گفت که ما شاهد تعارضاتی در برخی حوزه ها بیشتر و در برخی حوزه ها کمتر هستیم، اما شاخص کل نشان می دهد که این تعارض شکل بحرانی ندارد.

رشد فرگرایی ارزش های جوانان را تغییر داده است

یافته ها نشان می دهند که بیش از یک سوم جامعه آماری تمایلات فردگرایانه دارند و این بدان معناست که افراد در پی کسب هویت شخصی هستند. ورود ارزش های جدید و پذیرش آن از سوی جوانان، فرآیند رشد فردگرایی را اجتناب ناپذیر کرده است.

با افزایش فردگرایی، اهمیت رفتار دموکراتیک والدین با فرزندان اهمیت زیادی پیدا می کند. نتایج نشان می دهند در جایی که والدین در نحوه برخورد با فرزندان بیشترین تساهل و انعطاف پذیری را داشته اند، از مقدار تعارض میان والدین و فرزندان کاسته شده است.

به عبارتی شیوه های دموکراتیک تر والدین، اثر کاهنده در چالش ها و تعارض های خانوادگی دارد. این امر نشان می دهد که تغییر در شیوه های برخورد با فرزندان، نقش بسیار مهمی در فهم و کاهش تعارض ها دارد.

بنابراین مطلوب است که والدین از شیوه های دموکراتیک تر و مستدل تر با فرزندان داشته باشند. همچنین مطلوب است والدین به منظور ایجاد تفاهم و تعامل با جوانان، صمیمیت، همدلی و همگامی بیشتری از خود نشان دهند و متقابلاً فرزندان هم همراهی بیشتری با والدین داشته باشند.

نهاد خانواده و رسانه ها برای انتقال ارزش ها و میراث فرهنگی به جوانان نقش بسیار مهمی بر عهده دارند. فهم این نکته که در دهه های اخیر فرآیند جهانی شدن فرهنگ، شرایط خاصی را برای نوجوانان و جوانان ایجاد کرده، چندان سخت نیست.

بنابراین جهت همسویی بیشتر در ایجاد وفاق نسبی سه عامل خانواده، رسانه ها و آموزش و پرورش – متناسب با مقتضیات زمان، در انتقال ارزش ها، هنجارها و مهارت های لازم – باید تلاش کنند.

گروه نویسندگان: دکتر سعید معیدفر(۱) و دکتر حبیب صبوری خسروشاهی(۲)

پی‌نوشت‌ها:
۱. دانشیار گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران.
۲. استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شرق (قیام دشت)
۳. LifeStyle
۴. Conflict
۵. Gap Generation
۶. ضابطه انتخاب مناطق بر مبنای تفاوت های اقتصادی و اجتماعی ساکنان آن بود. کسانی که در منطقه ۳ ساکن هستند، عموماً از وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بالا و ساکنان منطقه ۱۷ غالباً به نسبت از وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پایینی برخوردار هستند.
۷. Validity
۸. Reliability
۹. با مروری بر ادبیات تجربی سنجش تعارض در خانواده، مقیاس هایی در این زمینه بسط و توسعه داده شده است. بعنوان مثال به منظور سنجش تعارض میان والدین و فرزندان، مقیاس های تعارض پدر با فرزند Adolscent Conflict Scale (FAC-C) The Father- همچنین مقیاس تعارض مادر با فرزند Adolscent Conflict Scale (MAC-C) The Mather- در سال ۱۹۸۹ توسط رابین و فوستر ابداع و توسعه داده شده است (رابین و فوستر ۱۹۹۸) که بعدها مقیاس های رفتارهای متعارض (CBQ-20) و همچنین تعارض جوانان با والدین شان از منظر فرزندان ابداع گردید. این مقیاس ها در پژوهش های تجربی به دفعات بکار برده شده است و همگی از پایایی بالایی (Alpha=0/87) برخوردار بوده اند (شک ۱۹۶:۲۰۰۲).
۱۰. منظور از گویه (Item) جمله ای اظهاری است که بیانگر قضاوت و جهت گیری نسبت به یک مسئله، پدیده، شخص، یا رویداد باشد. گویه ها طوری تنظیم می شوند که افراد نظر موافق و مخالف خود و نیز درجه موافقت و مخالفت خود را نسبت به آن بر روی مقیاس پاسخ که معمولاً با ۵ درجه مشخص می شود به راحتی نشان می دهند.
۱۱. لازم به یادآوری است که درصدهای ارقام جدول گرد شده اند. همچنین با توجه به کم بودن بی پاسخ ها، درصد معتبر ارائه شده است.
۱۲. گویه ها در تحقیقات اصلی طوری تنظیم شدند که افراد نظر خود را نسبت به آن بر روی مقیاس ۵ درجه ای (خیلی زیاد، زیاد، تا حدی، کم و خیلی کم) ابراز کرده اند، اما در این جا برای سهولت کار و نتیجه گیری، به سه درجه زیاد، متوسط و کم درجه بندی شده است.
۱۳. Exogenous variables

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.