جایگاه وقف و تاثیر وقف در سبک زندگی اسلامی
وقف به عنوان یک سیستم پویا و بازوی نیرومند، کارکردی مؤثر در ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، مذهبی و کالبدی جامعه برعهده گرفته است. بهره گیری بهینه از منابع و توانمندی های این نهاد مردمی، که نشئت گرفته از اعتقادهای دینی انسان است، می تواند منجر به رشد و توسعه ی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه شود که نتیجه ی نهایی آن به یقین دستیابی به عدالت اجتماعی خواهد بود.
موقوفات، در هر زمان و مکانی، تقریباً همه ی نیازهای جامعه را پوشش می دهند؛ به صورتی که در هر زمانی، خلأی در بخشی از جامعه به وجود می آید، واقفان خیراندیش و آگاه در صدد پرکردن این خلأ، موقوفات جدید را ساماندهی می کنند. نهاد وقف علاوه بر آثار فرهنگی، مذهبی، آموزشی، اقتصادی و اجتماعی، آثار جغرافیایی مهمی را نیز همراه دارد. در سرتاسر سرزمین های اسلامی بسیاری از عناصر کالبدی و چشم اندازهای جغرافیای، درنتیجه اعتقاد به پدیده ی وقف پدیدار گشته اند.
انسان برای کسب رضای خدا و رسیدن به کمال و جانشینی خداوند در روی زمین باید طبق تعالیم خداوند هرچه بیشتر از جان و مال خویش در راه او بگذرد همین اعتقاد او را به ایثار و از خودگذشتگی و احساس جاوادنگی سوق می دهد.
وقف در واقع عملی است که انسان به انتخاب خود و در کمال صحت و سلامت، اموال و دارایی خود را از مالکیت مجازی اش خارج می کند و به مالکیت حقیقی آن، یعنی خداوند بر می گرداند تا در راه رضای خدا، به همنوعان خود ببخشد. انسان به این وسیله اول، به تزکیه ی روح و روان خویش پرداخته و روحیه ی مال اندوزی و دنیاپرستی را از خود دور کرده است؛ دوم، از طریق وقف می تواند به حل بسیاری از معضلات جامعه ی خود کمک کند و همچنین از اختلافات طبقاتی موجود در جامعه جلوگیری کند. بی تردید اگر به مقوله ی وقف به طور همه جانبه نگریسته شود و اهمیت این سنت نبوی آشکار شود، تأثیری عمده در تحول ساختار فرهنگی و توسعه ی کشور خواهد داشت.
وقف
معنای لغوی وقف: وقف در لغت به معنای ایستادن، به حالت ایستاده ماندن و آرام گرفتن است. و نیز به معنای نگه داشتن و حبس کردن چیزی است و در اصطلاح به معنای حبس کردن عین مال و ملکی که منافع آن در امور عام المنفعه مصرف شود.
وقف بر وزن حبس و قطع – از باب ضرب – یعنی نگه داشتن و حبس کردن چیزی. وقف به معنای مصدری بر وزن «موقوف» و به معنای مفعولی بر وزن اوقاف، جمع بسته می شود.
در اصطلاح فقهی وقف عبارت است از: نگه داشتن و حبس کردن عین ملکی، بر ملک واقف آن، نه ملک خدا، و مصرف کردن منفعت آن در راه خدا.
در کتب فقهی، وقف را با این عبارت تعریف می کنند «الوقف تحبیس المال و تسبیل المنفعه» یعنی وقف آن است که مالی حفظ شود و درآمدهای آن در اهداف معین مصرف شود.
حسن بانک یوسف حلی معروف به علامه حلی (۶۴۸-۷۲۶ق) در کتاب تبصره المتعلمین می گوید: وقف آن است که اصل مال را نگه دارند و تا هست منافع آن را در راه خیر مصرف کنند.
معنای مدنی وقف: تعریف وقف در قانون مدنی (ماده ی ۵۵) عبارت است از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود.
به عبارتی، وقف نگهداری از اصل مال و ملک، و استفاده از بهره و منفعت آن در راه خدا می باشد که گاهی از آن با عنوان صدقه ی جاریه نیز یاد می شود. منظور از آن صدقه ای است که دائماً ادامه دارد، به طوری که اصل آن ثابت و منافعش در تداوم است.
اقسام وقف
وقف را می توان از جهات متعددی تقسیم بندی کرد، از آن جمله می توان بر اساس موقوف علیه، به وقف عام و خاص تقسیم کرد:
وقف عام: وقفی است که در آن مقصود، امور خیریه است و مخصوص گروه یا طبقه ای معین نیست؛ مانند وقف بر فقرا، روضه خوانی، وقف بر طلاب و مدارس و مساجد، کمک به نیازمندان و احداث بیمارستان.
وقف خاص: درحالی که در وقف خاص، مقصود اشخاص و گروه معین می باشد همانند وقف بر اولاد یا افراد یا طبقه ای خاص از مردم.
وقف را از نظر کسب منافع و عواید نیز می توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف. وقف انتفاع که در آن مقصود واقف، تحصیل درآمد مادی نیست، در این وقف، واقف اهدافی همانند احداث مسجد، مدرسه یا حسینیه را مد نظر دارد.
ب. وقف منفعت: مقصود واقف، کسب درآمد مادی است برای اینکه در مواقعی مشخص هزینه شود. برای مثال واقف مغازه ای را وقف می کند تا منافع آن صرف نگهداری و تعمیر مسجد شود.
از جمله تقسیم های دیگر وقف، تقسیم آن به سه نوع خیری، دینی و ذری می باشد. در وقف دینی، هدف عبادت خداوند و اعمال دینی است و در وقف ذری، واقف مالی را برای اولاد خود وقف می کند.
ارکان وقف
وقف چهار رکن اساسی دارد که عبارت اند از:
۱.صیغه: بنابر قول اکثر فقها بیان لفظ «وقفت» در وقف کافی به نظر می رسد. اعتبار صیغه در وقف از آن جهت است که وقف را نوعی از تملیکات می دانند و هر تملیکی نیاز به صیغه دارد ولی در صیغه ی وقف، لفظ یا الفاظی خاص ضرورت ندارد.در وقف لازم نیست صیغه به زبان عربی خوانده شود؛ بلکه، مثلاً اگر بگوید: «زمینی را وقف کردم» و موقوف علیه یا وکیل بگوید: «قبول کردم»، وقف صحیح می باشد. حتی اگر جایی به قصد مسجد بودن ساخته شود و در اختیار نمازگزاران گذاشته شود وقفیت محقق می شود. در موقوفات عامه مثل مسجد یا مدرسه یا چیزی که برای عموم وقف می شود، قبول کردن کسی در صحت وقف لزومی ندارد.
۲واقف: واقف کسی است که خود در زمان حیات، مال یا ملکی را وقف کند یا وصیت نماید که بعد از مرگش، دیگری ملکی از وی را وقف کند.واقف باید بالغ، عاقل، مختار و غیرمحجور باشد. پس وقف بچه، گو اینکه به ده سال رسیده باشد، – بنابر اقوا – صحیح نیست. بلی چون وصیت بچه ده سال بنابر اقوا، صحیح است اگر بر وقف وصیت کند، وقف وصی او صحیح است. و نیز امام خمینی شرایط وقف را این گونه بیان می کند: واقف باید بالغ، عاقل، مختار و غیر محجور (به علت افلاس وسفاهت) باشد و ممنوعیتی از تصرف در مالی که وقف می کند نداشته باشد و لازم نیست که واقف مسلمان باشد بلکه وقف کافر هم در چیزی که از مسلمان صحیح است – بنابر اقوا – صحیح می باشد و نیز وقف در چیزی که بنا بر مذهب او صحیح است درست می باشد، چون فقه اسلامی مقررات مذهبی او را اعتراف می کند.
۳.موقوف: چیزی که وقف می شود باید چهار شرط داشته باشد:
۱.عین باشد. (یعنی دین خدا نباشد)
۲.مملوک باشد (یعنی قابلیت تملک داشته باشد) و متقوّم باشد.
۳.با باقی ماندن عین آن، انتفاغ پذیر باشد.
۴.به تصرف دادن آن صحیح باشد.
امام خمینی در تحریرالوسیله می فرماید: «آنچه که وقف می شود باید قابل تملک و دارای منافع حلال باشد به طوری که بشود با بقای اصل ملک به مدت قابل توجهی از آن منفعت برد. ولی لازم نیست که هم اکنون قابل بهره برداری باشد (و بلکه کافی است که بعد از مدتی قابل انتفاع شود پس وقف چهارپای کوچک و نهال های کاشته شده ای که تا چند سال بعد میوه نمی دهند صحیح است) و نیز وقف ملکی که در اجاره باشد صیحح است و اجاره به همان حال باقی می ماند. وقف منافع و دیون و وقف چیزی که انتفاع از آن مستلزم اتلاف آن است مانند غذاها و میوه ها و وقف چیزی که انتفاع مقصود از آن منحصر در حرام است مانند آلات لهو و قمار صحیح نیست و…».
- موقوف علیه: درآمد هر موقوفه ای موافق نظر واقف باید به مصرف اشخاص از قبیل فقرا و ایتام، اولاد واقف، زوار و طالبان علم یا مؤسسات و اماکن مانند مدارس، مساجد حمام ها، پل ها، آب انبارها، قنوات و نظایر آن ها برسد. هر فرد از موارد مصرف را «موقوف علیه» می گویند.
علامه حلی سه شرط را بر موقوف علیهم بیان می دارد:
۱.موقوف علیهم باید اهمیت تملک داشته باشند؛ یعنی باید از کسانی باشند که بتوانند مالک شوند.
۲.موقوف علیهم باید معلوم باشند.
۳.اینک وقف کردن به حرام نباشد. یعنی مسلمان نمی تواند چیزی را بر کافر حربی وقف کند اگر چه رحم او باشد ولی بر کافر (غیر حربی) هرچند کافر بیگانه باشد می تواند وقف کند.
بعضی از وقفها پنج شرط را بر موقوف علیهم قائل اند:
۱.موقوف علیهم باید در زمان وقف موجود باشند. یعنی وقف بر طفلی که بعداً متولد می شود از نظر فقهای امامیه، شافعیه، و حنبلیه صحیح نیست ولی مالکیه آن را جایز دانسته است.
۳وقف بر معصیت خدا نباشد. مانند وقف بر مجالس قمار و شراب خواری؛ ولی وقف بر کافر ذمی را اتفاق علما جایز دانسته اند.
۴.موقوف علیه باید معیّن و غیرمجهول باشد؛ پس وقف بر زن و مرد غیر مشخص باطل است.
۵.امامیه و شافعیه و مالکیه معتقدند وقف بر خود یا شریک قرار دادن خود با موقوف علیه صحیح نیست – حنابله و حنفیه آن را صحیح می دانند – ولی اگر بعد از وقف، واقف شرایط موقوف علیهم پیدا کند می تواند از وقف انتفاع ببرد.
اگرچه تاریخ پیدایش اوقاف و نذورات و چگونگی آن در میان ملل و اقوام قدیم به خوبی روشن نیست، از قراین و شواهد تاریخی می توان استنباط کرد که از آغاز پیدایش ادیان آسمانی و ظهور کاهنان و بعثت انبیا و ساختمان معبدها و آتشکده ها و قربانگاه ها صدقات جاری و نذورات مستعمره ای مانند اوقاف وجود داشته که به مصارف خیریه و عمران و آبادی آن می رسیده است و کاهنان و موبدان و هیربدان و کشیشان و کاتبان از درآمد آن ها امرار معاش می کرده اند.