سرقت در کودکان و علل ایجاد این اقدام کودکان
دزدی یا سرقت عملی است که در همه ی فرهنگ ها، مذهبها و اخلاقیات، ناپسند شمرده می شود. در اسلام برای سارق، قوانین کیفری سختی تنظیم شده است که دامنه ی آن، کودکان را نیز در بر می گیرد.
اگر دزدی در جامعه ای رواج یابد، امنیت مالی جامعه از میان خواهد رفت و زندگی در آن جامعه دشوار خواهد شد. زیرا بخش اعظم آرامش و سکون جامعه به این دلیل است که انسآن ها احساس می کنند حاصل تلاش و کوششان متعلق به خودشان است. چنانچه این احساس به خطر بیفتد، مردم دست از کار و فعالیت، کشیده و سرگرم حفظ نتیجه تلاش خود خواهند بود.
اگر کودک دست به دزدی بزند و به آن عادت کند، زندگی برای او نیز دشوار خواهد شد؛ زیرا دائما درصدد اقدام به آن امر است و وجههی ناپسند آن برای او تدریجا از میان خواهد رفت و بعدها رسوایی آن دامنگیر والدین و مربیان خواهد شد.
دستبرد و سرقت هایی که کودکان و نوجوانان نابهنجار و کج رفتار انجام میدهند، نه با نقشه ی ماهرانه ی قبلی، بلکه اغلب فقط به خاطر بدجنسی است. هدف از این نوع دستبردها، اذیت و آزار رساندن به دیگری است. گاهی اوقات، کودکان و نوجوانان می خواهند کسی را که با آن ها مخالفتی کرده تنبیه کنند. در برخی موارد هم علاوه بر آزار و اذیت نفع فردی و سطحی در میان است.
متأسفانه، این نوع دزدی ها مرتبا تکرار می شود، زیرا کودک و نوجوان را تهدید پذیر نیست و تهدید و توبیخ او همیشه به نتیجه ی خوبی نمی رسد. برای سرقت تعریف های متعددی ارائه شده که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
– تصاحب و تصرف اموال دیگری به روشی فریبنده و با نیرنگ.
– برداشتن چیزی از دیگری بدون اطلاع و رضایت او.
– گرفتن و بردن مال و پول کسی به زور یا مکر و فریب.
– ربودن متقلبانه ی شیء متعلق به دیگری.
و بالاخره از نظر قانون، سرقت وقتی انجام میشود که شیئی بدون اطلاع و برخلاف میل صاحب آن به تصرف سارق در آید. لازمه ی آن، گرفتن، برداشتن و کش رفتن است. به طور کلی سرقت به دو صورت انجام می گیرد:
۱) سرقت ساده که سارق بدون توسل به زور، شیء را می رباید.
۲) سرقت با توسل به زور و تهاجم که به طور فردی یا گروهی رخ می دهد.
علل و انگیزه های سرقت
در بررسی علل و انگیزه های سرقت می توان از عوامل متعددی نام برد، که چند نمونه ی آن به اختصار بدین شرح است:
۱) علل و عوامل خانوادگی
۲) عوامل شخصیتی مانند عوامل ذهنی؛ حسادت و خودنمایی
۳) عوامل اجتماعی – اقتصادی: مانند فقر مادی، فقر فرهنگی، طبقاتی بودن جامعه و نابرابری های اجتماعی، شهرنشینی و زاغه نشینی، معاشرت با دوستان ناباب و بیکاری.
عوامل خانوادگی
یکی از مهم ترین عوامل سرقت در نوجوانان علل و عوامل خانوادگی است که در ذیل به شرح مختصری از آن می پردازیم.
کودکان و نوجوانانی که از مشکلات اخلاقی شدید رنج می برند، معمولا در خانواده هایی رشد یافته اند که در اثر طلاق از هم پاشیده شده یا والدین تربیت مناسبی را برای فرزندان در نظر نگرفته اند. روشهای منضبط کردن کودکان در این خانواده ها معمولا سست، غیرمعقول یا به صورت سختگیرانه و معمولا همراه با تنبیه بدنی بوده و والدین کم تر در مورد رفتار نادرست فرزندشان با او گفتگو می کنند. براساس مطالعات انجام شده، یکی از متغیرهای خانوادگی که با سرقت و بزهکاری ارتباط بسیاری دارد، نبود نظارت والدین است. به این معنا که مثلا وقتی والدین از نوجوان نپرسند که به کجا می رود و چه موقع به خانه برمی گردد و ندانند که نوجوان غالب اوقاتش را در کجا می گذراند، والدین بر فعالیت های نوجوان نظارتی ندارند. آنان با رفتار غیرقابل کنترل نوجوان برخورد قاطعانه ای ندارند و نمی دانند چه راههای مؤثری برای کنار آمدن با تضادهای خانوادگی وجود دارد.
این نوجوانان و والدینشان اغلب با هم ارتباط و درک متقابل و یا مکالمه ای ندارند و محبتی بین آن ها وجود ندارد، انسجام خانوادگی وجود ندارد، والدین در مورد کودکان سهل انگاری می کنند، به آنان بی اعتنا هستند، انتظار چندانی از فرزندان خود ندارند و غالبا خشونت و آزار در خانواده دیده میشود.
نوجوانان در فعالیت های تفریحی با خانواده مشارکت نمی کنند، با و مدرسه خصومت دارند یا به آن بی اعتنا هستند، مشکلات شخصی و عاطفی دارند و معمولا با پلیس سروکار داشته اند.
علاوه بر این وضعیت مغشوش خانواده، اختلافات و رفتار خشونت آمیز والدین، از علل مهمی است که نوجوان را دچار نگرانی و ناامنی کرده، در خود فرو می برد و به کناره گیری از دیگران، به ویژه پدر و مادر می کشاند. نوجوان در چنین شرایطی روابط خود را با والدین گسسته، گاه در نتیجه ی فشار یا خواست درونی ناچار می شود برای ارضای نیازهای مادی و معنوی خود یا برای انتقام گرفتن از والدین به خاطر محدودیت ها و سختگیری های بی مورد آن ها، دست به اعمال خلافی مثل سرقت بزند.
زیاده روی در محبت نیز مانع رشد و تکامل شخصیت کودک می شود. کودکان نازپرورده که در محیط خانواده تمام توقعات و خواسته هایشان بدون چون و چرا انجام می گیرد، در اجتماع نیز انتظار دارند تمام آرزوهای آنان به زودی برآورده شود. در صورت نرسیدن به خواسته ی خود و روبه رو شدن با شکست، تصور می کنند که همه علیه آنان قیام کرده، دشمنی دارند و در نتیجه ترسو، خودخواه، پرمدعا و پرتوقع بوده، با قبول عضویت در باندهای مختلف سرقت می خواهند از جامعه انتقام بگیرند.
نقش والدین
اگر خانواده زیربنای تربیت کودک را از همان آغاز تولد درست بنا نسازد؛ چه بسا اصلاح بعدی رفتار با مشکلات فراوان همراه خواهد شد. بنابراین، می توانیم راه های زیر را به عنوان عوامل کاهش سرقت پیشنهاد کنیم:
۱- پدر و مادر به جای اینکه به فرزندشان بگویند «مواظب باش»، بهتر است بگویند «چگونه باش»، «چه کارهایی را انجام بده» و «از چه اعمالی برحذر باش». باید به زبان ساده و با مثال های قابل فهم، معنا و مفهوم دزدی را برای کودک روشن کنند و زشتی آن را به او نشان دهند تا دستش به این عمل زشت آلوده شود.
۲- کنترل و مراقبت پدر و مادر در مورد دوستان ناباب و به طور کلی دوستان فرزند خود یک ضرورت است، زیرا بی توجهی پدر و مادر به چنین مسائلی از سوی سارقان بسیار عنوان شده است.
۳- کاهش فاصله ی ارتباطی والدین با فرزندان، به نحوی که فرزندان، آنان را به عنوان دوست خود تلقی کنند.
۴- لازم است پدر و مادر در صورت مشاهده ی رفتار انحرافی در فرزند خود، بلافاصله مسئله را جدی گرفته زمینه های آن را قبل از آنکه ریشه بدواند، قطع کنند.