التقاط فکری چه مقدار جامعه ما را تهدید می کند؟

 آیا جامعه اسامی ایران ، می تواند جامعه منتظر مورد نظر روایات باشد؟

#التقاط#فکری#جامعه#منتظر

آیا جامعه ما توانسته خود را به این مرحله بزرگ تاریخی برساند تا بتواند به وظایف و مسوولیت های تاریخی خود عمل کند و زیبنده داشتن مدال « انتظار واقعی » باشد؟
انتظار چیست وچرا نتوانسته ایم فرهنگ انتظار را در جامعه نهادینه کنیم؟خاستگاه التقاط

آیا تنها راه چاره ما تحقق جامعه منتظرنیست؟
چرا جامعه ما هر روز از آرمان های سترگ و سازنده مهدویت دور می شود ؟
چرا شاخصه های جامعه ما با شاخصه های جامعه مهدوی و حتی جامعه منتظر همسنخ نیست و یا کمتر هم پوشانی دارد؟
کی می توانیم به این جامعه شاخص و تراز در عصرغیبت نزدیک شویم؟ چرا مسوولان و برنامه ریزان میانی ما و حتی برخی در سطوح بالایی هیچ اعتقادی به تشکیل و تحقق چنین جامعه ای ندارند؟
و اصولا چرا شاخصه های اصلی جامعه منتظر در جامعه فعلی ما تبیین درستی نشده است و چه عوامل و چالش هایی مانع رسیدن جامعه اسلامی ایران به جامعه منتظر واقعی می شود؟ 
اینها سوالات اساسی است که نیاز به پاسخ هایی صریح و روشن دارد؟ پاسخ افراد و گروه ها و صاحب منصبانی که ادعای تشیع و مهدویت و انتظار و آینده نگری دارند!؟ و دهها سوال دیگر… به نظر نگارنده ابتدا باید موانع تحقق جامعه منتظر را شناسایی کرد و عدم بی توجهی مفرط سیاستمداران و نخبگان را فهمید وعلل تئوریزه نشدن آن را بررسی نمود. با بررسی عمیق و دقیق این موضوع ، روشن می شود که یکی از آفات و موانع تحقق جامعه منتظر، التقاط فکری است که هر روز دامنه گسترده تری پیدا می کند! بدون اغراق می توان یکی از چالش ها و مشکلات اساسی جامعه را التقاط عجیبی است که هر آن و هر لحظه از سوی افراد، گروه ها ، جناح ها و حتی مسوولان بروز می کند و آن را از مسیر اصلی و الهی دور می سازد !!
التقاط به معنای اصطلاح سیاسی و اجتماعی امروزی آن، به معناى دستچین کردن و پیوند دادن عقاید ناهمگون بدون برخوردارى از اصول معین و مشخص است.( فرهنگ علوم سیاسى، ص ۱۳۰؛ فرهنگ واژه‌هاى انقلاب اسلامى، ص ۱۰۵) . بخشی از یک تفکر یا مکتب را از یک مکتبی دیگر بر می دارد و آن را ضمیمه مکتب دیگری می کند،‌ یک کار التقاطی انجام می دهد.
پس التقاط در اصطلاحات امروزی به معنای آن است که انسان، افکار و اندیشه های مکاتب دیگری را وارد در یک مکتبی کند و آن را به نام مکتبی معرفی نماید. به عنوان نمونه با گزینش افکار و اندیشه های مکاتب اومانیستی، سوسیالیستی، لیبرالیستی و ادخال آن در مکتب اسلامی، مکتب فکری دیگری را به نام اسلام ایجاد و به جامعه اسلامی معرفی کند که در کلیت، ارزش، روش و مانند آن با اسلام هیچ گونه سنخیتی نداشته باشد.
بر این اساس افکار التقاطی ، افکاری است که دربردارنده عناصر مختلفی از آراء، عقاید ، روش ها ، یا آمیزه ای از چند روش یا مکتب که معمولا بدون سنخیت محتوایی و ارزشی با آن مکتب اصلی است.
خاستگاه التقاط و ریشه این رویه را می بایست در علاقه فردی و جمعی برخی از نخبگان فکری و سیاسی جامعه جست؛ زیرا اینان به عنوان رهبران فکری و رفتاری و الگوهای عینی و اسوه های واقعی مردم، برخی از افکار و رفتارهای که شناسنامه غیر اسلامی داشته را با شناسنامه اسلامی وارد اسلام و جامعه کردند ذر.
دینداری و دین ورزی، با خلط ها، آمیزش ها و وام گیری ها از نحله ها و اندیشه های شیطانی بشری و با درآمیختن با قرائت های تابعی و پیروانه و مقتبسانه و با در رفتن و تو درتویی با قرائت های لیبرالی، سکولار و اگزیستانس و … با توجه به شاکله ی التقاط و امتزاج، نتایج زیان باری را از خود ظهور خواهد داد و نتایجی را به بار خواهد آورد که در مآل و فرجام آن به مسخ هویت راستین دین منجر خواهد گردید. به عنوان مثال، اگر دین با نگاه ها و نگره های سکولاریستی، لیبرالی، پلورالیستی و … درآمیزد نتیجه اش آن خواهد شد که جامعه، به ظاهر اسم دین را خواهد برد و به فرموده ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، «لایبقی من الاسلام الا اسمه و لا من القران الا رسمه». از اسلام و دین، جز اسمی و از قرآن، جز خطی نخواهد ماند. و اسلام، بسان پوستینی وارونه درخواهد آمد، ظاهرش، دین را می گوید و باطن اش سکولاریته و لیبرالیسم و … را و دیگر نمی تواند منشأ خیر، رحمت، فضیلت، سعادت و حرکت باشد. نتیجه اش رواج اباحی گری، بی تفاوتی به عقاید مخرب و بنیان برانداز و … خواهد بود، در این نوشتار، این مقوله را پی می گیریم(https://rasekhoon.net/article) . التقاط گران، کسانی اند که آ‌موزه های دینی را با مفروضات ذهنی و اوهام و خیالات و نیز با نوع ایدئولوژی مورد پذیرش خودشان درمی آمیزند و در نتیجه، امتزاجی در دین حاصل می گردد که امور و مفروضات ممزوجه با هویت و ساختمان کلی دین، ناهمسو است!!
برای اینکه بتوانیم درک درستی از التقاط فکری و دینی جامعه داشته باشیم، ابتدا با استفاده از برخى روایات، تصویرى از وضعیت دین در آخرالزمان ارائه مى شود:
«اسلام و ایمان، غریب مى شود، همان طور که در ابتدا غریب بود».
«مساجد از نظر ظاهرى آباد، ولى از نظر هدایت خراب هستند».
«انسان دین خود را مى فروشد، به گونه اى که ممکن است صبح مؤمن باشد و عصر کافر شود یا عصر، مؤمن باشد و صبح کافر گردد».
«جو عمومى و حاکم، جو کفر و بى دینى است ؛ به گونه اى که حتى بعضى از مؤمنان را نیز متزلزل کرده و به کفر دعوت مى کند».
«ملت هاى دیگر از ادیان خود، گمراه مى شوند».
«هر کس که پرچم گمراهى بلند کند، هوادارانى خواهد یافت».
«با عقاید اسلامى – حتى ایمان به خدا – به طور علنى برخورد مى شود»( معجم احادیث امام مهدى، ج ۱، صص ۸۷، ۷۱، ۴۴، ۳۱ و… از پیامبر اکرم) .
«شنیدن حقایق قرآن، بر مردم گران آید ؛ اما شنیدن باطل آسان است».
«مردم نسبت به وقت نماز، بى اعتنا مى شوند»( بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۶- ۲۶۰)
«بدعت ها ظاهر و زیاد شود».
«حلال، حرام شود و حرام، حلال» و…( معجم احادیث امام مهدى، ج ۳، ص ۲۱۸ ؛ منتخب الاثر، ص ۵۲۷،)
مجموع این جملات نورانى، بیانگر وجود نوعى تحیر، پس رفت اعتقادى، ظاهرسازى و رنگ باختن دیندارى در آخرالزمان است. چنان که حضرت على (علیه السلام)  نیز به این مطلب اشاره فرموده است: «یکون حیره و غیبه تضل فیها اقوام و تهتدى فیها آخرون»( الغیبه نعمانى، ص ۱۰۴) ؛ «غیبت و حیرتى پیش خواهد آمد که گروه هایى گمراه مى شوند و دسته اى دیگر هدایت مى یابند».روشن است که وضعیت دیندارى در آخرالزمان سخت و شکننده و میزان رویگردانى اغلب مردم از دستورات الهى، زیادتر است. این مسئله دلایل مختلفى مى تواند داشته باشد، از جمله :
۱.التقاط و تحریف در آموزه هاى متعالى و راستین دین در این عصر فزونى مى گیرد و ادیان و مکاتب مختلفى شکل مى گیرد؛ این ادیان ساختگى، رنگ و بویى از حقیقت ندارند و تهى از معنویت و باورهاى راستین حق گرایانه هستند. در روایات نیز اشاره شده که سرگردانى در عقاید دینى، نتیجه جریانات باطلى است که با جهالت و کنار گذاشتن تفکر در میان امت ظاهر مى شود!! (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۸.)
۲. غول هاى ارتباط جمعى و رسانه اى، به شدت با اسلام درگیر مى شوند و با انواع تخریب ها و تحریف ها و سیاه نمایى ها، سعى بر آن دارند که چهره خشن و سیاهى از اسلام و دین نشان دهند و در این کار، چنان ماهرانه و شیطنت آمیز واقعیت ها را تحریف و تخریب مى کنند که حتى برخى از مسلمانان نیز دچار تردید مى شوند و گاه از دین خود شرمنده مى شوند، و از طرفى دیگر، ظواهر دنیا را چنان فریبنده و زیبا جلوه مى دهند و انواع فساد و فحشا را در جامعه پخش مى کنند، به گونه اى که مردم در کنترل کردن امیال و غرایز خود باید مجاهدت و تلاش فراوان کنند. بازار فسادهاى مالى و اخلاقى، چنان گرم مى شود که برخى، همه چیز را به فراموشى مى سپرند و حتى انسانیت را زیر پا قرار مى دهند روشن است که با فساد علنى دنیاى امروز، حفظ دین و معنویت، بسیار مشکل است.
۳..مردم از محتواى اسلام و قرآن و حقیقت آن دور مى شوند. این دور شدن به چند شکل اتفاق مى افتد. توجه بیش از حد به ظاهر و غفلت از محتوا و پیام؛ یعنى، مردم به جاى این که دنبال فهم معانى قرآن باشند، بیشتر به خواندن آن و لحن و صوت ارزش بدهند(بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰)
همچنین به قدرى معانى مختلف و برداشت هاى غیرمعقول از قرآن عرضه مى شود و به قدرى اختلاف قرائت ها و تکثرگرایى رواج و مقبولیت یابد که معناى اصلى قرآن و منظور الهى از نزول آن در بین مردم گم شود و کسى نداند که منظور خداوند از نزول فلان آیه یا سوره یا کل قرآن و اسلام چیست. در این صورت نیز از قرآن و اسلام، جز اسم چیزى نخواهد ماند، زیرا هر کس حرفى خواهد زد و آن را حرف اسلام و قرآن قلمداد خواهد کرد( تفسیر فرات کوفى، ص ۱۳۹)
تحلیل روایات و وضعیت جامعه ما
این سی و چند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، در عین اینکه دارای نقاط روشن و قوت فراوانی است ؛ اما نقاط تاریک و ضعفی هم دیده می شود که بیشتر از ناحیه همین نخبگان سیاسی و فرهنگی و گاهی برخی از مسوولان و وزیران و مقامات بالاتر به وجود آمده است ! این التقاط فکری و دینی ، تهدیدی برای جامعه اسلامی ما و مانع مهمی در تحقق و شکل گیری جامعه منتظر است !! اگر به شعارها و برنامه های بسیاری از نمایندگان مجلس و وزیران و حتی روسای جمهوری نگاه کنیم نه تنها خبری از آرمان های ببلند مهدویت نیست ؛ بلکه حتی کمترین اشاره ای به جامعه منتظر و ویژگی ها و شاخصه های آن و ضرورت شکل گیری چنین جامعه ای شده است !! این تازه آغاز مشکل است و مشکل جدی و اساسی آنجایی است که برخی از شعارها و گفتمان های شکل گرفته در این دوران ، ضدیت عجیبی با آموزه های مهدویت و انتظار دارد!! از جمله شعارهای شکل گرفته پیرامون گفتمان اصلاحات و اخیر گفتمان اعتدال آمریکایی ! آموزه مهدویت برمحوریت سه پاردایم اصلی شکل می گیرد: عدالت ، معنویت و عقلانیت و جامعه منتظر نیز برپایه این سه پاردایم اصلی با محوریت ولایت ، دیانت و انتظار تحقق می یابد . حال نه تنها این پاردایم های اساسی در گفتمان های یاد شده دیده نمی شود بلکه دقیقا با پیشگویی های غیبی از وضع فاجعه بار قبل از ظهور و دوران غیبت مطابقت دارد!! چنین مطابقتی یقینا از سر تصادف نیست ؛ بلکه وضعیتی است که از سوی مدعیان اسلام و دین به وجود می آید و جامعه را در ورطه انحطاط و فروپاشی قرار می دهد!! اگر دیر بجنبیم و به خود نیاییم ، دقیقا همه این فتنه ها و خطرات و آسیب ها ما را در برگرفته و به حضیض جهالت و ضلالت و انانیت خواهد کشاند!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.