وضعیت انقلاب و گروه های برانداز در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی

مفهوم پردازیهای مختلفی که از واژه انقلاب صورت گرفته، کمابیش حول این نکته اشتراک دارند که انقلاب با دگرگونی گسترده قدرت، کشمکش و خشونت و مآلاً تغییر در ساختارهای سیاسی، اجتماعی جامعه ملازمه دارد. همچنین، جامعه شناسان انقلاب بر آن هستند که انقلاب برآیند کشاکش در جریان اصلی یعنی رژیم مستقر (یا به اصطلاح توکویل، رژیم پیشین) و گروههای انقلابی یا برانداز است. توده های مردم و نهادهای اجتماعی در این میانه به نفع یکی از طرفین چالش بسیج می شوند و فرجام انقلاب را رقم می زنند.


نکته دیگر این که هر چه علت شناسی و دلیل کاوی منشأ انقلابها و نیز فرجام شناسی و نتایج آن موضوع پژوهش ها و تحلیلهای اختلاف انگیز بوده و هست، تأمل در روند انقلابها کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این امر در مورد پژوهشهای انجام گرفته پیرامون انقلاب الامی در ایران هم به چشم یم خورد. در حالی که روند شناسی انقلابی می تواند کاملاً صبغه عینی گرایانه داشته باشد و به دور از گرایشهای ذهنی با روشهای علمی صورت گرفته، جنبه کاربردی پیدا کند. جنبه کاربردی مطالعات مزبور، به خصوص می تواند در سیاست گذاریهای جامعه پس از انقلاب مفید افتد و تجویزی برای پرهیز از تکرار وضعیت انقلابی به دست دهد. نوشتار حاضر کوششی است اولیه در روند شناسی انقلاب اسلامی بر مبنای یکی از نظریه های موجود، یعنی تئوری «ستیز سیاسی».
مفروض نظریه ستیز سیاسی این است که انقلاب اصولاً پدیده ای سیاسی است و برای فهم آن، نهایتاً باید به فرایندهای سیاسی جامعه توجه نمود. در رهیافت ستیز سیاسی، جامعه به عنوان عرصه مبارزهع و رقابت گروه های مدعی قدرت مطرح است و نتیجه این رقابت را نحوه موازنه منابع و میزان موفقیت هر گروه در دستیابی بدان تعیین می کند. انقلاب وقتی روی می دهد که براندازان بیش از دولت در بسیج حداکثر منابع توفیق یابند. پس کشمکش میان حکومتها و مخالفان سازمان یافته ۰برانداز) برای کسب قدرت، نقطه اصلی در تشریح انقلاب است. لذت برای عمل جمعی مخالفت آمیز (براندازانه) ضررت دارد که ساختارهای قدرتمند همیشگی شبکه های فعال و مرثر در ایجاد ارتباط و بسیج منابع، و نیز برخی از اشکال ائتلاف با دیگر گروه های فعال به منظور تقویت نیروهای مخالف در مقابل حکومت پدیدار گردند.
مفهوم دیگر این نظریه، « ضد بسیج» یا نبسیج متقابل» است. از آنجا که هر نظام سیاسی با بسیج منابع، نیروها و تودعه ها به نفع خود، سعی در تداوم حاکمیت خویش دارد، براندازان انقلابی زمانی می توانند شاهد موفقیت را در آغوش گیرند که رد امر «بسیج متقابل» کامیاب گردند. بنابراین مشی رارهبردی این نظریه، تلاش برای سیاسی کردن همه بخشهای جامعه، به صحنه کشاندن اقشار غیر سیاسی (نیروهای متقابل) علیه رژیم و تکمیل سناریوی براندازی حاکمیت مستقر است.
بسیح فرایندی است که طی آن یک واحد اجتماعی که منابع جمعیتی، اقتصادی و نظامی قدرت را در اختیار نداشته، آنها را به دست می گیرد. در میان این سه، منابع جمعیتی اهمتی ویژه یا دارند و براندازان انقلابی با ترفندهای مختلف و به کارگیری تکنیکهای روانی می کوشند، اولاً، اسطوره جدید انقلاب را به عنوان عمل جمعی نیل به فلاح و رستگاری مطرح کنند؛ ثانیاً؛ انگیزه سیاسی کسب قدرت و مشارکت در امور نهادی- نظامی آتی را وعده و چاشنی مبارزه نمایند، تا به این ترتیب وفاداری توده ها را به نفع خود برانگیزند.
تئوریهای منازعه سیاسی بر آن هستند که کشمکش میان حکومتها و گروه های مخالف سازمان یافته برای کسب قدرت، نقطه اصلی در تشریح خشونت جمعی و انقلاب است. از این نظر گاه، در تحلیل انقلاب به عنوان نوع خاصی از حوادث سیاسی، مهم آن است که در هر حال، مردم وقتی می توانند وارد منازعه سیاسی شوند که دست کم در درون آنها کوچکترین گروه های سازمان یافته ای پدید آید که توانایی دست یابی به بخشی از منابع جامعه را داشته باشند. البته حکومتها تا حدی می توانند پیروزمندانه با بالا بردن هزینه ریسک، تمایل مشارکت مخالفین در کنشهای جمعی را سرکوب کنند.
تئوری منازعه سیاسی معمولآً در برابر فرضیه ناکامی- پرخاشگری ارائه شده که بر پایه تئوریهای روانشناختی انقلاب مطرح می شود. مطابق دیدگاه دوم، وضعیت عینی فی نفسه مهم نیست، بلکه آنچه مهم و تعیین کننده است، برداشت جامعه از واقعیت است. اگر افزایش توقعات به موازات افزای شامکانات باشد،مشکلی پدیدار نمی شود. اما اگر پس از یک دوره ممتد رفاه و رشد، افول ناگهانی و نقصان در امکانات باشد، در جامعه ایجاد نارضایتی می کند. همچنان که، اگر جامعه به ارزشهای مورد نظر خود دست نیابد و بین میزان توقعات ارزشی با قابلیتهای ارزشی فاصله افتد، ایجاد «محرومیتنسبی» می کند. در این نظریه، عواملمتعددی که به صور مختلفی بر روی وضعیت روانی جامعه اثر گذاشت و خشونت جمعی و انقلاب را به دنبال می آورند، بررسی می شوند.
تئوری منازعه سیاسی در مقابل دیدگاه روانشناختی معتقد است انسانها هر قدر هم که ناگام باشند به اعمال سیاسی (خشونت بار یا مسالمت آمیز) دست نخواهند زد، نگر آنکه گروه هایی نسبتاً سازمان یافته و دارای عقیده و تشکیلات میان آنها به وجود آید. حتی در این موقعیت ممکن است حکومت و رقبای دیگر جلوی کنش جمعی را با بالا بردن هزینه این اعمال بگیرند. لذا می توان گفت انقلاب پدیده ای ناشی از درون روند سیاسی جامعه است و نه فشار و ناراحتی مردم.
آنچه در عرصه سیاست مشاهده می شود، در واقع مناطعه گروه های مختلف بر سر قدرت سیاسی با استفاده از متابع موجود در دسترس هر گروه است.
«چارلز تیلی»، این منازعه را در قالب مدل «هیئت حاکمه» ترسیم می کند. در درون هر اجتماعی نظام حکومتی وجود دارد که کنترل ابزار سرکوب و انحصار خشونت مشروع را در دست دارد. نظام سیاسی جامعه را اجزای زیر تشکیل می دهند.
۱. جمعیت:گروهی از مردم با ساختار و عقاید مشترک.
۲. حکومت: گروهی که کنترل منابع مهم قدرت را در دست دارد.
۳. گروه های رقیب و مدعی که خود دو دسته اند:
الف) گروخ های عضوهیئت حاکمه که سهم چندان در کنترل منابع قدرت ندراد و به طور عادی و قانونی مدعی پاسخگویی حکومت به خواسته های خود هستند.
ب) گروه های غیر هیئت حاکمه یا براندازان و معارضه جویان: این گروه ها در تلاش برای ورود به نظام سیاسی جامعه و پاسخگویی حکومت به خواسته هایشان هستند. تلاش آنها با مخالفت کارگزاران هیئت حاکمه مواجه می شود.
۴. ائتلاف: توافق میان گروه های مختلف برای تقسیم منابع آتی است. بنابراین، رقابت اصلی میان گروه های حاکم با معارضه جریان برانداز است. آنچه که تعیین کننده توفیق هر یک از این دو طیف است، مشروط به عوامل زیر می باشد که بر اساس مدل بسیج می توان آن را توضیح داد:
الف) درجه کنترل جمعی بر منابع هنجاری و میزان پایبندی اعضای گروه به یکدیگر و به گروه و آرمانهای گروه.
ب) درجه کنترا جمعی و تهدید و اجبار و امکان مجازات دیگران و محدود کردن انتخابهای آنان.
ج) درجه کنترل جمعی بر منابع مفید.
هر گاه یک گروه بکوشد کنترل خود را برمنابع گفته شده افزایش دهد، در حال کسب قدرت و حالت بسیج است که همانا توانایی بالقوه برای اقدام جمعی است. اگر کنترل گروهی بر این منابع کاهش یابد در حالت ضدبسیج و ناتوانایی برای اقدام جمعی است.

عوامل مرثر در بسیج سیاسیدر منازعه سشیاسی میان حکومت و گروه های برانداز رقیب، جناحی برنده است که توانایی بیشتر در بسیج سشیاسی داشته باشد، یعنی توانایی بالقوه خود را برای اقدام جمعی بالا برد و به موقع عملی سازد. عوامل تعیین کننده در فرایند بسیج سیاسی عبارتند از:
۱. منافع: سود و زیانی است که از ناحیه اقدام جمعی به دست می آید و گروه منازعه گر با صرف میزانی از منابع خود قدرت به دست اوردن آن را دارد.
۲. سازماندهی: ایجاد یگانگی در تعقیب منافع گروه از راه تأمین هویت مشترک و همبستگی میان اعضاء. بدون سازماندهی ممکن است در شرایط انقلابی شورشی روی دهد که منجر به هرج و مرج می شود، نه انقلاب.
به طور کلی دو نوع سازمان در این وضعیت قابل شکل گیری است:
الف) گروه های اشتراکی: این نوع سازماندهی محلی و دارای تشکیلات کوچک است، همه اعضاء از قدرت یکسان برخودار هستند. این گروه ها به رغم برخورداری از وفاداری قابل توجه قادر به بهره برداری از این وفاداری و سازمان دادن در ابعاد وسیع با هدف سرنگونی نیستند.
ب) گروه های مشارکتی یا انجمنی: دارای تشکیلات وسیع و پیچیده هستند. هر چند میزان وفاداری اعضای آن کمتر است، اما، توانایی سازماندهی بسیار زیادی دارند. اینگروه ها اقدامات جمعی خود را به صورت منظم و از پیش طراحی شده و در ابعادی وسیع انجام می دهند.
۳. بسیج (امکانات و منابع): فرایندی است که یک گروه برای کسب منابع مورد نیاز طی می کند، مثل تأمین نیروی انسانی، تسلیحات، ابزار تبلیغاتی، اطلاعات و غیره.
۴. فرصت های موجود ومیزان مساعدت محیط برای برخورداری گروه از منابع بیشتر و پیدایش فرصت عمل. در این مرحله رابطه میان گروه و محیط بررسی و سنجیده می شود.
۵. کنش جمعی: وارد شدن مردم در کنش همراه با هم، جهت حفظ منافع مشترک. کنش جمعی از ترکیب متغیر منافع، سازمان، بسیج فرصتها حاصل می شود. بدین ترتیب، میزان، شدت، جهت گیری و گستره کنش جمی تعیین می شود و میزان آسیب پذیری نظام حاکم برابر آن معلوم خواهد شد.
از میان عوامل گفته شده سازمان بسیج در منازعه سیاسی، عیتیت و اهمیت خاصی دارد. هر گروه، مخالف وضع موجود و مدعی قدرت که بخواهد آن را از طریق خشونت آمیز به دست اورد، قطع نظر از ایدئولوزی، گروهی انقلابی است. اینکه چنین گروهی خواستار جامعه باز یا بسته باشد، از لحاظ پیدایش انقلابی اساساً تفاوتی نمی کند، سازماندهی به منافع گروهی لازمه بسیج، و خود تا اندازه ای به معنای بسیج منابع و نیروهاست.
بسیج به معنای فعال شدن از نظر سیاسی و کاربرد منابع قدرت گروه در جهت اهدافی است که به وسیله ایدئولوژی آن تعیین می گردد. منابعی که در فرآیند بسیج گردآوری می گردند شامل منابع و وسایل اجبار، منافع اقتصادی و منابع ارزشی (وفاداری عقیدتی) هستند. بر این اساس بسیج روندی است که رد آن یک واحد اجتماعی به سرعت به منابعی که بیشتر به آنها کنترل نداشتند، کنترل می یابد. وقتی بسیج از جد سازمانی گروهی فراتر می رود و بخشی از جمعیت را به اعطای منابع خواسته شده برای دستیابی به هدف مطلوب برانگیزاند، جنبش پدید می آید.
در وضعیت متازعه قدرت میان گروه ها، برای بسیج منابع از هر نوع در بین آنها رقابت پیش می اید و پیروزی یک گروه در قبضه قدرت، بستگی به رقابت مرثر با دیگر گروه های بسیج گر دارد. میزان سازمان یافتگی گروه بسیج گر در کار بسیج سخت مؤثر است. هر چه رواب طدرونی و فرهنگ مشترک در داخل گروه بسیج گر گسترده تر باشد، احتمال پیروزی آن بیشتر است. گروه بسیج گر با تقویت هر چه بیشتر پیوند گروهی اعضائ، تضعیف دیگر پیوندهای اجتماعی آنان و بزرگ نمایی نقش رهبر یا رهبران خود، وفداری اعضاء را افزایش می دهد و شبکه وفاداری را در جامعه می گستراند. در فرایند بسیج، گروه بسیج گر ممکن است از سازمانهای موجود استفاده کند یا اینکه سازمان جدیدی ایجاد کند.
طبق الگوی بسیج، توانایی گروه ها در رسیدن به قدرت به سه عنصر زیر وابسته استک
الف) میزان کنترل بر منابع جمعیتی.
ب) میزان کنترل بر منابع تهدید و اجبار (منابع سخت افزازی).
ج) میزان کنترل بر منابع اقتصادی.
اگر گروهی کنترل خود را بر هریک از این سه منبع یا تمامی آنها اعمال کند، اصطلاحاً در حال بسیج است. ارکان اصلی بسیج گسترده و موفقیت آمیز منابع نیز شامل ایدئولوژی، رهبری، سازماندهی است.
جدول ۱: مشخصات رابطه براندازان با رژیم حاکم در انقلاب

نوع انقلاب یا شدت براندازیمیزان ائتلاف در رژیم جدیدمیزان انتقال قدرتمیزان شکاف با رژیم.
انقلاب تمام عیار براندازی کامل رژیم پیشینهیچ، خیلی کمزیادمتوسط تا زیاد
انقلاب تمام عیار، حنگ داخلی برادازی با خشونت بالااندزیادمتوسط تا زیاد
جنگ داخلینسبتاً وسیعمتوسط تا بالا__
جنگ داخلی رقباوسیعاندک__
قیامبسیار وسیعبسیار اندک__
کودتاهیچ، اندک، بسیار اندکمتوسط تا زیاداندک تا متوسط
کودتانسبتاً وسیع، وسیعاندک__
#رابطه#رژیم#براندازان

شرایط پیدایش وضعیت انقلابی وضعیت انقلاب در شرایط زیر به وجود می آید:
الف) ظهور گروه های متعارض با ادعای انحصاری کسب قدرت: ممکن است این گروه ها خود زمانی عضو هیئت حاکمه باشند که به تدریج دچار اختلاف گردیده اند، طیفی باشند که خواهان ورود به جامعه سیاسی هستند.
ب) جلب وفاداری بخش عمده ای از جمعیت توسط گروه های برانداز: ناتوانایی حکومت در پاسخگویی به مطالبات جامعه با افزایش تقاضای حکومتاز مردم برای ارایه منابع خود از یک سو و توان مخالفان یا ادعای آنها مبنی بر پاسخگویی به نیازها و تأمین منابع مورد نیاز جامعه در این روند مرثر است.
ج) بی میلی یا ناتوانایی حکومت در سرکوب: ناتوانایی یا بی میلی حکومت ممکن است ناشی از این عوامل باشد:
۱. ناکفی بودن ابزار سرکوب؛ ۲. ناتوانی در بکارگیری آن؛ ۳. محذور و ممنوعیت به کارگیری آن.

انواع جا به جایی قدرتجابه جایی در قدرت به صورتهای زیر رخ می دهد:
۱- انقلاب کامل و تمام عیار: هنگامی رخ می دهد که اختلاف و تفرقه زیاد میان مخالفین و مقامات حکومت با جابه جایی وسیع قدرت همراه شود.
۲- جنگ داخلی : انشقاق و دو دستگی بسته به میزان شدت آن منجر به انتقال ملایم یا خشن قدرت می شود.
۳- شورش یا قیام: بسته به میزان دو دستگی در وضعیت انقلابی، انتقال قدرت به صورت آرام یا اندکی همراه با خشونت صورت می گیرد.
۴- کودتا: انشقاق کم تا متوسط در جامعه منجر به جابه جایی آرام تا متوسط قدرت در جامعه می شود. جدول شماره ۱ (در صفحه قبل) این جابه جاییها را نشان می دهد.

وضعیت انقلابی در ایرتن (۵۷-۱۳۵۶)انقلاب اسلامی و وضعیت انقلابی ایران در سال ۱۳۵۷ تاکنون کمتر مورد مطالعه قرار گرفته و بیشتر بررسیهایی هم که تاکنون انجام یافته به نویسندگان خارجی اختصاص دارد. لذا ادبیات غنی و انبوهی در این زمینه به چشم نمی خورد. علاوه بر این مشکل، باید به نبود یا عدم انتشار آمار و داده های اولیه مانند تعداد دقیق شهدا و مجروحان انقلاب، تعداد زندانیان و تبعیدیان وابسته به طیفها و گروه های سیاسی مختلف، میزان خسارت وارده در جریان انقلاب و موارد دیگر نیز اشاره کرد. با این حال تلاش می شود پدیده شگرف انقلاب اسلامی از منظر فن براندازی بررسی گردد و روند براندازی رزیم پیشین و تلاش طیفهای برانداز فعال در وضعیت انقلابی در چارچوب تئوریک مطروحه مورد مطالعه قرار گیرد.
وضعیت انقلابی در سالها ۵۷-۱۳۵۶ در برگیرنده دوره های متفاوتی است:
۱- مرحله ایجاد فضای باز سیاسی (اردیبهشت تا آذر ۵۶): در این مرحله شاه تحت تأثیر عوامل خارجی و داخلی مانند اعتراضات مخافل حقوق بشری و افکار عمومی جهان، نارضایتی عمومی و تلاش برای زمینه سازی انتقال قدرت به فرزند خود، در صدد ایجاد فضای باز سیاسی کنترل شده و محدود برآمد. ظاهراً هیئت حاکمه، مستظهر به دستگاه سرکوب ارتش و ساواک وضعیت را قابل کنترل می انگاشت. گروه های ملی گرا عملاً وجود خارجی نداشتند. سازمانهای چپ مارکسیستی برانداز سرکوب شده یا به خارج از کشور گریخته بودند. گروه های برانداز مذهبی نیز طی دهه ۵۰ و به ویژه، پس از تشکیل کمیته مشترک ضد خرابکاری تحت هدایت ساواک عموماً ضربه خوردند.
در این مرحله شاه با احساس توان و اشراف نیروهای امنیتی بر کشور، خود را بر اوضاع مسلط و انقلابیون را ناوان از بسیج سیاسی و کنترل منابع می دید. طی مرحله گشایش فضای باز، عموماً میانه روها و مختلفان غیر انقلابی و غیر براداز رژیم فعال بودند. از جمله فعالیتهای آنان می توان به انتشار نامه های سرگشاده انتقادی، تشکیل گروه های جدید مانند نهضت رادیکال، جمعیت حقوقدانان کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشرف برپایی مراسمی محدود مانند شب های شعر انستیتو گوته و باغ سفارت آلمان و دانشگاه صنعتی آریامهر ۰شریف) و تجمع عناصر جبهه ملی در کاروانسرای سنگی جاده کرج اشاره کرد. که دو مورد اخیر به درگیری محدود با نیورهای امنیتی منجر شد.
۲- مرحله گسترش تظاهرات خیابانی ۰دی ۵۶ تا اردیبهشت ۱۳۵۷): از اواخر سال ۱۳۵۶ تحول اساسی در فرایند بسیج سیاسی و تسریع روند براندازی رزیم سلطنتی آغاز شد. رژیم شاه که از ناحیه ملی گرایان و محافظه کاران تهدیدی اساسی متوجه خود نمی دید، لبه حمله را متوجه نیورهای مذهبی نمود. در دی ماه ۱۳۵۶، دستگاه تبلیغاتی ؤزیم در اقدامی عجیب به درج مقاله ای موهن علیه آیت الله العظمی خمینی (ره) مرجع تقلید انبعی از شیعیان و رهبر تبعیدی مذهبیون مخالف نمود. اهانت به ساحت مرجعیت، نه تنها نیروهای مذهبی تحصیل کرده و رحانیون جوان، بلکه عامه مردم و حتی روحانیان غیر سیا یرا به صحنه اعتراض علیه رزیم شاه وارد کرد. پیامد این واقعه قیامهای مردمی ادواری در قم (دی ۵۶) تبریز (۲۹ بهمن ۵۶)، یزد و چند شهر (۱۰ فروردین ۵۷) و ۲۴ شهرستان دیگر (در ۲۰اردیبهشت ۵۷) بود . اغلب این تظاهرات با شدت عمل و خشونت جدی نیروهای امنیتی رژیم مواجه می شد که ابداً قابل مقایسه با نوع برخورد تقریباً ملایم رژیم با گروه های مخافظه کار و غیر انقلابی نبود.
در این مرحله، رزیم حاکم آمیزه ای از سیاستهای چماق و هویج را به کار می برد. در کنار اعطای امتیازاتی مانند آزاید زندانیان سیاسی، علنی کردن محاکم، آزادی نسبی مطبوعات و عزل ارتشبد نصیری از ر یاست ساواک، اقدامات خشنی برای مرعوب کردن بخشی از مخالفان به ویژه عناصر غیر مذهبی صورت گرفت، از جمله انفاجار در دفاتر کار رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی، ربایش و ضرب و شتم اعضای اصلی کانون نویسندگان، حمله به کانونهای تجمع میلیونی و …
مرحله گسترش تظاهرات خیابانی در مقایسه با مرحله اول فعالیت ملی گراها و عناصر لاییک دارای تفاوتهای زیر بود:
اولاً، پایه انقلابی از محدوده قشر روشنفکری و نخبگان ذشت و روحانیت و بازار را نیز در بر گرفت.
ثانیاً، فعالیتهای انقلابی و براندازانه از پایتخت به مراکز استانها و شهرهای بزرگ تسری سافتو
ثالثاً، به لحاظ کمی تعداد تظاهرات و اقدامات تخریب علیه رژیم در مقایسه با گذشته سه برابر شد.
رابعاً، تظاهرات به خشون و درگیری انجامید و بر شدت تعارض میان اقلابیون و هیئت حاکمه افزوده گردید.
۳- مرحله تظاهرات توده ای (مرداد تا مهر ۱۳۵۷): با آغاز ماه رمضان، تعطیلی سالانه حوزه ها و عزیمت مبلغان و روحانیان جوان- که انک عموماً سیاسی و حامل پیام انقلاب و مزوج دیدگاه های امام خمینی (ره) بودند- به شهرها و روستاهایی دور و نزدیک، جنبش انقلابی شدت مضاعفی یافت و دورترین مناطق کشور را در بر گرفت. زا این زمان، با آغاز ماه محرم به تدریج همه طبقات و اقشار حتی روستائیان و دهقانان، جذب ائتلاف انقلابی به رهبری حضرت امام و طیفی از شاگردان ایشان شده بودند و منابع بسیج تازه ای از کنترل رژیم خارج و در اختیار گروه های مخالف مذهبی قرار گرفت؛ به گونه ای که نیروهای مذهبی به عنوان تنها آلترناتیو رژیم و تنها گروهی که توان سرنگونی هیئت حاکمه را دارد از سوی موافق و مخالف مورد پذیرش قرار گرفت. حتی بنابر تحلیل مقامات سیاسی و اطلاعاتی آمریکایی:

روحانیون شیعه، مؤثرترین گروه مخالفان را تشکیل می دهند. با نفوذترین رهبر آنها، ایت الله خمینی(ره)، که سالها تبعید شده خواستار سرنگون کردن شاه و برقراری حکومتی الهی بوده و عملاً هیچ شانسی نیست که شاه یا هر گونه حکومت غیر مذهبی با او به یک راه حل برسد.افزایش تظاهرات توده ای، سیاست رژیم برای انحراف مسیر جنبش را که با روی کار آمدن دولت سناتور جعفر شریف امامی و با شعار اشتی ملی از نیمه تابستان ۵۷ آغاز شده بود، به بن بست کشاند، زریا دولت جدید علی رغم شعار اشتی ملی به دنبال تظاهرات ده ها هزار نفری مردم اصفهان در این شهر اعلام حکومت نظامی کرد. بعد از برپایی آیین نماز عید فطر که با حضور میلیونی مردم تهران در ۱۳ شهریور و تبدیل آن به یک میتینگ معظم سیاسی، در تهران و چند شهر دیگر نیز حکومت نظامی دیر هنگامی اعلام شد. تظاهرات و کشتار مردم تهران در ۱۷ شهریور، نقطه عطف در چالش و گسست انقلابیون و رژیم بود که حیت اقدامات آشتی جویانه بعدی رژیم در اعطای امتیازات فراوان به مخالفات نتوانست این گسست را پر کند.
۴- مرحله اعتصابات عمومی (مهر تا آذر ۳۵۷): هر چند رژیم بر میزان سرکوب می افزود، اما این اقدامات ناشی از ضعف ساختاری و بحران مشروعیت و در واقع نوعی فرار به جلو بود نه از سر اقتدار و به کارگیری خشونت مشروع. به همین خاطر، در کتار شدت عمل ناچار از اعطای امتیازات فروان گردید. از جمله لغو رمستی تاریخ شاهنشاهی و پذیرش مجدد تقویم هجری خورشیدی، انحلال حزب رستاخیز، آزادی تمامی زندانیان سیاس یو اعلام شنیدن صدای انقلاب ملت توسط شخص شاه. اما همه این اقدامات تنها به عقب نشینی دولت برابر انقلابیون تعبیر می شد.
در چنی شرایطی با آغاز اعتصابات عمومی گسترده، بدنه اداری و اقتصادی دستگاه حاکمیت فلج گردید و توان آن در بسیج منابع به حداقل رسید. در مهر ۵۷ اعتصاب از دانشگاه ها و مدارس آغاز شدئ و به سرعت ادارات و مراکز اقتصادی را در بر گرفت. در اوایل آبان ماه، دامنه اعتصاب به حیاتی ترین بخش مادی و اقتصادی دولت یعنی صنعت نفت سرایت کرد. روی کار آمدن دولت نظامی ارتشبد ازهاری نیز تأثیری نداشت.
در پایان این مرحله رهبری جنبش انقلابی یک دست و ایدئولوزی آن حول اسلام و جمهوری اسلامی یکپارچه گردید و گروه هیا ملی گرا، ملی- مذهبی و چپ، مانند جبهه ملی، نهضت آزادی و کانون نویسندگان به رهبری امام خمینی (ره) رسماً گرد نهادند.
۵- مرحله حاکمیت دو گانه (دی و بهمن ۱۳۵۷): آمرکیا و رژیم پهلوی در واپسین ماه های حاکمتی خود به دنبال ایجاد شکاف میان ائتلاف انقلابیون و به قدرت رساندن کم هزینه ترین و کم خطرترین طیف مخالفان بودند. در این مرحله به قول سولیوان، اخرین سفیر آمریکا، آنان به نفکر کردن به آنچه فکر کردنی نیست»، یعنی حتی الوقوع بودن براندازی و سرنگونی نظام ساطنتی امریکوفیل در ایران پرداختند. البته تدبیر و قاطعیت امام خمینی (ره) و تعمیق شکاف دوبت و ملت مانع از تحقق این طرح شد. تنها گزینه موجود رژیم استفاده کامل از ظرفیت دستگاه سرکوب و به کارگیری ارتش با حمایت و طراحی آمریکا، در زما حضور ژنرال هایزر، معاون فمراندهی نیروهای ناتو در تهران بود. اما خروج شاه، ناهماهنگی بختیار، اخرین نخست وزیر رژیم با نظامیان، اختلافات درونی ارتش و پیوستن بدنه ارتش به انقلابیون، آخرین شانس را از هیئت حاکمه ربود.
از سوی دیگر، عملاً انقلابیون مسلمان با تدابیر قبلی گام به گام پیش آمدند. به ویژه، پساز بازگشت امام خمینی (ره) به شکور، شمارش معکوس براندازی رژیم آغاز شد و سرانجام در پگاه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ وضعیت انقلابیون با سقوط همه مراکز سیاسی، نظامی و امیتی و مالاً براندازی رژیم پهلوی خاتمه یافت.

وضعیت انقلابی و اقدامات براندازنها در چنین وضعیتی که به کلیات آن اشاره شد، اقداماتی براندازانه ای از سوی گروه های مرثر ائتلاف انقلاب انجام شد. البته انگیزه، توان و کارایی این اقدامات هم سنگ یکدیگر نبود و چنانچه از فرجام انقلاب برمی آید، اقدامات طیف مذهبی به حکم عوامل ساختاری و شرایط تاریخی جامعه تأثیر و کارایی بیشتری داشت. فیالمثل باید میان تحرکات ملی گرایانه و مذهبیون تفاوت جدی قائل شد. ملیون در مرحله فضای باز سیاسی (مرحله اول ضعیت انقلابی) از سایرین فعال تر و مطرح تر بودند، اما آنان در هیچ مرحله ای قصد براندزای رژیم پهلوی و نظام سلطنتی را نداشتند. نامه معروف سه نفره رهبران ملیون یعنی فروهر- سنجابی و بختیار، انتقاد از نابسامانی اوضاع و نادیده و زیرپا گذاشتن قانون اساسی مشروطه بود. در مرحله گسترش تظاهرات خیابانی و پس از قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز، دکتر سنجابی رهبر جبهه ملی، صراحتاً بر «مبارزه قانونی» تأکید داشت.
پس از واقعه خونین ۱۷ شهریور و تشدید وضعیت انقلابی، ابتکار عمل کاملاً در اختیار طیف مذهبی ائتلاف انقلابی قرار گرفت، اما جبهه ملی ضمن همراهی ظاهری با انقلابیون و حتی تصریح بر غیر قانونی و غیر شرعی بودن نظامی سلطنت در ایران، همچنان در =ی مواضعه و مصالحه با شاه بود. اسناد ساواک، سفارت آمریکا و خاطرات انتشار یافته نخبگان سیاسی وقت، حکایت از تلاشها و ملاقاتها و یا ارسال پیامهای متعدد سران جبهه ملی با مسئولان سفارت و افسران اطلاعات آمریکایی در تهران، دیدار با رئیس ساواک و نهایتاً ملاقات سنجابی با شخص شاه دارد. آنان رد این ملاقاتها می کوشیدند روند اوضاع را به سود خود مصادره کنند. مقامات رژیم و امریکایی ها نیز برای جلوگیر یاز حرکت جنبش به رهبری امام خمینی (ره)، حاضر به دادم امتیاز به ملیون و تشکیل دولت توسط سران جبهه ملی بودند وط یهمین فرایند بود که شاپور بختیار به قدرت رسید. در عین حال رهبران جبهه ملی، ضمن همراهی ظاهری با جریان انقلاب چنین می انگاشتند که رد صورت سرنگونی رژیم پهلوی، به دلیل تجارب و سوابق سیاسی و میراق داری دکتر مصدق از یک سو و بی تجربگی انقلابیون مسلمان از سوی دیگر، خود به خود حاکمیت به آنان واگذار می شود.
در مورد اقدامات براندازانه گروه های چپ طی این دوره نیز گفتنی است، علی رغم تعارض ایدئولوزی انقلاب با مبانی فکری و ایدئولوزی چپ مارکسیستی در ایران، با توجه به تجارب سوابق اطلاعاتی، داشتن برخی عناصر نفوذی در درون حاکمیت، داشتن کادرهای مجرب، توان ایجاد و هدایت تشکیلا پنهان و ارتباط و پشتیبانی توسط سرویسهای اطلاعاتی یبلوک شرق و شوروی (سابق)، انتظار تحرک فراوانی از آنان می رفت. اما به دلایل زیر چنین انتظاری برآورده نشد و اقدامان براندازانه طیفچپ علیه رژیم پهلوی به حداقل رسید:
الف) مهم ترین گروه چپ گرام، یعنی حزب توده ایران از دو دهه قبل کراراً مورد ضربه ساواک قرار گرتفه بود و ساواک از طریق عناصر نفوذی و منابع عملاً هدایت بخش داخل حزب را در اختیار خود داشت. ضمن این که رهبری حزب از دهه ۳۰ مرکزیت خود را به مسکو و آلمان شرقی انتقال داده و اشراف و اطلاع دقیق از روند تحولات داخلی و مسائل حزبی در داخل نداشت. مرکزیت حزب توده، تنها پس از سرنگونی رژیم پهلوی در اسفند ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. به موارد فوق باید اختلافات داخلی حزب و جنگ قدرت کادرهای مرکزی آن را نی زاضافه کرد. این اختلافات در بحبوحه انقلاب به برکناری ایرج اسکندری از دبیر کلی حزب و انتخاب دکتر نورالدین کیانوری انجامید.
ب) کلاً طیف چپ طی دهه قبل از آن، دستخوش مشکلات درونی گردیده بود و همین امر از توانایی اش در برابر رژیم یم کاست. اختلافات ایدئولوزیک، بروز گرایشهای چپ نو و نو مارکسیسای، لنینیسیتی، مائئیستی و انورخوجه از یکسو؛ و انشعابات از حزب توده و پیدایش تشکلهای جدید مانند فدائیان خلق از سوی دیگر؛ توان این طیف را به تحلیل می برد. مناقشات جدی بر سر استراتژی و تاکتیهای براندازی، و سرمایه گذرای روی طبقات پیشرو و برانداز مشکل دیگر این گروه ها بود. برخی گروه ها به طبقات کارگری و انقلابات شهری و گروهی به تز مائو و محاصره متاطق مرکزی و شهری با تکیه بر دهقانان تکیه می کردند. ترویج جریان موازی چپ گرایی روشنفکرانه تسوط رژیم نیز به نوبه خود از توان چپ در ایران در بحبوحه انقلاب کاسته بود.
پ) در مقایسه با سایرین، طیف چپ طی دهه قبل از انقلاب بیشتر مورد ضربه سرویسهای امنیتی و ساواک قرار گرفته و کادرهای مجرب و تئوریسینهای قابل خود را از دست داده بود. بنابر تحقیق کمابیش قابل اطمینان آبراهامیان، دست کم ۵۰% مبارزان کشته شده توسط رزیم طی دهه پیش از انقلاب، رایش های پ گرایانه داشتند که ازنی تعداد، حدود ۷۰% جزء نخبگان فکری و تحصیل کرده جامعه به شمار می ر فتند.
دیگر گروه قابل ذذکر در ائتلاف انقلابی و مدعی براندزای، سازمان مجاهدین خلق بود. البته این گروه بعد از ضربات سنگین وارده از سوی ساواک در سالهای ۵۴-۱۳۵۰ و از دست دادن ۷۳ نفر از کادرهای اصلی و حبس ده ها نفر دیگر از اعضایش و نیز چرخش ایدئولوزیک به سوی کارکسیسم، نفوذ و توان چندانی میان مردم و وجهه مطلوبی نزد رهبری مذهبی انقلاب نداشت . اما با آزادی رهبران زندانی سازمان مانند مسعود رجوی، موسی خیابانی، ابریشم چی، شاهسوندی و دیگران، ین گروه با بهره گیری از وجهه مؤسسان و تجارب یک دهه تشکیلات پنهان مجدداً فعال گردید. اهم فعالیتهای گروه عبارت بود از:
۱. با عنایت به خاستگاه ایدئولوژیک و اسلامی انقلاب و برای استفاده از باورهای دینی مردم، دیگر باز آیه شریفه فصل الله المجاهدین به آرم سازمان افزوده شد. همچین نظر به نفوذ اندیبشه ها و شخصیت اندیشمندانی مانند ایت الله طالقانی و دکتر شریعتی، بر اختلافات و حملات قبلی سازمان علیه این شخصیتها سرپوش نهاده شد و به گونه ای تحت لوای آنان تلیغ گردید که عملاً مرز نهادن میان آنان به آسانی میسر نمی گردد.
۲. موجو سواری و مصادره تظاهرات و راهپیماییهای مردمی به سود سازمان تمهیدی دیگر بود. در دو راهپیمایی معظم تاسوا و عاشورای ۱۳۵۷ آرم سازمان و عکس رهبران فقید آن پیشاپیش توده های مردمی به چشم می خورد تا راهپیمایان را هواداران سازمان جلوه دهد.
۳. شناسایی و کسب آمادگی برای تصرف مراکز حساس نظامی، سیاسی و امنیتی مانند ساختمان مرکزی ساواک در سلطنت اباد، پادگاه و انبارهای تسلیحاتی به منظور کسب ابتکار عمل و دستیابی به اسناد و سلاح و مهمات. پیش دستی سازمان در این زیمنهف بهره برداری آتی از انبوه تسلیحات و اسناد علیه رژیم نوپای انقلابی، جنگ روانی علیه مخالفان سازمان و تبادل اطلاعات با سرویسهای اطلاعاتی بیگانه را به همراه داشت که نمونه بارز آن تلاش تلاش محمدرضا سعادتی، عضو مرکزیت سازمان، برای ارایه اسناد پرونده کیس معروف سرلشگرمقربی، ربوده شده از اداره کل هشتم ساواک به روس ها بود.
۴. نزدیکی و جلب نظر برخی چهره های شاخص انقلابی برای تثبیت جایگاه سازمان پس از وجهه مبارزاتی قبلی و ارتباطات در زندانهای ساواک. (از جمله نفوذیهای سازمان می توان به افرادی مانندکلاهی، فخار و کشمیری اشاره کرد که در ترور رهبران برجسته جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ نقش کلیدی داشتند.)
میان کارایی اقدامات براندازنه جریان دینی علیه رژیم با ناکارایی فعالیتها و اندیهش هیا سایر جریانهای موجود رابطه همبستگی وجود دارد. دست کم بخشی از زمینه های پیدایش اسلام سیاسی را باید در بستر چنین تعاملی جستجو کرد و یا موفق بودن دیگر تجربه های تاریخی و بدیلهای آزمون شده را در آن مرثر دانست. توصیف زیر از علل و روند تفوق مذهب و نیروهای مذهبی در واژگون سازی یکی از مقتدرترین نظامی های سیاسی منطقه به خوبی گویاست:

واقعیت این است که علما و روحانیون خارج از حیطه اقتدار دولتی که به آنها نزد توده ها حقانیت ناب می دهد عمل کردند. آنها به زبان قابل فهم اکثریت عظیم مردم صحبت می کنند. به لحاظ تاریخی، اسلام شیعی در ایران، کاراکنری انقلابی، موعودگرا، شهادت طلب و ضد ثبات وضعیت موجود داشته استو تشیع متکی به ایده عدالت و برابری، با رهبرانی است که زندگی خود را وقف ایده ها کردند. ماه محرم یادآور نبرد حسین (ع) و یزید، در فرهنگ سیاسی شیعه نقس مهمی دارد.(۴۱)چنانچه در ابتدای فصل حاضر آمد، در مراحل اولیه جنبش که جریانهای لاییک و ملی گرا صحنه گردان بودند، وضعیت انقلابی چندان حلادی به چشم نمی خورد و اقدامات براندازنه صورت نگرفت. اما از مرحله سوم که نیورهای مذهبی بسیج توده ها و طراحی فکری و سازماندهی و رهبری جنبش را در اختیار گرفتند وضعیت انقلابی با سرعتی رعدآسا پیش رفت و در کمترین زمان به براندازی کامل رژیم پیشین انجامید.
نگارنده معتقد است این فرایند تصادفی نبود و امام خمینی (ره) با شناختی عمیق از جامعه و ساختار سیاسی کشور و با طراحی مقتضی، مراحل براندازی رژیم را طراحی کرده و توده هیا مردم، گروه هیا مذهبی و روحانیت و چارچوب این طراحی کلان عمل نمودند.
امام خمینی (ره) در مراحل اغازین وضعیت انقلابی به تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۶ در مراسم تحریم فرزندشان، سید مصطفی خمینی (ره)، به نکته ای اشاره داشته اند که گواه ای مدهاست که آن صرورت بهره گیری از «فرصت جدید» برای اسقاط رژیم شاهنشاهی است:

یک فرست جدید امروز در ایران بوحود آمده و این فرصت می تواند مورد استقبال شما قرار بگیرد. در غیر این صورت موقعیت فعلی دیگر پیش نمی اید. من می ترسیم که اگر خدای ناکرده ما این را از دست بدهیم و این فرد (شاه) موقعیت خودش را دوباره مستحکم کند، او آنچنان ضربتی به این مردم زند که هیچ کس تصورش را هم نتواند بکند و اولین ضربه متوجه شما روحانیون خواهد بود. این فرصتی است که نباید از دست برود. ایشان ضمن حفظ این موضع و تاکید بر هدف سرنگونی نظامی سلطنتی، اتوانست نیروهای سیاسی جامعه را به همراه خود کشانده، مانع از ایجاد گسست در ائتلاف انقلابی و تحلیل توان جنبش شود. در بحبوحه اوج گیر یانقلاب و طرح پیشنهاید اشتی ملی از سیو رژیم و ابرزا تمایل جبهه ملی و نهضت آزادی به درخواست شاه، امام با این موضع گیری جهت مبارزه را تا فرجام نهایی روشن ساخت:

من با روش اشتی و بینابین مخالفم… اگر همه بطور روشن و قاطع این موضع را اتخاذ کنند که رژیم شاه باید برودی، دیگر رژیم ناگزیرمی شود سیاست خسته کردن را از راه کشتارهای مستمر و روش های تازه فشار و اختناق گاز بگذارد و پیروزی ملت نزدیگکتر می شود.فراز دیگر سخنان امام، هم هدف براندازی را تبیین می کند و هم ربط میان روند پیروزی و آلترناتیو رژیم رو به زوال را نشان می دهد:

کسانی که لیاقت سرنگون کردن ین رژیم را داشته باشند، البته با این کار خود ثابت می کنند که توانایی اداره کشور را نیز دارند. هم اقدامات طیف ائتلافی مذهبیون شامل گروه های مسلح کوچکی همچون ابوذر، منصورون، توحید، روحانیان سیاسی شده، روشنفکران مذهبی و بازار در راستای براندازی رژیم پهلوی عبارت بود از:
۱. به لحاظ ابزار ارتباطات در راستای بسیج توده ای و عملیات روانی، نیروهای مذهبی آمیزه ای از شبکه ها و ابازر ارتباطاتی سنتی و مدرن را به کار رگفتند. حدود یک صد هزار مسجد، حسینیه و تکیه و هیئت مذهبی و بیش از صد هزار روحانی واعظ و مبلغ مذهبی که در تمایم کشور پراکنده بودند، شبکه ارتباطی وسیعی و کارآمدی ایجاد کرده بودند. لذا پیام انقلاب و بیانیه های امام ظرف ۲۴ ساعت از پاریس به دوترین مناطق ایران می رسید. هیچ یک از دیگر نیروهای مخالف و حتی رژیم پهلوی نیز چنین امکانی نداشتند.
در عین حال استفاده از ابزار مدرن نیز معقول نماند. به ویزه اقامت چهار ماهه رهبر انقلاب در پاریس بدین لحاظ فرصت مناسب پدید آورد:

بر عکس تصور شریف امامی که می گفت آیت الله در پاریس به کلی فراموش خواهد شد، ایشان درمرکز توجه مطبوعات و محافل سیاسی جهان قرار گرفت و با رادیو و تلویزیون های دنیا تماس روزانه برقرار کرد. چهره عجیب و استثنایی این مرد روحانی که در زیر درختی در حومه پاریس نشسته و با سخنان دلنشین خود بر ضد شاه، از هزاران کیلومتر آن طرف تر، انقلاب را رهبری می کرد، توجه همه جهانیان را به خود جلب کرده بود.ایشان ظرف مدت اقامت در پاریس، علاوه ب رمذاکرات با گروه های سیاسی و ارسال پیامهای متعدد به داخل، ۱۱۴ مصاحبه و گفتگو با آزانسهای خبری، مطبوعات و شبکه های رادیو و تلویزیونی بزرگ و بین المللی داشتند که در نشر و بسط پیام انقلاب بسیار مؤثر بود. جالب این که طی همین مدت، رهبر جبهه ملی تنها ۱۴ مصاحبه با خبرگزاریها داشت. این تعداد برای رهبران گروه های مجاهدین و چپ به کمتر از ۱۰ مورد می رسید.
۲. استفاده از مناسبتها، سمبلها و آیینهای فرهنگ سیاسی شیعی: چنین امکانی نیز انحصاراً در اخیتار گروه های مذهبی بود که با بهره برداری فراوانی از آن به منظور بسیج توده ای و به دست اوردن منابع مورد نیاز صورت گرفت. امکا برپایی راهپیماییهای بزرگ علیه رژیم تنها در مناسبتهایی مانند تاسوعا و عاشورا فراهم می آمد. مقامات سیاسی و اطلاعاتی سفارت آمریکا برگزاری موفق و سازماندهی کم نطیر این مراسم را ناشی از توان و قدرت سازماندهی مذهبیون می دانستند. سایر ناظران خارجی بر توان نیروهای مذهبی به عنوان یک دولت جانشین صحنه نهادند. با استفاده از نهادهای شیعی مانند «عاشورا» و «محرم»، «ستیز با حاکمیت» «نبرد با یزیدیان» و غیره از جمله شعایر و تکالیف دینی فرض گردید و این شعار کار ساز جا افتاد که «خون بر شمشیر پیروز است». نشان مرجعیت و سیادت انقلاب نیز تاثیر خاص خود را ئداشت تا مشروعیت مضاعفی در استفاده از این مفاهیم و سمبلها و مناسبتها به دست دهد.
۳. ایجاد شکاف در نهادها و مقامات سیاسی رژیم و ایجاد بن بست برای حاکمیت: از آذر مه سال ۱۳۵۷، انقلابیون با انجام اقداماتی چند موفق به ایجاد شکاف جدی میان دستگاه های دولتی و تصمیم گیری و به بن بست کشاد رژیم شدند. تعامل و چانه زنی و منوط کردن مذاکره سیاسی مقامات رژیم به ترک همکاری، یا استعفاء و اعلام برائت از رژیم به گونه ای موثر واقع شد که عملاً هیئت حاکمه را دچار شکافی درونی و بحران در عرصه تصمیم گیری و مدیریت بحران گرداند. نمونه عینی به بن بست کشاندن رژیم پهلوی، منوط کردن ملاقات و مذاکره سید جلال تهرانی، رئیس شورای سلطنت به استعفاء، توسط امام خمینی (ره) بود که در نتیجه به انحلال این رکن مهم در انتخاب جانشین شاه انجامید. نمونه دیگر مذاکره و دعوت مجلسین سنا وشورای ملی به استعفاء بود که مکانیزم قانونگذاری در کشور را حتی پیش از سرنگونی هیئت حاکمه تعطیل کرد.
۴. ناکار آمد ساختن دستگاه سرکوب رژیم: در وضعیت انقلابی به دلیل سیاسی شدن و حضور توده ای جمعیت در عرصه سیاسی پلیس و سرویس امنیتی به تنهایی امکان کنترل اوضاع را ندارند. در نتیجه دخالت نظامیان و ارتش برای مقابله با انقلابیون اجتناب ناپذیر است. شاه نیز برای مهار جریان انقلاب، از شهریور ۱۳۵۷ با اعلام حکومت نظامی و تشکیل حکومت نظامی به ریاست ارتشبد ازهاری، رئیس ستاد ارتشتاران، آخرین حربه تعیین کننده را به میدان آورد. اما نیورهای مسلح شاهشاهی علی رغم برخورداری از ساز و برگ و سخت افزار نیرومند دارای اسیب پذیریهایی بود که به خوبی مورد استفاده نیروی زمینی متکی به پرسنل نظام وظیفه بود که تعهد جدی به حاکمیت نداشتند. ثانثاً، روند تصمیم گیری در ارتش به شدت وابسته به شخص شاه بود و ستاد بزرگ ارتشتارات و ستاد مشترک و وزیر جنگ و حتی نخست وزیر، عناصر تعیین کننده ای در غیاب شاه نبودند. ثالثاً، وجود انبوه مستشاران آمریمایی و حاکمیت روابط تبعیض آمیز میان بخشهای مختلف ارتش و سلسله مراتب نظامیان از انسجام سازمانی ارتش می کاست. بخشی از پرسنل نیروهای مسلح به ویژه همافرا، نیروی هوایی و ژاندارمری از وضعیت موجود ناراضی و خود گرایشهای انقلابی داشتند. بیعت زود هنگام پرسنل نیروی هوایی با رهبر انقلاب (در ۱۹ بهمن ۵۷) و آغاز درگیر منجر به سقوط رژیم از درون این نیروها گواه مدعاست.
به همین خارط وقتی نظامیان مسلح مستقر در خیابانها با دسته های گل مردم و شعار «ارتش برادر ماست» و «برادر ارتشی چرا برادر کشی؟!» مواجه شدند، به سوی مردم شتافتند. فرمان امام خمینی (ره) به عنوان رهبر انقلاب و مرجع تقلید مبی بر وجوب ترک خدمت و نافذ نبودن سوگند نظامیان و دعوت آنان به تمرد از فرمان مافوق در شلیک به سوی مردم، دستکاه سرکوب را بیش از پیش منفعل کرد.
در بهمن ۱۳۵۷ تنها بخشی از امرای ارتش و پرسنل گارد جاویدان به هیئت حاکمه وفادار مانده بودند. اما خروج شاه و تحرکات انقلابیون در سطوح پایینی و پیرامونی ارتش، عملاً آنان را به سرداران بدون لشگری بدل ساخت که نیورهای تحت امرشان نه تنها قابل اتکاء و اطمینان نبودند، بلکه خود محتاج به کنترل و مراقبت بودند. حتی ورود ژنرال هایزر آمریکایی نیز این روند را متحول نکرد. در این مدت جناحهای مختلف انقلابیون با برخی فقرماندها عالی رتبه ارتش وارد مذاکره شدند تا شدت تنش و خونریزی را به حداقل برسانند. در نتیجه به هنگام آغاز نبرد نهایی ملت و رژیم در بیستم و بیست و یکم بهمن اکثریت قریب به اتفاق نیروهای مسلح و بخش عمده امرای ارتش پس از صدور بیانیه بی طرفی ارتش به ملت پیوستند.
۵. سازماندهی و هدایت اعتصابات: به دنبال گسترش اعتصابات در مدارس و دانشگاه ها، ادارات دولتی به ویژه صنایع نفت، تشکیل متمرکزی با حضور اعضای اعتصاب کنندگان تشکیل شد. همچنین کمکهایی نیز به متحصنین اعطا گردید. در این میان هدایت اعتصاب در بخش صنعت نفت اهمیت به سزایی داشت. کارکنان ین صنعت به رهبری مهندس محمد جواد تندگویان، پس از تماس با نمایندگان امام خمینی (ره) اعلام کردند که تنها از ایشان تبعیت خواهند کرد.
۶. حمایت از نیروهای درگیر در انقلاب: اعتصابات، تظاهرات و درگیر یهای بدون خسارت و تلفات نبود. به منظور حمایت از خانواده های شهدا و مجروحان و زندانیان در ماه های منتهی به انقلاب، دست کم ۴۵ کمیته ثبت شده و شناخته شده به وجود آمد. این کمیته ها با استفاده از کمکهای مالی بازار و کسبه رسیدگی به تعداد قابل توجهی از این خانواده ها و نیز نظارت بر توزیع سوخت و مواد غذایی در محله را بر عهده داشتند.
همچنین به منظور تامین امنیت مناطق و اماکن عمومی و مساجد و تجمعات عمومی و مقابله با حمله چناقداران و غارت مناطق بازار، تا بهمن ۱۳۵۷ تعداد ۱۲۶ کمیته محلی و انقلابی تشکیل شد.
تشکیل شورای انقلاب توسط امام خمینی (ره) با حضور چهره های شاخص روحانی و غیر روحانی به منظور آماده سازی نیروهای انقلابی در به دستگیری قدرت و اداره امور کشور بود. متعاقب این قدام، پس از بازگشت امام خمینی (ره) به کشور ایشان طی حکمی مهندس بازرگان را به عنوان اولین نخست وزیر دولت موقت تعین کردند و این عمل از سوی تحلی گران به مثابه شلیک تیر خلاص به سوی رژیم پهلوی دو دولت بختیار قلمداد گردید.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.