گرایش انجمن حجتیه در قبل و بعد از انقلاب اسلامی
گرایش انجمن حجتیه در گذشته و برنامههای آنها را توضیح دهید؟
در گذشته (زمان رژیم پهلوی) دو خطر عمده دین را تهدید میکرد:
۱. حزب توده که مرام مارکسیسم را میان جوانان نشر میداد که متدینان و ملیها و حتی رژیم پهلوی همه با آن درگیر بودند.
۲. خطر بهائیت که فقط متدینان روی آن حساسیت داشته که پس از شهریور ۱۳۲۰ متوجه شدند آنها در دستگاه پهلوی هم نفوذ کردند که به مبارزه با آن پرداختند. با این وجود به لحاظ حمایت رژیم پهلوی، بهائیت در سطح بالای کشور (نخست وزیر، برخی از وزرا و …) نفوذ کردند.
انگیزه تشکیل انجمن حجتیه
در این اثنا تشکلی مذهبی از اواسط دههی سی به هدف مبارزه با بهائیت تهران و سایر شهرستانها پدید آمد. رهبری این تشکل از سال ۱۳۳۲ ق در اختیار یک روحانی قرار گرفت که به جز سوابق حوزوی، در نهضت ملیشدن نفت نیز فعال بود. این تشکل که «انجمن خیریه حجتیه» نامیده شد نه تنها در حوزه مبارزه با بهائیت، بلکه در محدوده وسیعتر و حتی بیش از دو دهه در تعمیق بسیاری از آموزشهای دینی، ولی با برداشتی خاص در سطح جامعه مذهبی ایران مؤثر بود.
انجمن خیریه حجتیه مهدویه به سال ۱۳۳۲ ش با تلاش حاج شیخ محمود تولایی (مشهور به حلبی) فعالیت خود را آغاز کرد، وی در سال ۱۲۸۰ ش در شهر مشهد به دنیا آمد. وی دروس حوزوی خود را نزد اساتید به نام مشهد خواند. او افزون بر حضور در دروس خارج اصول فقه به تحصیل دروس معارف الهیه پرداخت که آثاری از او به جای مانده است. کار عمده آقای حلبی پس از شهریور ۱۳۲۰ ش تبلیغ در قالب منبر بود و در این کار، مهارت و شهرت خاصی به دست آورد، تا آنجا که چندین سخنرانی وی از رادیو مشهد پخش و بعداً به صورت مجموعهای به چاپ رسید.
در اواخر سال ۱۳۲۸ حلبی همراه جمعی از فعالان مذهبی مشهد و نیز انجمنها و هیئات مذهبی به طور منظم با بهائیان درگیر بودند.
مرحوم حلبی در آستانه ملیشدن صنعت نفت به فعالیتهای تبلیغی- سیاسی خود افزود و پس از آن، در جریان شکستی که در انتخابات مجلس هجدهم خورد، از فعالیت سیاسی کناره گرفت و دو سال بعد، به تهران آمد و به همان کار خطابه و منبر مشغول شد. وی بخشی از فعالیت خود را به مبارزه با بهائیت اختصاص داد و تا پایان عمر همین مشی را ادامه داد. ایشان، روز جمعه ۲۶ دیماه ۱۳۷۶ درگذشت و کنار مزار شیخ صدوق (ابنبابویه) در شهر ری به خاک سپرده شد.
مرحوم حلبی با همکاری جمعی از متدینان که با عنوان هیأت مدیره، امور انجمن را اداره میکردند تا آغاز پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت فرهنگی بر ضد فرقه بهائیت اشتغال داشت و به تربیت نیرو برای مقابله با بهائیان و تبلیغات آنان اهتمام داشت. انجمن طی ۲۵ سال فعالیت ضمن مبارزه با بهائیت، توانست جمع زیادی از نیروهای جوان را در بسیاری از شهرها به خود جذب کند.
انجمن اساسنامهای داشت؛ از جمله مواد این اساسنامه این بود که «انجمن به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤولیت هر نوع دخالتی را که در زمینههای سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، به عهده نخواهد داشت». (قابل ذکر است بعدها از این شعار دست برداشته و خلاف آن عمل کردند). این همان بندی بود که انقلابیون پیش و پس از انقلاب از آن ناراحت بودند.
زمینههای فعالیت انجمن حجتیه
انجمن در هر شهر دفتری داشت که تحت عنوان بیت (بیت امام زمان) شناخته میشد. این بیت، مسؤولی داشت و زیر نظر وی سه گروه تدریس، تحقیق و ارشاد فعالیت میکردند. گروه نخست، به آموزش نیروها در سه مرحله ابتدایی، متوسطه و عالی میپرداختند. گروه دوم، به دنبال افرادی از مسلمانان بودند که تحت تأثیر بهائیها به آیین آنها گرویده بودند. و گروه سوم، کار ارشاد این افراد را با شیوههای خاص خود دنبال میکردند.
سخنرانیهای عمومی در محافلی که بیشتر، منازل بود، برگزار میشد و به طور معمول در سالروز تولد امام عصر (علیه السلام) نیز جشنهای بزرگی برگزار میشد. بیشتر افرادی که از بهائیت برمیگشتند، توبهنامه و تبرینامهای مینوشتند که متن بسیاری از آنها در یک مجموعه در کتابخانه آستان قدس نگهداری میشود.
وضعیت انجمن حجتیه بعد از انقلاب اسلامی
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی که به نوعی پیروزی مذهبیهای سیاسی بود، انجمن به موضع انفعال افتاد و نیروهای تربیتشده در انجمن در سطوح مختلف، پس از انقلاب به سه دسته تقسیم شدند:
۱. برخی به انقلاب اسلامی پیوستند؛
۲. برخی برابر انقلاب بیتفاوت ماندند؛
۳. برخی به انتقاد از انقلاب پرداخته و به صف مخالفان- از نوع دیندار- پیوستند …
انجمن، چندی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی در شهریور ۱۳۵۷ مواضع خود را در ارتباط با سیاست تغییر داده شروع به همراهی انقلاب کرد. (از جمله مواضع پیش از انقلاب این گروه: انقلاب امر ناممکن است، مگر آنکه وابسته به یک قدرت خارجی باشد …، همچنین میگفتند چه کسی مسؤول خونهای ریختهشده در جریان ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و بعد از آن میباشد؟)
پس از انقلاب از سوی برخی از رهبران انقلاب، انجمن به عنوان یک عنصر خطرناک معرفی شده و برای جلوگیری از نفوذ آن در مراکز، تبلیغات وسیعی بر ضد آنان شد و به مرور، به حذف شمار زیادی از چهرههای مذهبی باسابقه منجر شد. طبعاً برخی از سوابق برخوردهای منفی رهبران انجمن با جریان انقلاب یک تجربه برای موضعگیری بر ضد آنان مورد استفاده قرار گرفت، برای نمونه، امام خمینی (رحمه الله) که در روزگاری آقای حلبی را تأیید میکرد، در سالهای پیش از انقلاب، به تدریج به حرکت انجمن بدبین شده و حمایت خود را قطع کرد. آقای گرامی- فردی که اخبار داخلی ایران را برای نجف مینوشته است- نامهای در این باره نوشته که پاسخ امام (رحمه الله) این بوده است: «از وقتی که مطلع شدم، دیگر تأییدی نکردم».
این جهتگیریها ادامه پیدا کرد تا سرانجام در اثر بروز انحرافاتی میان برخی از افراد انجمن (از قبیل کجاندیشی دربارهی خون شهیدان و شهید ندانستن کشتههای جنگ تحمیلی و …) امام خمینی (رحمه الله) در سخنرانی عید فطر سال ۱۳۶۲ بدون تصریح به نام انجمن، هشدارهای تکاندهنده دادند و در ضمن از ایشان خواسته شد که انحرافات خود را کنار بگذارند.
انجمن در سال ۱۳۶۲ رسماً تعطیلی خود را اعلام کرد و ضمن آن توضیح داد که خود را مصداق سخنان رهبر انقلاب نمیداند. بدین ترتیب انجمن منحل شد.