واکاوی و نقد دیدگاههای علت تأخیر در فرج

فهم درست معنای انتظار که آیا به معنی مترصد بودن است یا حرکت، به جواب درست این سؤال وابسته است. در این جا دو دیدگاه مطرح است:

##علل#تاخیر#فرج#قائم

دیدگاه نخست:

اگر سبب تأخیر در فرج وظهور امام عصر (عجل الله فرجه) وانقلاب جهانی فراگیر او را این بدانیم که زمین تا از ظلم وجور پر نشده است، آن حضرت ظهور نخواهد کرد، به ناچار (انتظار) می باید به معنی (مترصد بودن) باشد. از طرفی به بداهت اسلام (می دانیم که) دامن زدن به ظلم وجور وگسترش بیشتر دامنه آن جایز نخواهد بود.

(از طرف دیگر) درست نیست که به مقابله با ظلم برخیزیم؛ زیرا چنین مقابله ای دوره غیبت را طولانی تر می سازد. پس به ناچار باید منتظر بمانیم تا ظلم وجور در زندگی سیاسی، اقتصادی، نظامی وقضایی ما به حدّ کمال برسد چنان که کره زمین از ظلمت ظلم پر شود تا امام (علیه السلام) ظهور کند وانقلاب خود را علیه ظالمان ودر حمایت مظلومان علنی سازد.

(وجدان) نیاز اصلی واساسی انسان است. همان گونه که انسان بدون (امنیت)، وبدون (بهداشت ودرمان) وبدون (غذا) و(نظام سیاسی) و(علم (وفن آوری)) قادر به ادامه زندگی نیست به همان سان بدون وجدان، قادر به ادامه حیات نیست، وهرگاه سرچشمه های وجدان بخشکد، سقوط فرهنگی نتیجه طبیعی این حالت خواهد بود

دیدگاه دوم:

اگر سبب تأخیر در فرج، عدم وجود یارانی باشد که جامعه و(در گستره ای وسیع تر) دنیا را برای ظهور امام وقیام فراگیر وی آماده سازند وپشتیبان وتکیه گاه انقلاب امام تلقّی شوند، مسأله فرق می کند.

از این رو چاره ای جز اقدام وتجهیز وآمادگی وامر به معروف ونهی از منکر به منظور برپایی اقتدار حق بر زمین وحصول فرج به سبب ظهور امام (عج) نیست. در نتیجه، انتظار به معنای (مترصد) بودن نخواهد بود. بلکه به معنای حرکت، اقدام وجهاد برای برپایی اقتدار حق بر زمین است؛ یعنی، مفهومی که مهیّاسازی زمین برای ظهور امام وقیام جهانی او را طلب می کند.

بنابر چنین برداشتی از ظهور امام (ع) وظهور فرج به دست وی، معنای انتظار نیز از جهت مثبت ومنفی، میان (مترصّد بودن) و(حرکت) در نوسان خواهد بود.

هم اکنون برای رسیدن به جواب صحیح، به بررسی این مسأله خواهیم پرداخت:

نقد نظریه نخست:

۱- (پر شدن زمین از ظلم وجور) به معنای خشکیدن چشمه توحید وعدل در زمین نیست؛ چنان که مکانی برای پرستش خدا توسط مردم باقی نماند! چنین چیزی محال وخلاف سنّت های الهی است. بلکه معنای این کلمه طغیان وسرکشی قدرت باطل بر ضدّ حق در نبرد دایمی میان حق وباطل است.

۲- امکان ندارد ظلم وطغیان قدرت باطل بر ضد حق بیشتر از آن چیزی باشد که هم اکنون هست. امروزه ظلم به بدترین وجهی سراسر زمین را فراگرفته است. آنچه در منطقه بالکان توسّط صرب ها بر ضد مسلمانان بوسنی وهرزگوین گذشت در تاریخ ظلم وارعاب کم تر نظیر داشته است.

شکنجه های وحشیانه ای که بر مسلمانان فلسطینی زندانی در زندان های اسرائیل و عراق اعمال می شود، از محدوده بیان بیرون است ولی کمتر دیده شده که افکار عمومی جهان نسبت به این ظلمِ وحشتناک اعتراضی داشته باشند. این بی تفاوتی از همه بدتر وزشت تر ونشانه انحطاط وجدان اخلاقی در جامعه جهانی وفرهنگ مادّی بشر معاصر است.

انحطاط وجدان اخلاقی، نمودِ خطری است در تاریخ انسان،که پیوسته سقوط فرهنگی را در پی خواهد داشت وقرآن از آن به (هلاک امّت ها) تعبیر می کند.

(وجدان) نیاز اصلی واساسی انسان است. همان گونه که انسان بدون (امنیت)، و بدون (بهداشت و درمان) و بدون (غذا) و(نظام سیاسی) و (علم (و فن آوری)) قادر به ادامه زندگی نیست به همان سان بدون وجدان، قادر به ادامه حیات نیست، و هرگاه سرچشمه های وجدان بخشکد، سقوط فرهنگی نتیجه طبیعی این حالت خواهد بود.

۳- غیبت امام (علیه السلام) به سبب طغیان شرّ وظلم وفساد بوده است و اگر چنین نبود، امام (علیه السلام) غایب نمی شد، بنابراین، چگونه طغیان ظلم و فساد سبب ظهور امام (ع) و خروج او از پرده غیبت خواهد بود؟!

در هنگامه غفلت مردم، نابودی حق وآشکاری ظلم، (امام (ع)) خروج می کند. به سبب این خروج، اهل آسمان وساکنان آن شادمان می شوند وزمین را از عدل وداد پر کند؛ چنان که از ظلم وجور پر شده باشد

۴- برخلاف نظر برخی، گرایش دنیای امروز به سمت سقوط نظام های سیاسی، نظامی واقتصادی ستمگر است. همه ما چگونگی سقوط اتحاد شوروی را در ظرف چند ماه شاهد بوده ایم. مَثَل چنین کشورهایی مَثَل بنایی توخالی است که از داخل پوسیده شده وکسی قادر به نگهداری آن از سقوط نیست.

طوفان تغییر هم اکنون در امریکا – یعنی ابرقدرت دنیا – وزیدن گرفته واین کشور را در بُعد اقتصادی، امنیتی، اخلاقی ومقبولیّت دچار زلزله های سخت ودرهم کوبنده ای کرده است.

نظام جاهلی امروز، شمارش معکوس سقوط وفروپاشی خود را شروع کرده است؛ بنابراین از چنین نظامی چگونه انتظار قدرت وجنگ ووحشیگری بیشتری داشته باشیم؟!

۵- به علاوه، آنچه در نصوص غیبت دیده می شود این است که:

((امام عصر (ع)) زمین را از عدل وداد پر می کند، چنان که از ظلم وجور پر شده است،(۱) نه بعد از آن که از ظلم وجور پر شده باشد).(۲)

معنای آن، این نیست که امام (ع) منتظر بماند تا ظلم وفساد بیشتر از آن چیزی که هم اکنون هست، بشود. بلکه معنای روایت این است که امام (ع) هنگامی که ظهور می کند، زمین را از عدل وداد پر می سازد وبا ظلم وفساد در جامعه مبارزه می کند، تا جایی که جامعه بشری از ظلم وفساد پاک شود؛ چنان که در گذشته از ظلم وفساد پر بوده است.

اعمش از ابی وائل روایت کرده که امیرمؤمنان (ع) درباره حضرت مهدی (عجل الله فرجه) فرموده است:

(یخرج علی حینِ غفله من النّاس واِماتهٍ من الحقِّ واظهار من الجور، یفرح لخروجه اَهْلُ السَّماءِ وسکّانها، وَیَمْلأ الارض عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً وجَوْراً) .(3)

(در هنگامه غفلت مردم، نابودی حق وآشکاری ظلم، (امام (ع)) خروج می کند. به سبب این خروج، اهل آسمان وساکنان آن شادمان می شوند وزمین را از عدل وداد پر کند؛ چنان که از ظلم وجور پر شده باشد).

به نظر می رسد معنی جمله (پر شدن زمین از ظلم وجور) این است که ظلم وجور چنان زیاد شود که مردم از آن فریاد وفغان بردارند؛ ظلم نقاب تبلیغاتی خود را – که نزد مردم خوب جلوه می کرد – فروافکند وچهره حقیقی اش را آشکار سازد؛ این تشکیلات ونظام ها در تحقّق رفاه وآسایش وامنیّت که به مردم وعده می داده اند شکست بخورند؛ پس از این شکست های گسترده است که مردم در جستجوی نظام الهی ای که آنان را از این ناکامی ها برهاند به حرکت در می آیند ورهبری ربّانی را می جویند که دست شان را بگیرد وبه سوی خدای تعالی رهنمونشان سازد.

تا این جا به طور فشرده نظریه نخست علل تأخیر فرج امام عصر (علیه السلام) را مورد نقد قرار داده ایم. هم اکنون بحث خود را در باب نظریه دوم آغاز می کنیم.

نظریه دوم در علل تأخیر در فرج:

این نظریه در فهم علل تأخیر فرج وظهور امام (ع) به علل واقعی تکیه کرده است که مهم ترین آن ها، عدم وجود یاوران کافی از جهت کمیّت وکیفیت در میان شیعیان وانصار امام (ع) است.

بی گمان انقلابی که امام (ع) رهبری آن را به عهده خواهد داشت، انقلابی جهانی وهمگانی است که مستضعفان ومحرومان در آن امامت وسرپرستی جامعه بشری را عهده دار خواهند بود:

(ونُریدُ ان نَمُنَّ علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمهً ونجعلهم الوارثین) .(4)

(ما می خواهیم بر آنان که در زمین خوارشان شمرده اند منّت نهیم وآنان را پیشوایان مردم گردانیم وایشان را وارث زمین کنیم).

محور این انقلاب فراگیر جز (توحید) و(عدل) نخواهد بود. چنین انقلابی به ناچار زمینه سازی های زیادی را در سطح عالی هم از جهت کمیّت وهم از جهت کیفیت (نیروها وامکانات) می طلبد. اگر این آمادگی ها ایجاد نشود، چنین انقلاب فراگیری در سنّت های الهی در تاریخ بشری به تحقق نخواهد پیوست

ومؤمنان مستضعف در این مرحله، تمام آنچه را که طاغوت ها از قدرت وثروت در دست دارند، به ارث برند:

 (اِنَّ الارضَ یرثها عبادی الصالحون) .(5)

(بندگان شایسته ام میراث بران زمین خواهند شد).

وسلطه بر گستره زمین، نصیب آنان خواهد بود:

(ونُمکِّنُ لهم فی الارضِ) .(6)

(ودر زمین، قدرتشان دهیم).

امام (ع) در این مرحله، تمام زمین را از لوث شرک وظلم پاک خواهد کرد:

(یملأ الارض عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً وجوراً)

(زمین را از عدل وداد پر کند؛ چنان که از ظلم وجور پر شده است).

تا همان گونه که دربرخی روایات، تصریح شده، درشرق وغرب عالم جایی که در آن ندای (لا اله الاّ الله) طنین انداز نشود، یافت نخواهد شد.

محور این انقلاب فراگیر جز (توحید) و(عدل) نخواهد بود. چنین انقلابی به ناچار زمینه سازی های زیادی را در سطح عالی هم از جهت کمیّت وهم از جهت کیفیت (نیروها وامکانات) می طلبد. اگر این آمادگی ها ایجاد نشود، چنین انقلاب فراگیری در سنّت های الهی در تاریخ بشری به تحقق نخواهد پیوست.

در مجموع فراهم نشدن مجموع شرایط لازم برای ظهور، علت تأخیر ظهور حضرت است.

آنچه که موجب جدایی ما و دوستانمان گردیده و انان را از دیدار ما محروم نموده است گناهان و خطاهای انان نسبت به احکام الهی است

امام زمان (ع) در توقیعی که به شیخ مفید؛ می‏فرستد می‏فرماید:“ولو أنّ أشیاعنا -وفّقهم اللَّه لطاعته- علی اجتماع من القلوب فی الوفآء بالعهد علیهم، لما تأخّر عنهم الیُمن بلقآئنا، ولتعجّلت لهم السعاده بمشاهدتنا علی حقّ المعرفه منهم بنا، فما یحبسنا عنهم إلّا ما یتّصل بنا ممّا نکرهه ولانؤثره منهم” ؛

اگر شیعیان ما که خداوند انها را به اطاعت و بندگی خویش موفق بدارد در وفای به عهد و پیمان الهی اتفاق و اتحاد می داشتند و عهد و پیمان الهی را محترم می شمردند سعادت دیدار ما به تاخیر نمی افتاد و زودتر از این به سعادت دیدار ما نائل می شدند در صورتی که بر اساس معرفت و راستگویی و صداقت انها نسبت به ما بود.(یعنی اگر در دوستی با ما صادق بودند)

انچه که موجب جدایی ما و دوستانمان گردیده و انان را از دیدار ما محروم نموده است گناهان و خطاهای انان نسبت به احکام الهی است.(۷)

اللهم عجل لولیک الفرج

پی نوشت:

(۱) (یملأ الارض عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً وجوراً).

(۲) (بَعْدَ اَنْ مُلِئَتْ ظلماً وجوراً).

(۳) بحارالانوار مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۲۰.

(۴) سوره قصص (۲۸) آیه ۵.

(۵) سوره انبیاء (۲۱) آیه ۱۰۵.

(۶) سوره قصص (۲۸) آیه ۶.

(۷) احتجاج، ج ۲، ص ۳۱۵.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.