فمینیسم نفسانی غرب یا مشارکت همه جانبه اسلام

۱- دیالکتیک فمینیسمی از دیدگاه جامعه شناسی :دانش و معرفت موجود در جامعه همیشه ساخته و پرداخته موقعیتهای اجتماعی و منافع اجتماعی سازندگان آن است . به عبارت دیگر انسان بنا بر موقعیتها و تجارب و منافع گوناگون ، جهان بینی متفاوتی (نسبت به دیگران که دارای موقعیت تجارب و منافع متفاوت است ) دارد.

#جامعه_شناسی#فمنیسم

واقعیت اجتماعی از دیدگاه فمینیستی سعی در درک معرفت مربوط به واقعیت اجتماعی دارد . واقعیت اجتماعی که همواره جنبه کلی ندارد ، بلکه همواره قسمتی از واقعیت است که خود را نمایان می سازد . واقعیتی که نیرو و قدرت حامیان آن ، برنده استدلال را تعیین می کنند . جامعه شناسی می خواهد بداند مردم با واقعیت های اجتماعی چگونه برخورد می کنند ، آنها را چگونه درک و توجیه می کنند ، تعامل مردم با پذیرش آن در جامعه چگونه است. جامعه شناسان فمینیستی به خوبی از این حقیقت آگاهی دارند که دیدگاههای مسلط در هر جامعه زاده و پرداخته افکار حاکم یا طبقه حاکم آن عصر است .

” افکار حاکم عصری ” افکار طبقه حاکم آن عصر است . جامعه شناسان فمینیستی قصد  دارند تا شرایطی را بوجود آورند تا گروههای نا برابر از نظر قدرت ضعیفتر هم بتوانند دیدگاههای خود را مطرح کنند .

پس می توان گفت: حقیقت و واقعیت اجتماعی زمانی حادث می شود که گروههای اجتماعی مختلف با آزادی بتوانند چشم انداز و نقطه نظر خود را مطرح کنند .

پس می توان گفت حقیقت و واقعیت اجتماعی زمانی حادث می شود که گروههای اجتماعی بتوانند چشم انداز و نقطه نظرهای خود را مطرح کنند . حقیقت از نقطه نظرهای فمینیستهای جامعه شناس درست در نقطه تقاطع دیدگاههای رقیب قرار دارد و دست یابی به این حقیقت تنها در یک نظام مباحثه که در آن نظرهای گوناگون بصورت برابر تبادل شود، امکان پذیر می گردد.

جامعه شناسی فمینیستی به دیدگاه ، افکار و عقاید محرومان جامعه اهمیت می دهد . آنها به ترتیب تمایل دارند تا برای کشف واقعیت در کنار دیدگاههای مسلط بر جامعه که ارزشهای پذیرفته در سراسر جامعه را تشکیل می دهد ، افکار وعقاید محرومان که زنان هم جزء آنها هستند را بهتر و کاملتربا واقعیت های اجتماعی باز نمود کنند .

از زنها انتظار می رود و هم چنین خود از خود انتظار دارند که در جامعه نقش میانجی گری و تعدیل کننده در قبال واقعیت و معرفت اجتماعی را که از طرف دیگران با نقطه نظرات مختلف به آنها تحمیل می شود را بازی کنند . به این صورت می توان گفت هر چند مردم در ساختن واقعیت اجتماعی سهم برابر ندارند ولی در ساخت اجتماعی حتی به صورت منفعل و نامرئی سهیم هستند .

۲- تاریخ مردم شناسی فمینیسم و سه موج اصلی فمینیسمتاریخ مردم شناسی فمینیسم در سه مقوله زمانی گنجاند . اولین مقوله از ۱۸۵۰ تا ۱۹۲۰ است . این دوره را

می توان اولین موج (کوشش برای حق رای ) نامید . درباره این دوره قوم نگاری و پژوهشهایی صورت

گرفته ، عمدتا توسط مردان و برای مردان صورت گرفته است . تفاوتهای نقش های افراد در اجتماع نیز بر اساس ویژگیهای زیست شناختی تبین شده است . سعی و کوشش اولین موج فمینیستی به گوش رساندن صدای زنان در تحقیقات قوم نگاری و مطرح کردن دیدگاه زنان در قبال امور مختلف بود . چنین کوششی افق کاملا جدید را در زمینه تحقیقات قوم نگاری باز کرد چون تا آن زمان این تحقیقات توسط مردانی صورت می  گرفت که در جوامع مختلف دسترسی بهتر و آسانتر به مردان آن جماعت داشتند . لذا آنچه را که آنها درباره زنها می نوشتند محدود به مشاهدات آنها درباره زنان و یا درباره انتظارات مردان از زنان بود ( که زنها چه باید باشند و چه باشند یا چه کنند و چگونه عمل کنند بهتر است)

دومین موج فمینیست حدودا از سال ۱۹۲۰ شروع و تا سال ۱۹۸۰ ادامه پیدا کرد . در این موج دو واژه جنس (Sex) و جنسیت (Gender) کاملا از هم مجزا و منفک شد، چرا که تا قبل از این تاریخ دو واژه جنس و جنسیت به جای یکدیگر به کار گرفته می شد و مرز مشخصی نداشت .

در این موج جنست یا (gender) چیزی بود که بر اثر فرهنگ شکل می گرفت.

موج سوم فمینیسم از سال ۱۹۸۰ شروع و تا به امروز ادامه دارد .

طبقه بندی دیگری هم برای تاریخ فمینیست ها می توان به شرح زیر در نظر گرفت:

از سال ۱۶۳۰ تا ۱۷۸۰ اعتراضهای جسته و گریخته و دائمی زنان نسبت به وضعیت خود و جامعه کلان

از سال ۱۷۸۰ تا ۱۷۹۰ دوران آزادی خواهانه تاریخ زنان غرب

از سال ۱۷۹۰ تا ۱۸۴۰ کوشش سازمان یافته تر زنان برای بهبود وضع اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی

از سال ۱۸۴۰ تا ۱۹۲۰ حرکت حرفه ای زنان برای احقاق حقوق خود از جمله حق رای

از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰ اوج اعتراضات فمینیستی در قالب نظریه پذیری

از سال ۱۹۶۰ تا کنون ، طرح پرسشهای فمینیستی از طرف زنان فعال و دانشمندان و ارائه راه حلها و پیشنهادها .

۳- معرفی مکاتب شاخص فمینیسم :۱ – لیبرال فمینیسم :

فمینیست ها ی اولیه که از فرد گرایی لیبرالی متاثر بودند در قرن هجدهم معتقد بودند که سرشت مردانه و زنانه کاملا یکسان است و نقش جنسیت را به کلی و به نحو متعصبانه و علی رغم علوم زیستی و تجربی منکر می شوند .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.